سریه نخله وجوب روزه

از عبدالله ابن جحش نقل که گفت: وقتی رسول خدا (ص) نماز عشا را خواند، مرا صدا کرده و فرمود: «فردا صبح به همراه سلاح بیا تا تو را در پی کاری بفرستم». هنگام اذان برای نماز صبح رفتم و شمشیر و کمان و جعبه تیرها و سپرم همراهم بود. هنگامی که رسول خدا (ص) نماز صبح را با مردم خواندند، به در منزلشان رفتم و زودتر از ایشان بر در خانه شان ایستادم و در آن موقع شخصی از قریش همراه من بود، پس نماز پیامبر اکرم (ص) پایان یافت و به سمت منزل حرکت کرده و مرا به همراه آن قریشی بر در خانه اش دید. پس رسول خدا (ص) داخل خانه شد و ابی ابن کعب را صدا زد ابی داخل خانه شد، پس حضرت به او فرمود نامه ای بنویسد، نامه را به دست عبدالله ابن جحش دادند و رسول خدا (ص) به او فرمود، دو روز بعد از رفتن نامه را باز کند و به آنچه در آن است عمل نماید. عبدالله دو روز با اصحاب خود راه رفت، پس از دور ورز نامه را گشود، دید در آن نوشته است: «تا نخله برو و در آنجا بمان تا اخبار قریش را که به تو می رسد به من گزارش کنی».
عبدالله به یارانش گفت: «فرمان پیامبر اکرم (ص) چنین است که تا نخله پیش رویم و در آنجا بمانیم تا از اخبار قریش اطلاع یابیم».
گفتند: «قبول داریم» گفت: «پس هر که رغبت به شهادت دارد با من بیاید». همه با هم رفتند تا به نخله رسیدند، در آنجا کاردانی از طائف به مکه می رفت، کاروان حامل بار چرم و کشمش بود. چهار نفر از اهل مکه به نامهای «عمرو ابن حضرمی» و «حکم بن کیسان» و «عثمان ابن عبدالله» و «مغیره ابن عبدالله» محافظ آن کاروان بودند. یکی از یاران عبدالله ابن جحش به نام «واقد ابن عبدالله» سرش را تراشیده بود، اهل کاروان از دیدن او به اشتباه افتاده و گفتند: «اینها برای عمل عمره آمده اند»، لذا از آنها خطری بر ما نیست، سلاح به زمین گذاشته و به استراحت پرداختند. آن روز آخرین روز ماه رجب بود، عبدالله با یارانش به مشورت نشست، گفتند: «اگر اینها را بکشیم در ماه حرام کشته ایم در حالی که جنگ در این ماه حرام است، اگر هم نکشیم امشب وارد مکه شده و دیگر به چنگ ما نخواهند افتاد». بالاخره تصمیم به کشتن آنها گرفتند، واقد ابن عبدالله تیری انداخت و عمرو ابن حضریم را کشت، عثمان ابن عبدالله و حکم ابن کیسان تسلیم شده و امان خواستند، مغیره ابن عبدالله نیز فرار کرد، سپس کاروان را مصادره کرده و به محضر رسول الله (ص) آوردند، حضرت فرمود: «به خدا من شما را امر به جنگ در ماه حرام نکرده ام» لذا کاروان و اسیران را نگه داشت و نگرفت.» عبدالله ابن جحش و یارانش با دیدن این صحنه نادم شده و دانستند که خطای بزرگی مرتکب شده اند. کفار قریش نیز سروصدا راه انداختند که محمد (ص) حرمت ماه حرام را از بین برده است خداوند متعال در این باره نازل فرمود: «یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر و صد عن سبیل الله و کفر به المسجد الحرام و اخراج اهله منه اکبر عندالله و الفتنه اکبر من القتل»؛ «از تو درباره ی ماهی که جنگ در آن حرام است می پرسند: بگو کارزار در آن گناهی بزرگ و بازداشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و بازداشتن از مسجدالحرام و جلوگیری از حج و بیرون راندن اهل آن از آنجا، نزد خدا گناهی بزرگتر بوده و فتنه (شرک) از کشتار بزرگتر است».(بقره/ 217).
وقتی آیه فوق نازل شد حضرت هم کاروان را قبول کرده و هم فدیه دو اسیر مذکور را میان مسلمانان تقسیم کرد و آن وقت دو ماه به جنگ بدر مانده بود و با نزول این آیه جواب مشرکان داده شده و کار گروه عبدالله ابن جحش نیز تصحیح گردید. البته طبری و برخی دیگر از مورخان گفته اند رسول خدا (ص) کاروان مذکور را نگرفت و اسیران را نیز اخذ نکرد تا آنکه از جنگ بدر بازگشت، بعد از آن بود که غنائم بدر را تقسیم کرده و آنچه از این کاروا و فدیه اسیران به اهلش می رسید را نیز تقسیم فرمود. و طبری و مسعودی گفته اند: در ماه شعبان همین سال روزه ی ماه رمضان واجب شد.

وجوب روزه ی ماه رمضان
در بدایه و نهایه ج 3 ص 254 آمده است: «روزه ی ماه مبارک رمضان در مدینه و در سال دوم هجری واجب شد»؛ هنگامی که خداوند متعال این آیات را بر پیامبر اکرم (ص) نازل کرد: «کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم... شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی الفرقان...»؛ «نوشته و واجب شده است روزه، بر شما آنچنان که بر اقوام پیش از شما نوشته شد... ماه رمضان آن ماهی که قرآن در آن نازل شد درحالیکه مایه ی هدایت مردم و در برگیرنده ی روشنگری هایی هدایت گونه و تمییز دهنده است. پس هر کس از شما در این ماه حضور داشت و مانعی برایش پیش نیامد پس آن را روزه بگیرد».(بقره/ 185-183).
و گفته شده است مردم پیش از وجوب روزه ماه رمضان برخی روزها را روزه می گرفتند و حلبی نیز گفته است: «پیش از واجب شدن روزه ماه رمضان پیامبر اکرم (ص) و یارانشان سه روز ایام البیض از هر ماهی را روزه می گرفتند». البته حلبی مشخص نکرده است که روزه این سه روز واجب بوده است یا مستحب در هر صورت آنچه معلوم است وجوب روزه ماه رمضان در سال دوم هجری است حال این وجوب در چه ماهی و به چه کیفیت بوده و آیا پیش از آن نیز روزه ای بر مسلمین واجب بوده یا نه اینها اموری است که در آنها اختلاف شده و شاید قول بهتر همان قول طبری و مسعودی باشد که وجوب صوم شهر رمضان را در ماه شعبان سال دوم هجری دانسته اند.


Sources :

  1. سید جعفرمرتضی عاملی- الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)- جلد 4

  2. سید علی اکبر قرشی- از هجرت تا رحلت

  3. محمدهادی یوسفی غروی- موسوعه التاریخ الاسلامی- جلد 2

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/117099