رویارویی سنت و تجدد در جهان اسلام (کشورهای مسلمان)

در ادامه در قسمت دوم بررسی تأثیر رویارویی سنت و تجدد بر تفکر عقلی معاصر جهان اسلام به مواردی چون؛ ویژگی فعالیت فلسفی در ایران و فعالان آن، فعالیت فلسفی در افغانستان، ترکیه، شبه قاره هند و پاکستان و نیز در پایان به فعالیت عقلی در جهان مالایی- اندونزیایی و آفریقا اشاره می شود.

ویژگی فعالیت فلسفی در ایران اسلامی

در ایران، فلسفه ی اسلامی پس از به اصطلاح قرون وسطی از حیات خود ساقط نشد، بلکه به صورت سنتی زنده تا روزگار ما استمرار یافته است. در واقع، در دوره ی صفویه با ظهور شخصیت هایی نظیر میرداماد و ملاصدرا فلسفه ی اسلامی از بن و بنیاد احیا شد. در قرن 13/19 تحت هدایت و راهبری ملاعلی نوری، حاج ملاهادی سبزواری و دیگران احیاء مجددی صورت گرفت و این سنت تا عصر پهلوی در مدارس سنتی با قوت تمام ادامه یافت. از زمان پایان جنگ جهانی دوم، فلسفه ی اروپایی، به ویژه آن مکتب فرانسوی که با چهره هایی نظیر دکارت، و متأخرتر از او برگسون، شناخته شده است، در میان طبقات تحصیل کرده در غرب، خصوصا کسانی که در دانشگاه ها و دانشکده های مدرن تحصیل کرده اند، نفوذ یافت، هرچند آشنایی با فلسفه ی فرانسوی به دوره ی قاجار باز می گردد.
در طی چند دهه ی اخیر، این تأثیرپذیری از اروپا ادامه داشت و در واقع، دامنه ی شمول آن تا مکتب اگزیستانسیالیسم گسترش یافت. در همین زمان فلسفه سنتی اسلامی بار دیگر به نحوی عمده، حتی در میان طبقات تحصیل کرده ی متجدد، احیاء شد که خود حاکی از رویدادی منحصر به فرد در جهان اسلامی معاصر است؛ چرا که صرفا شامل احیاء علاقه به پژوهش های آکادمیک در زمینه های فلسفی اسلامی، به ویژه مکتب ملاصدرا، به عنوان یک نظرگاه فکری زنده و کارآمد، که قادر است با چالش مکاتب گوناگون اندیشه اروپایی روبرو شود، به جد گرفته می شد. این افزایش علاقه هم چنان تا روزگار ما در خلال همه ی تحولاتی که در ایران رخ داده است ادامه دارد، در حالی که مطالعه ی فلسفی اروپایی، جز در مواردی که در لباس «تکامل» و با رنگ و لعابی اسلامی عرضه شده، محدودتر شده است.

مشاهیر و فعالان عرصه فعالیت فلسفه ایران معاصر

در میان فعال ترین چهره های سنتی در احیاء فلسفه ی اسلامی در ایران می توان سید ابوالحسن قزوینی، سید محمدکاظم عصار، الهی قمشه ای و علامه سید محمدحسین طباطبایی را ذکر کرد که همه فیلسوفان و عارفان ممتازی بودند، و نیز مرتضی مطهری، مهدی حائری، سیدجلال الدین آشتیانی، و جواد مصلح. هم چنین کسانی هستند که کوشیده اند تا از منظر مابعدالطبیعه و فلسفه ی اسلامی به مسائل فلسفی مدرن و چالش اندیشه ی غربی بپردازند. افراد دیگری نیز هستند که، هرچند در دانشگاه های مدرن تحصیل کرده اند، بیشتر به تصحیح و مطالعه متون فلسفه اسلامی می پردازند. این گروه اخیر شامل محققانی نظیر محمد خوانساری، مهدی محقق، جواد فلاطوری، محمدتقی دانش پژوه، محمد معین و سیدجعفر سجادی است.
آن کسانی که بیشتر به فلسفه ی اروپایی، ترجمه ی آن به زبان فارسی و شرح آن برای فارسی زبانان، مشغول بوده اند عبارتند از رضازاده ی شفق، غلامحسین صدیقی، یحیی مهدوی و شرف خراسانی. در طی چند دهه ی اخیر همه ی این محققان، پژوهش ها و ترجمه های مهمی از فلسفه ی اروپایی دوره ی متقدم به انجام رسانده اند. گروه دیگری، شامل منوچهر بزرگمهر، نجف دریابندری، و مصطفی رحیمی بیشتر به فلسفه ی اروپایی معاصر پرداخته اند، دو نفر اول به فلسفه ی انگلوساکسون و نفر سوم به اگزیستانسیالیسم فرانسوی. اخیرا هایدگر نیز، که اندیشه هایش را احمد فردید و تعدادی از همکاران و شاگردانش در تطبیق و مقایسه با اندیشه ی سنتی اسلامی شرح کرده اند، قدری محل توجه واقع شده است. هم چنین طرز تفکرهای گوناگون مارکسیستی هم توجه برخی را به سوی خود جلب کرده است و در این خصوص باید به علی شریعتی اشاره کرد که به دنبال تلفیق برداشتی عامیانه از اسلام با بعضی نظرات مارکسیستی بود و در انقلاب ایران تاثیر فلسفی و سیاسی مهم داشت. ولی با وجود این، برداشت های فلسفی او با نظرات اکثر فیلسوفان سنتی مسلمان، به ویژه مرتضی مطهری، مخالفت داشت.
ایران نیز، هم چون دیگر کشورهای اسلامی، در چند دهه اخیر شاهد افزایش درخور توجه علاقه به عرفان و تصوف در میان طبقات تحصیل کرده بوده است. اکثر سلسله های مهم تصوف، مانند نعمت اللهیه و ذهبیه، تا زمان وقایع سال 1979، در سراسر نقاط ایران فوق العاده فعال بودند و نیز آثار عرفانی متعددی با اهمیت فلسفی پدید آوردند. در این زمینه تألیفات پرحجم جواد نوربخش، قطب سلسله ی نعمت اللهیه، اهمیت ویژه ای دارند. بعضی از رساله های کوتاه تر او درباره ی جنبه های گوناگون عرفان و تصوف نیز به زبان انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است.
فعالیت فلسفی در ایران به قدری گسترده است که نمی توان تمام وجوه آن را در این بررسی اجمالی به شرح بازگفت. کافی است بگوییم که هم در مدارس سنتی و هم در اغلب دانشگاه ها تدریس و مطالعه ی فلسفه ادامه داشته است و همه ساله آثار متعددی در این باب به روی صنه ظاهر می شود. نیز ایران اولین کشور اسلامی بود که یک انجمن فلسفه فعال تاسیس کرد.

فعالیت تفکر عقلی در افغانستان و ترکیه

کشور همسایه ایران، افغانستان، که در سنت فلسفی واحدی با ایران شریک و سهیم است در طی چند دهه ی گذشته بیشتر به جهت فعالیت در قلمرو عرفان و تصوف متمایز بوده است. محققانی نظیر مایل هروی و محمد اسماعیل مبلغ سهم مهمی در زمینه ی مطالعه ی جامی و به طور کلی عرفان ابن عربی داشته اند. محققانی مانند عبدالغفور روان فرهادی با عنایت به آثار برخی مستشرقان اروپایی نظیر لوئی ماسینیون به کند و کاو در تعالیم تصوف پرداخته اند. در محافل دانشگاهی این کشور چشم انداز فلسفی، البته با تنوع کمتری از جهت تأثیرپذیری از مکاتب فکری غرب، شبیه ایران است.

ویژگی فعالیت فلسفی در ترکیه
در ترکیه، از آن جهت که در سال های اخیر علاقه به مطالعه و تحقیق در زمینه اندیشه اسلامی افزایش محسوسی داشته و موضوعات اسلامی به نحو مشخصی مجددا رونق یافته است، وضعیت فلسفه شبیه بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر است. شاید بهترین نمونه این رونق مجدد، دست کم در موضوعات عقلی، انتشار متون متعددی از فلسفه اسلامی و نیز احیاء علاقه به آثار سیدسعید نورسی است. فضای سکولارتر ترکیه نیز موجب شده تا طیف وسیعی از آثار فلسفی بدون در نظر گرفتن ملاحظات اسلامی ترجمه و در محافل آموزشی مدرن خوانده شود. در این محافل نسبت به سایر کشورهای اسلامی تاثیر مکاتب فکری آلمان محسوس تر است.
درخور توجه ترین سهم محققان ترکیه در فلسفه در چند دهه گذشته، در قلمرو عرفان و تصوف، و تاریخ علم بوده است نه در رشته های فلسفی به معنای خاص آن. در زمینه ی عرفان و تصوف محققانی نظیر عبدالباقی گلپینارلی، احمد آتش و تحسین یازیچی واقعیت سنت تصوف را به جامعه معاصر ترکیه، به ویژه نسل جوان تر آن که دیگر با آثار کلاسیک عرفانی آشنا نیستند، بازگردانده اند. در زمینه تاریخ علم، چهره هایی نظیر آیدین صائلی، الف. تکلی و سهیل انور سهم عمده ای در مطالعه علم اسلامی و تمام لوازم فلسفی آن داشته اند. نیز محققان ترک سهم قابل توجهی در مطالعه خود فلسفه اسلامی و کلام داشته اند، همان گونه که در آثار مباهات ترکر، الف. چبقچی، هـ. آتای و دیگران پیدا است. در ترکیه کنونی، در قلمرو فلسفه، نوعی قطب بندی میان اندیشه سنتی اسلامی و اشکال مختلف فلسفه و ایدئولوژی متجدد، و از آن جمله مارکسیسم، وجود دارد که نسبت به اغلب کشورهای اسامی دیگر شدیدتر است و در وضعیت درونی دانشگاه ها منعکس است.

ویژگی فعالیت عقلی در شبه قاره هند و پاکستان

در شبه قاره ی هند، افزودن بر مسلمانان دو کشور اسلامی پاکستان و بنگلادش، ده ها میلیون مسلمان در هند، سریلانکا و نپال زندگی می کنند. وضعیت فلسفه در این بخش از جهان با همه ی بخش های دیگر جهان اسلام به کلی متفاوت است. به دنبال سلطه ی بریتانیا بر این منطقه مکاتب مختلف فلسفه انگلوساکسون جایگاه خود را در گروه های فلسفه دانشگاه های مهم عمیقا تحکیم کردند و امروز نیز هم چنان به سلطه ی خود ادامه می دهند. «اصلاح گران» سیاسی و اجتماعی پیشین شبه قاره، به ویژه سر احمدخان و محمد اقبال نیز در مقایسه با «اصلاح گران» جهان عرب بیشتر با فلسفه به معنای غربی آن سر و کار داشتند.
نهادهای فلسفی مانند مجمع عالی فلسفه هندوستان (All- India Philosophical Congress)، در دوره ی استقلال نیز به حیات خود ادامه دادند و مجامع فلسفی هند و پاکستان هر دو در طی دهه های اخیر فعال بوده اند. این نهادها نقش انجمن های حمایت کننده از فعالیت فلسفی، که بخش اعظم آن غربی و به ویژه بریتانیایی و آمریکایی است را بر عهده داشته اند. با این همه، می توان علاقه روزافزون به اندیشه اسلامی را مشاهده کرد؛ چنان که اثر عظیم و ماندگار تاریخ فلسفه در اسلام (4 جلد، تهران، 1362) به ویراستاری شادروان میان محمد شریف، یکی از چهره های فکری مهم پاکستان، از آن حکایت دارد.

ویژگی فعالیت عقلی در پاکستان
در پاکستان فیلسوفان با سابقه تر از جمله م.م. احمد، میان محمد شریف، عبدالقادر و ک. عبدالحکیم کار خود را بر مسائلی متمرکز کرده اند که فلسفه ی اروپایی موجب طرح آن ها شده است. آن ها هم چنین در صدد برآمده اند برخی پاسخ ها را در سنت اسلامی بیابند، خاصه در عرفان و تصوف که برخی از آن ها، به ویژه م.م. احمد، تمام هم خود را مصروف آن کرده اند. معدودی شخصیت ها، که معروف ترینشان محمدحسن عسکری است، نیز بوده اند که از دیدگاه سنتی پیروی کرده اند و با فلسفه ی اروپایی متجدد کاملا مخالف بوده اند. فعال ترین شاگردان این نسل قدیمی تر فیلسوفان، تقریبا همان علاقه ی توأمان به فلسفه اروپایی و اندیشه اسلامی- که تنها به برخی زمینه ها و موضوعات آن پرداخته اند- را دنبال کرده اند. بشیر احمد دار آثار متعددی درباره ی فلسفه ی اروپایی، از جمله فلسفه کانت، منتشر کرده و در عین حال، پژوهش هایی نیز در تطبیق و مقایسه ی فلسفه ی اروپایی با برخی از مکاتب اندیشه ی اسلامی انجام داده است. بدین سان او نمونه ی بارزی است از گرایشی که در مین محققان مسلمان و هندوی شبه قاره نیرومند است، یعنی تلاش برای مقایسه و تطبیق، و در بسیاری از موارد تلفیق مکاتب فکری شرق و غرب سعید شیخ، یکی دیگر از فیلسوفان نسل جوان تر، همانند محمد صغیر حسن معصومی بیشتر به اندیشه اسلامی علاقه مند بوده است در حالی که منظور احمد به مطالعه فلسفه هنر و دین شناسی تطبیقی روی آورده است.
و اما درباره ی نسل جوانی که جذب سنت شده اند، باید از آن عده یاد کرد که در نشریه ی روایت سهم و نقشی داشته اند، نشریه ای که کاملا به سنت اختصاص یافته و هم اکنون در جهان اسلام بی نظیر است، به ویژه سردبیر آن سهیل عمر و محققانی نظیر جعفر قاسمی که خود بیشتر در باب عرفان و تصوف قلم زده است تا فلسفه.

متفکران برجسته در پاکستان
پاکستان چند متفکر برجسته در زمینه فلسفه پرورش داده است که در عین حال، بر زندگی مردم هم تأثیرگذار هستند. شاید برزرگ ترین آن ها الله بخش بروهی است که پس از اشتغال خاطر طولانی به اندیشه ی متجدد، به دامان عرفان و تصوف روی آورده است و بعضی از عمیق ترین جنبه های اندیشه اسلامی را از منظری عرفانی شرح و بسط داده است. محمد اجمل نیز که روان شناس و متخصص در امر تعیم و تربیت است، در این گروه جای می گیرد. اجمل یکی از نخستین کسانی است در جهان اسلام که کوشیده است علم النفسی (science of the soul) بر پایه ی تعالیم تصرف و نه تقلید از فنون و نظریات روان کاوی غربی پدید آورد. باید اشاره ای نیز به نام فضل الرحمن کرد. او، هم به احیاء فلسفه ی اصیل اسلامی و هم به تفسیر تجددگرایانه از اسلام مبتنی بر اندیشه های متجدد غربی، پرداخته است.
در نهایت باید به مولانا ابوالعلا مودودی مؤسس جماعت اسلامی پاکستان اشاره کرد که، هرچند به تعبیر دقیق یک فیلسوف نیست، اما شاید در مسأله ی احیاء فلسفه اجتماعی و اقتصادی اسلام آن گونه که در شریعت منعکس است، تأثیرگذارترین اندیشمند معاصر پاکستان است.

ویژگی فعالیت عقلی در هند و بنگلادش

در هند تقریبا همان گرایش ها در طی چند دهه اخیر مشاهده شده است. مراکز عمده فعالیت فکری مسلمانان در این دوره دهلی، علیگره، لکنهو، و حیدرآباد بوده است که در آن ها برخی تمام توش و توان و توجه خود را به احیاء اندیشه اسلامی و برخی دیگر به تحقیق در اندیشه غربی معطوف کرده اند. علاوه بر این، علاقه خاصی به مقایسه و تطبیق سنت های اسلامی و هندو وجود داشته است، علاقه ای که با موقعیت خاص جامعه مسلمانان به عنوان یک اقلیت دینی در هند متجدد ارتباط مستقیمی دارد. این علاقه فی المثل در نوشته های محمدحسن عسکری و حتی م. مجیب منعکس است. محققان مسلمانی نظیر ر. الف. رضوی، ه عابدی، هـ س. خان، الف. معصومی و م. عبدالحق انصاری به تصحیح و تحلیل آثار کلاسیک فلسفه ی اسلامی، از جمله مکتب ملاصدرا، پرداخته اند. اشخاصی مانند میر ولی الدین در صدد برآمده اند تا سنت تصوف را در قالبی نو شرح و بیان کنند و شناخت بهتری از آن به دست دهند. دیگرانی هم چون میر وحیدالدین، عابد حسین و ک. گ. سیدین به مطالعاتی اشتغال داشته اند که بنیانش بر مواجهه ی میان جریان های فلسفی غرب و اسلام استوار است.
در هند نیز مانند پاکستان، علاقه به طب سنتی اسلامی و فلسفه ی آن، و نیز مباحث بوم شناختی و فلسفی مربوط به مسأله ی مواجهه میان علم سنتی و متجدد، به میزان زیادی احیاء شده است. فعالیت های مؤسسات همدرد در دهلی و کراچی (Hamdard Institutes of Dehli and Karachi) و فعالیت مؤسسان آن ها، حکیم عبدالمجید و حکیم محمدسعید، و نیز نهادهای تابعه ی تأسیس شده توسط آن ها به ویژه مؤسسه مطالعات اسلامی (Institute of Islamic Studies) در دهلی و دانشگاه همدرد در حومه کراچی، برای علم [تجربی] و فلسفه به یکسان دارای اهمیت است.
در مورد بنگلادش، حیات فلسفی این کشور تا همین اواخر با حیات فلسفی پاکستان کاملا پیوند مکاتب فلسفی انگلوساکسون که در محافل دانشگاهی نیرومند باقی مانده اند، ادامه یافته است. با وجود این، علاقه چشمگیرتری به فلسفه ی اسلامی در میان محققان جوان تر نظیر الف. ج. میا، و م. عبدالحق وجود دارد.

ویژگی فعالیت عقلی در جهان مالایایی- اندونزیایی

جهان مالایایی- اندونزیایی، که سنگاپور را نیز می شود، در دهه های اخیر شاهد تلاشی در جهت بازیابی نیمه ی از دست رفته هویت فرهنگی بوده است. در اندونزی، تعداد فراوانی جنبش های اسلامی احیاگر، که اغلب صبغه ای نووهابی دارند، ظهور کرده است که خود نشان دهنده ی پیوند تاریخی نزدیک میان این منطقه و عربستان است. نیز کوشش هایی برای احیاء تصوف صورت گرفته است و حتی برخی جنبش های تجددگرا به وجود آمده اند که مدعی پیش زمینه ی سنتی عرفانی هستند، مانند جنبش سبود (subud) که در غرب به دلیل عطش فراوان برای تجربه روحانی (به هر بهایی که باشد) پیروان زیادی کسب کرده است. مالزی هم نوعی احیاء علاقه به تصوف را تجربه کرده است، اما در این کشور مکتب تعقلی تر ابن عربی و پیروان را، به صورتی که در آن منطقه گسترش یافته، بیش از همه مورد توجه واقع شده است. این گرایش خاص در مطالعه ی تصوف بیش از همه مورد توجه واقع شده است. این گرایش خاص در مطالعه ی تصوف بیش از همه مولود فعالیت های سید نقیب العطاس است که تحقیقات فراوانی را به این موضوع، به ویژه آثار فنصوری و رانری، اختصاص داده است. یکی دیگر از اعضای همین خانواده، سید حسین العطاس، که در سنگاپور زندگی می کند، مسیر کاملا متفاوتی را دنبال کرده است. او کوشیده است مکتب اصیلی در علوم اجتماعی پدید آود که بر اصول فلسفی برگرفته از سنت های آسیایی و نه مأخوذ از فلسفه ی اروپایی قرن نوزدهم مبتنی باشد.

فعالیت عقلی در بین مسلمانان آفریقا
در نهایت باید چند کلمه ای درباره سرزمین های مسلمان نشین مختلف آفریقا گفت، سرزمین هایی که از سودان در شرق تا نیجریه و سنگال در غرب را دربر می گیرد. در این سرزمین ها فعالیت فلسفی در دانشگاه ها، بسته به تجربه استعماری که هر یک از این کشورها از سر گذرانده اند، عمدتا در تبعیت از مکاتب فکری انگلیس یا فرانسه بوده است. اما گذشته از این در بسیاری از مناطق نظیر سنگال جنبش هیا صوفیانه ی فعال، و نیز در مناطق دیگری جنبش های اسلامی احیاگر، که بر مبنای اجرای خشک و دقیق شریعت استوار هستند، وجود دارد. در نیجریه دانشگاه های اسلامی به احیاء فلسفه ی اسلامی قدری علاقه نشان داده اند، در حالی که متفکرانی نظیر احمد وبو در صدد پایه ریزی نوعی حکومت اسلامی بوده اند که در عین حال، عمیقا صبغه ی آفریقایی داشته باشد.

سخن پایانی
از زمان جنگ جهانی دوم به این سو، تقریبا همه ی کشورهای اسلامی به آزادی سیاسی دست یافته اند، اما هم اکنون با شکل دیگری از سلطه، که فرهنگی و فلسفی است و از پوزیتیویسم تا مارکسیسم را دربر می گیرد، دست و پنجه نرم می کنند. به موازات گسترش این قبیل طرز تفکرها نوعی احیاء علاقه به تمامی جنبه های سنت اسلامی، شامل شریعت، عرفان و تصوف، کلام، و فلسفه ی سنتی، وجود دارد. به هر حال علاقه به این جنبه ها در همه جا به یکسان نیست. در این نبرد میان الگوهای فکری متجدد غربی و سنت اسلامی، کارهای نشده ی بسیاری باید انجام گیرد، از جمله لازم است به فهمی عمیق تر از مسائل مطرح در این حیطه دست یافت.
اما رفته رفته شماری از اندیشمندن مسلما ظهور کرده اند که هم عمیقا اسلامی هستند و هم واجد دیدگاهی حقیقتا عقلی، و می کوشند پاسخی اسلامی به چالش های مطرح شده از سوی فلسفه و علم [تجربی] متجدد ارائه کنند. فعالیت این اندیشمندان، علی رغم جهت گیری عقل ستیزانه (anti- intellectual) بسیاری از جنبش های «بنیادگرا» که در علم سیاست طرف دار مبارزه هستند، رو به رشد است و تأثیرشان رو به افزایش. کار این گروه شاید نمایان گر مهم ترین وجه فعالیت فلسفی اخیر در جهان اسلام است. ابزار دفاع فکری و عقلی از دژ ایمان در دستان این گروه است، ایمانی که در قلب آن ناب ترین شکل حکمت یا Sophia، به همراه طریقه ی مناسب برای تحقق بخشیدن به آن و تعالیمی مکفی برای پاسخ دادن به تمامی چالش های فکری که دنیای متجدد پیش روی اسلام نهاده است، یافت می شود.


Sources :

  1. سیدحسین نصر- اسلام سنتی در دنیای متجدد- مترجم محمد صالحی- دفتر پژوهش و نشر سهروردی- تهران- 1386- صفحه 326- 316

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/116840