تحولات فرق امامیه و زیدیه در قرون اولیه (در ایران)

شیعیگری با ارج گزاری مذهبی به علی (ع) و خاندان پیامبر (اهل بیت)، پا گرفت. این کیش تا چندگاهی پس از پایان یافتن شورش شیعیان کوفه به رهبری مختار به سود پسر علی (محمد پسر حنیفه)، بر ایران تاثیری نداشت. یکی از جنبش های فرقه ای که از این شورش پدید آمد، فرقه هاشمیه نخستین فرقه شعیه بود که پیام انقلابی خود را در ایران پراکنده ساخت. تا پایان دوران امویان موجی از تشیع انقلابی ملهم از کیسانیان ایران را فرو گرفت و پیروانی بسیار را گرد آورده پس از پیروزی انقلاب که به برآمدن خلافت عباسی و تغییر مسلک بعدی عباسیان به سود اهل سنت انجامید، این شاخه از شیعه به همان شتابی که پدید آمده بود تجزیه شد هرچند برخی از اعتقادها و الهام های آن در میان خرمیان زنده ماند. ویژگی همگانی آن در داستان گزافه آمیز ایرانی درباره ابومسلم قهرمان شهید آن، نهضت بازتاب یافته است که تا سده یازدهم هنوز واکنشی خشم انگیز در میان عالمان شیعه امامی ایرانی که نسبت به این مسلک انحرافی همدردی یی نداشتند، برمی انگیخت.
دو جنبش بعدی فرقه ای شیعه که به پهنه ایران راه یافت از کوفه ریشه گرفته بود. مرحله ای تازه از سیر تحول شیعه در آنجا با آموزش های نوه حسین (ع) یعنی محمدباقر (ع) آغاز شده بود. در دورانی که نخستین مذهب های فقهی اهل تسنن شکل گیری خود را آغاز کرده بود، شیعیان متعهد کوفه به دامن محمدباقر (ع) دست زدند تا دشواری های شرعی و دیگر مساله های مذهبی مورد اختلاف را در پرتو مرجع دانشمندترین کس از خاندان پیامبر آسان سازند، بدینسان محمدباقر (ع) بنیانگذار مذهب فقهی شعیه گشت. سالی چند پس از درگذشت محمدباقر (ع) نزدیک سال 117 شیعیان کوفه درباره پشتیبانی از شورش برادرش زید پسر علی شکاف پدید آمد. چون زید از محکوم ساختن آشکار دو خلیفه نخست به عنوان غاصبان ستمکاره حقوق علی (ع) تن زد، پیروان محمد باقر (ع) از زید رو برگرداندند. آنها به فرزند باقر (ع) یعنی جعفر صادق (ع) روی آوردند و وی را به امامت نزد خود پذیرا شدند و تحت رهبری وی فرقه امامیان به گونه جماعتی مذهبی با فقه خاص و بنیادها و شعایر کلامی ویژه پدیدار گشت.

تدوین نظریه امامت در زمان امام جعفر صادق (ع)

امام جعفر صادق (ع) فتواهای پدرش در فقه را به نظام شرعی جامعی تبدیل کرد اما تشکل دهنده بنیادی جامعه امامی نظرهی خودش درباره امامت بود. این عقیده بر این پایه استوار بود که آدمیزاد در همه کارهای مذهبی خود همواره به رهبر و معلمی نیاز دارد که آدمیزاد در همه کارهای مذهبی خود همواره به رهبر و معلمی نیاز دارد که از سوی خدا برگماشته و هدایت شده باشد. امام جعفر (ع) تاکید کرد که جهان هرگز یک دم هم بی وجود چنان رهبری نمی تواند بر سر پا بماند. از برای اینکه چنین رهبری بتواند رسالت الهی خود را انجام دهد باید از عصمت یا پاکدامنی کامل از خطا و گناه برخرودار باشد، پس از آنکه عصر پیامبران با حضرت محمد (ص) به پایان رسید امامان به گونه وارثان پیامبر رسالت پیامبرانه را در همه زمینه ها جز در آوردن کتابی نو ادامه می دهند. بدینسان امامت به پایگاه پیامبری ترفیع داده شد. طرد، نافرمانی یا جهل نسبت به هر یک از این امامان که از تایید الهی برخوردارند برابر با کفر و انکار پیغمبر است و بنابراین بیشترین تعداد یاران (صحابه) محمد (ص) با پذیرش خلافت ابوبکر و انصراف از شناخت علی که با تاییدهای الهی از سوی پیامبر به گونه وصی و جانشین او برگزیده شده بود از اسلام برگشتند، بیشترین بخش جامعه اسلامی همواره در این حالت ارتداد به سر بردند. پس از علی (ع) سلسله امام بر حق از راه پسرانش حسن (ع) و حسین (ع) و فرزند امام حسین به امام ششم جعفر صادق (ع) رسده بود. رسیدن امامت از پدر به پسر تا آخر زمان ادامه می یابد.
هرچند امامان تنها فرمانروایان مشروع جامعه اسلامی بودند، امامت آنان به در دست داشتن حکومت واقعی با سخت کوشی از برای به دست آوردن حکومت بستگی نداشت. امام جعفر (ع) آرزوی حکومت نداشت و پیروان خود را سخت قدغن کرد که در کوشش های انقلابی درگیر نشوند. وی پیشگویی کرد که امامان پایگاه بر حق خود را تا زمانی که سرانجام یکی از آنها به عنوان قائم برنخاسته باشد تا فرمانروایی جهان را به دست گیرد دوباره به دست نخواهند آورد. این پایگاه ضد انقلابی و حالت تسلیم و رضای این نظریه درباره آینده نزدیک با پافشاری امام جعفر در کاربرد تقیه که کتمان کردن احتیاط آمیز عقیده های مذهبی است، تقویت شد، امام جعفر تقیه را به گونه وظیفه اساسی دینی در اوضاع و احوال موجود بر پیروان خود تکلیف کرد. جود این عنصرها در آموزش های او تا اندازه ای قاطعیت این آموزش ها را نادرست شمردن خلافت موجود خنثی ساخت و بدینسان امکانات بقا در شرایط خصمانه جامعه ظاهری مسلمان که رفتارش را سخت مورد انتقاد قرار داده بود بهبود می بخشید.

آغاز ورود اسلام و شیعه به قم و ایران در قرن اول

بیشترین شماره پیروان امام جفر از مردمان کوفه بودند. شیعه امامی در زمان زندگانی خود امام در شهر قم کهن ترین و استوارترین پایگاه امامیه در ایران، گسترش یافته بود. قم، شهر پیش از اسلام، در پیرامون سال 23 به دست تازیان به سرکردگی ابوموسی اشعری گشوده شده بود. بیش از شصت سال پس از تاریخ طایفه ای از تازیان اشعری کوفه که از بیداد حجاج والی اموی گریخته بودند قم و دیه های حومه آن را به گونه پناهگاهی از برای خود برگزیدند. بنا به گزارش پسران سعد پسر مالک پسر عامر اشعری، عبدالله احوص، عبدالرحمان، اسحاق و نعیم در شورش بزرگ عبدالرحمان پسر اشعث شرکت کرده بودند و پس از شکست وی در عراق به ایران گریخته بودند. اینان برخی از روستاهای پیرامون قم را به زور گرفتند بسیاری از مردمان را کشتند و در آن جای های خانه گزیدند. گزارشی دیگر زمان آمدن آنها را به ایران ده سال بعد یعنی در سال 94 می شمارد و شیوه اسکان یافتن ایشان را آشتی آمیزتر تصور می کند. پسران سعد پسر مالک اشعری عضوهای اشراف قبیله های جنوب عربستان که به کوفه هجرت کرده بودند، بستگان و همراهانی بسیار به ایران آوردند، از آن پس اخلاف ایشان به مدت سه سده بر قم سیطره داشتند.
در آغاز استقرارشان در قم فرزندان سعد بن مالک ایگاهی ضد اموی داشتند اما دست کم به مفهوم فرقه ای آن، شیعه نبودند. در زمان انقلاب عباسیان اینان در گرگان به قحطبه پسر شبیب سردار عباسی پیوستند تا به براندازی سلسله منفور اموی کمک کنند. ولی چند دهه بعد بیشتر ایشان در شمار شیعیان امامی سرسخت درآمده بودند. گویند نخستین کسی از این جماعت که در سلک پیروان امام جعفر (ع) درآمد یکی از پسران عبدالله پسر سعد پسر مالک بود. که به احتمال قوی عیسی پسر عبدالله بوده است. از عیسی در کتاب های رجال امامی به عنوان راوی امام جعفر (ع) و پسرش موسی کاظم (ع) و طراح پرسش هایی نام می برند که از جانب وی به امام علی (ع) رضا داده شده است. گویا بقیه کسان این خاندان از این مرد پیروی می کرده اند. اما همه کسان نسل هم روزگار وی به کیش شیعه درنیامدند. ابن سعد از دو محدث سنی قمی در میان این خانواده به نامهای اشعث پسر اسحاق پسر سعد و یعقوب پسر عبدالله یکی از برادران عیسی، نام می برد. آورده اند که محدث سنی سرسخت جریر پسر عبدالله، قاضی ری هرگاه یعقوب را می دیده می گفته «این مرد در میان خاندان فرعون مومن است (هذا مومن آل فرعون)» بدینسان بقیه این قبیله بی گمان پیش از مرگ یعقوب در سال 174 شیعه بوده اند.

وضعیت شیعه در قم در قرن دوم هجری

تا پایان سده دوم شهر قم همانند کوفه سخت شیعه و به رغم کوفه سخت امامی بود. شیعیان کوفه همچنانکه در کتاب های فرقه های شیعه آمده به چندین جناح رقیب منقسم شده بودند. بیشتر کوفیان به فرقه زیدیان پیش از شیعه امامی گرایش پیدا کرده بودند. به گونه ای جدی تر امامیان پس از مرگ جعفر صادق (ع) به چندین گروه منقسم شد. برخی از پیروان امام جعفر صادق مرگ او را انکار کرده چشم به راه بازگشت او بودند و برخی دیگر محمد نوه او را که فرزند پسر فوت شده و ارشدش اسماعیل بود به گونه امام مشروع به پیشوایی برگزیدند، اما بزرگترین گروه از پیروان کوفی وی مسن ترین فرزند به جامانده وی عبدالله الافطح را به جانشینی اش برگزیدند و هنگامی که عبدالله بی آنکه پسری داشته باشد چند ماه بعد در گذشت، پیروانش به برادر وی موسی کاظم (ع) هفتمین امام شیعه دوازده امامی گرویدند. هنگامی که عبدالله بی آنکه پسری داشته باشد چند ماه بعد درگذشت، پیروانش به برادر وی موسی کاظم (ع) هفتمین امام شیعه دوازده امامی گرویدند اما بسیاری از ایشان همچنان عبدالله را همچون امام بر حق پیش از موسی به رسمیت می شناختند. اینان به فطحیه معروف شده تا پایان سده چهارم در کوفه فرقه ای بزرگ تشکیل داده بودند. در سده سوم برخی از مهم ترین محدثان امامی در شهر کوفه همانند بنوفضال از جمله فطحیان بودند. حسن پسر علی پسر فضال (م. نزدیک 220 یا 224) که از موالی بنوتیم الله بود، یکی از راویان اصلی امام موسی کاظم (ع) بود. اگرچه گفته اند که وی در بستر مرگش امامت عبدالله افطح را نادرست دانست، اما پسرش احمد (م. 226) که او نیز محدث و مولفی فطحی بوده این مطلب را تکذیب کرده بود. نجاشی نویسنده دوازده امامی، از علی پسر جوان تر حسن به گونه «فقیه اصحاب مادر کوفه، رهبر آنها و متخصص ایشان در حدیث» نام می برد. با این وصف او نیز فطحی بوده و کتابی در تایید امامت عبدالله افطح (کتاب اثبات امامه عبدالله)، نوشته است.
پس از درگذشت امام موسی (ع) در سال 183 در زندان بغداد در میان پیروان انقسامی پدید آمد که حائز اهمیت بیشتری است شمار بسیاری مرگش را انکار کرده و می گفتند که او به گونه مهدی بازخواهد گشت و به هفتمین امام بودنش اهمیت ویژه می داند. اینان امامت علی رضا (ع) هشتمین امام شیعه دوازده امامی را پذیرا نشدند، هرچند برخی از ایشان امام رضا و اخلاف او را در زمان غیبت مهدی در شمار خلیفگان وی می دانستند بسیاری و شاید بیشتر محدثان امامی کوفه در سده سوم از این فرقه، معروف به واقعه، بوده اند. از جمله مشهورترین ایشان بنوسماعه یعنی محمد پسر سماعه پسر موسی، پسرانش حسن (م، 263)، ابراهیم و جعفر و نوه اش معلی پسر حسن بودند. امامیان کوفه گذشته از این انشعاب گرفتار فعالیت های درون فرقه ای غالیانی معروف همانند مفضل پسر عمر محمد پسر سنان (م. 220) و ابوسمیه محمد پسر علی صیرفی که از تکفیر امامان امان یافته بود، بودند.

محدثان امامی و تدوین جامع حدیثی در قرون دوم و سوم

در شهر قم فرقه شیعه در بیعت با سلسله امامان شیعیان دوازده امامی متحد بودند. در میان محدثان امامی فراوان این شهر از کسی با انحراف های فطحی یا واقفی یاد نشده است. رهبران اشعریان که با برخورداری از پشتیبانی عباسیان، شهر قم را در اختیار داشتند، از کیش امامی نیز پاسداری می کردند. نجاشی می نویسد که پس از عیسی پسر عبدالله پسر سعد، پسرش ابوعلی محمد شیخ مردم قم و بزرگ اشعریان بوده و نزد حکومت (متقدم عندالسلطان) نیز تقرب داشته است. او به دیدار امام علی رضا (ع) رسید و از امام محمدجواد (ع) حدیث روایت کرده است. پس از وی پسرش ابوجعفر احمد پسر محمد پسر عیسی پور عبدالله به رهبری رسید. بنا به نوشته نجاشی، او شیخ مردم قم، رهبر آنها، و فقیه بی چون و چرای آنها و نیز رئیسی بود که به نمایندگای از مردم شهر با دیوانیان دیدار می کرد. او به دیدار سه تن از امامان، رضا، جواد و علی هادی رسید. رای او در هنگام داوری درباره راویانی که به غلو گرایش داستند بی چون و چرا بود. بنابراین او از حسن پسر خره زاذ محدث قمی که در سالهای آخر زندگانی در شمار غالیان درآمده بود، روایت نمی کرد. او برضد سهل پسر علی رازی شهادت داد و او را به عنوان غالی و دروغزن از قم به شهرزاد بومش ری راند. محمد پسرعلی صیرفی که از غالیان کوفه بود یک چندی در قم نزد او بسر برد و اما هنگامی که آموزش های افراطی او آشکار شد به ناچار مخفی شد سپس احمد پسر محمد او را از شهر قم تبعید کرد. احمد پسر محمد پسر خالد برقی که از محدثان امامی پرکار و تالیف و از مردم برقرود نزدیک قم بود نیز به آن سبب که از محدثان ضعیف روایت می کرده به دستور احمد پسر محمد پور عیسی از قم رانده شد. اما چندی بعد احمد به او اجازه داد تا به شهر قم بازگردد و از او پوزش نیز خواست. چون برقی در سال 274 یا 280 درگذشت او با سروپای برهنه در مراسم تشییع جنازه وی شرکت کرد.
بدینسان شهر قم در سده سوم کانون اصلی حدیث امامی گشت. در همین شهر قم حدیث های روایت شده از امامان که نخستین بار در کوفه و جاهای دیگر رواج یافته بود در معرض گزینش و گردآوری قرار گرفت. بررسی سلسله سندها در مجموعه های تدوین یافته حدیث های شیعیان دوازده امامی به تمامی موید این ادعا خواهد بود. در معروفترین آنها یعنی کتاب کافی کلینی، بیش از هشتاد درصد حدیث هایی که نقل شده از محدثان شهر قم روایت شده است. چنانچه حدیث های منقول از عالمان شهر زادبوم کلینی یا شهر ری که با محدثان شهر قم در تماس نزدیک بودند، نیز افزوده نشود، این نسبت به روشنی به بیش از نود درصد می رسد. ابن بابویه صدوق که خود از نمایندگان اصلی مکتب قم بود در کتاب من لایحضره الفقیه خود کمابیش، تنها از محدثان شهر زادبوم خود حدیث نقل کرده است.

نقش قم در پیشرفت مذاهب امامیه

بنابراین کمک شهر قم به پیشرفت کیش شیعه دوازده امامی هم از لحاظ پناهنگاه و کانون اصلی علم حدیث امامی و هم از لحاظ پیوند سرسختانه اش با سلسله امامان دوازده گانه بس زیاد بود. بی این نقش ها شاید کیش شیعه دوازده امامی هرگز به گونه مهمترین نوع تشیع درنمی آمد. باید یادآور شد که در آن دوران تازیان به ویژه اشعریان برقم و دانش امامی آن چیرگی داشتند. اکثریت درخور توجه محدثان شهر قم، به ویژه مهم ترین آنان به عکس محدثان امامی شهر کوفه که بیشترشان از موالی بودند از تازیان بودند. احمد پسر محمد پورعیسی اشعری رییس شهر و عالمان قم مردی تازی سرپر ز باد بود و کتابی در فضیلت های تازیان (کتاب فضایل العرب) نوشت. پس از مرگ امام محمدجواد (ع) در سال 220 او نخست از تایید جانشینی علی هادی (ع) هنگامی که خیرانی ایرانی او را جانشین جواد خواند، خودداری نمود اگرچه وی به طور محرمانه از این انتصاب خبردار شده بود. با خیرانی به مبارزه پرداخت و خسته شد که از آن انتصاب خبر داشته و افزود که ای کاشکی افتخار اعلام جانشینی نصیب مردی تازی می شد نه ایرانی.

انتقادات مکتب کلامی فقهی بغداد به مکتب قم

در طی سده چارم با پیدایی مکتب کلام امامی در بغداد که از کلام عقلانی و روش شناسی فقهی در برابر پیوستگی بی چون و چرا به حدیث جانبداری می کرد، مکتب قم به افول گرایید. شیخ مفید (م، 413) نخستین رهبر آن مکتب آشکارا با ابن بابویه صدوق سخنگوی اصلی مکتب قم و معلم خود به مخالفت برخاست و کتابی در تصحیح پایگاههای او نوشت. در آن کتاب وی عالمان قم را حشویه شیعه (نامگذاری یی اهانت آمیز از محدثان سنی)، خواند و ادعای ایشان را که حافظان شیعه دوازده امامی اند نادرست دانست. شاگرد و جانشین او شریف مرتضی علم الهدی (م 436) عقل گرایی را گامی به پیش رانده همانند معتزلیان اصرار می روزید که خرد (عقل)، به تنهایی و بی یاری وحی باید بنیادهای دین را کشف کند. او بیش از شیخ مفید به دانشمندان قم حمله می کرد. و جز ابن بابویه بقیه آن ها را جبری و مشبهی یا کسانی که از برای خدا جنبه انسانی قائل می شوند می دانست بی آنکه به شماردن نظریه های الحادی آنها پردازد بنابراین آنها به عنوان راویان حدیث به همان اندازه همتایان سنی مذهب خود در خور قبول نبودند. کتابهایشان به راستی پر بود از حدیث های برساخته. مرتضی کتاب کافی کلینی را هم که موثق ترین مجموعه حدیث شیعه دوازده امامی شمرده می شود از این داوری ویرانگر معاف ساخت. از برای اینکه از استناد به حدیث های در خور اعتراض محدثان شیعه امامی احتراز نماید مرتضی پیشنهاد کرد که فقه امامی بر بنیان اجماع پایه ذاری شود. به ظاهر نتیجه ای قانع کننده از این پیشنهاد بدست نیامد و تنها چند تن انگشت شمار از عالمان شیعه امامی از این نظریه فقهی او پیروی نمودند و حال آن که نظریه های کلامی اش تا آغاز روزگار مغول سیطره داشت. شاگرد او شیخ طایفه توسی (م، 460) معتقد بود که بسیاری از حدیث های محدثان امامی هرچند از لحاظ فنی آحاد یا تک اسنادی هستند. و بنابراین از لحاظ عقلانی پذیرفتنی نیستند، در واقع پوشش اجماع داشته اند، زیرا که در سراسر جامعه شیعه امامی در حضور امامان و یا با تایید آنها به کار رفته اند. بدینسان توسی در واقع مکتب قم را دست کم تا اندازه ای، از نو زنده کرد. حدیث های امامان که به کوشش این مکتب روایت و گردآوری شده بودند ماخذ غائی نبود، بلکه ماخذ اصلی مبانی فقه شیعه دوازده امامی بودند که توسی آن را به گونه ای سامان یافته بر پایه روش شناسی فقهی خود بسط داده بود. توسی در کلام سرسختانه پیرو نظریه عقل گرایی مرتضی بود.
مکتب قم در سده پنجم از میان رفت. سنت گرایی آن همچنان در نهان بماند تا بار دیگر به کوشش محمد پسر امین استرآبادی بنیانگذار مکمتب اخباری در سده یازدهم از نو رواج اساسی یافت و کانون اصلی دانش های شیعه دوازده امامی از بغداد جابه جا شد آن هنگام که شیخ توسی که در محیط دشمنانه پایتخت عباسیان دیگر احساس امنیت نمی کرد، به نجف رفت در سده ششم، هم الحله که بر سر راه بغداد به کوفه بود کانون اصلی دانش های امامی که در این زمان بیشتر بر اساس نگاشته های توسی استوار شده بود ردید و در زمان مغول و پس از آن همچنان همی بود.

گسترش امامیه از قم به نقاط مرکزی و شرقی ایران

در سرزمین اصلی ایران، کیش شیعه دوازده امامی در این دوران پراگنده شده بود، هرچند بیشتر این گسترش در جامعه های کوچک اقلیت بود. برخی از این جامعه ها از زمان زندگانی امامان، نیمه نخست سده سوم یا زودتر هم پا گرفته بود. این جامعه ها به ظاهر بیشتر زیر نفوذ قم و هواخواه این شهر بودند تا کوفه، در هیچ جای ایران اثری از الحاد فرقه های فطحی و واقفی که در عراق اهمیت بسیار یافته بودند. وجود نداشت. چندین تن از محدثان امامی در این زمان متقدم در اهواز خوزستان در کار بودند. جامعه امامی ری و حومه آن نیز به این تاریخ باز می گردد. کانون این جامعه بر آرامگاه سید عبدالعظیم حسنی بود که بعدها به گونه زیارتگاهی درآمد. سید عبدالعظیم از یاران امام محمدجواد و امام علی هادی بود که در نیمه سده سوم به ری آمده و در آغاز به تدریس پرداخت و در هیمن شهر درگذشت. به جز قم گویا شهر ری در زمان فرمانروایی خاندان بویه و دوران سلجوق بزرگترین جامعه امامی را در خود جای داده بود. آبه که در نزدیک ساوه است از روزگاران کهن زیستنگاه مهم شیعیان بوده است در نیشابور شیعه امامی با کوشش های فضل پسر شاذان (م، نزدیک 260) محدث بلند نام امامی دانشمند فقیه، متکلم و صاحب کتابهای بسیار که نظریه های مستقل داشت رواج فراوان یافت. او به سبب کاربرد رای در فقه و کلام شهرت دارد و به ویژه به همین سبب بر او خرده می گرفتند. شاگرد و مرید او علی پسر محمد پسر قتیبه نیشابوری کتابهای فراوان و آموزه های وی را رواج داد و در سده چهارم نادرستی موضع کلی جامعه شیعه دوازده امامی نیشابور بار دیگر مورد تایید قرار گرفت. زیرا که در این هنگام جامعه مزبور از ابوعلی پسر جنید فقیهی که به سبب دفاع از کاربرد قیاس ورای در فقه در مکتب های بغداد و قم مطرود شد بود، استقبال کرده و او را گرامی داشته بود.
(ادامه دارد...).
در قسمت بعدی و در ادامه به گسترش امامیه در ماوراء النهر، خراسان و طبرستان، گسترش زیدیه در ایران و نفوذ آن در شمال ایران، موقیعت زیدیه بعد از برافتادن خاندان آل بویه و عزلت و افول زیدیه اشاره خواهد شد.


Sources :

  1. پروفسور مادلونگ- فرقه‌های اسلامی- صفحه 138-127

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/116835