عاقبت دردناک پیشینیان

تحمل امانت، مسئولیت بر دل انسان دشوارتر از کشیدن کوه هاى استوار است، ولى در عین حال، همین تحمل امانت تنها راه رستگارى و نجات است، و قرآن ما را به حجتهاى متعدد بدین حقیقت رهنمون مى شود که بارزترین آنها بیان عاقبت اعمال بشر در آخرت است و سیاق سوره پیش ازین درباره آن سخن گفت. حجت دوم بیان عاقبت اعمال بشر در این دنیاست. اما چگونه بدین مطلب پى بریم؟ قرآن در بسیارى از آیات بعد از ذکر کلیات در مورد مسائل حساس و اصولى آن را با مسائل جزئى و محسوس مى آمیزد، و دست انسانها را گرفته و براى پى جویى این مسائل به تماشاى حوادث گذشته و حال مى برد، در آیاتی پیرامون معاد و حسابرسى دقیق اعمال و عواقب شوم طغیان و گناه، مردم را به مطالعه حالات پیشینیان و از جمله وضع فرعون و فرعونیان دعوت مى کند. همانا با نگریستن به رویدادهاى تاریخ که خطاى تکذیب نسبت به حق را آشکار مى سازد و گذشته از آن ضعف انسان را در برابر اراده پروردگارش که در سنتهاى زندگى جلوه گر است، مى نمایاند. و راستگوترین کتابى از حقایق تاریخ به ما خبر مى دهد (پس از قرآن) آثار گذشتگان بر طبیعت است، پس ناگزیر باید در زمین به گردش پرداخت و آن آثار را خواند. نخست مى فرماید: «أ و لم یسیروا فی الأرض فینظروا کیف کان عاقبة الذین کانوا من قبلهم؛ آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود؟!» (غافر/ 21)
این تاریخ مدون نیست که در اصالت و صحت آن تردید شود، این تاریخ زنده اى است که با زبان بى زبانى فریاد مى کشد، ویرانه هاى قصرهاى تبهکاران، شهرهاى بلا دیده سرکشان، استخوانهاى پوسیده خفتگان در دل خاک، و کاخهاى مدفون شده در زمین، جمله هاى کوبنده اى هستند که تاریخ واقعى را بى کم و کاست شرح مى دهند! سپس مى افزاید: «کانوا هم أشد منهم قوة و آثارا فی الأرض؛ آنها کسانى بودند که در قوت و قدرت و به وجود آوردن آثار مهمى در زمین از اینها نیرومندتر بودند.» (غافر/ 21) آن چنان حکومت قوى و لشکریان عظیم و تمدن مادى درخشان داشتند که زندگى مشرکان مکه در برابر آنها بازیچه اى بیش نیست!
تعبیر به "أشد منهم قوة" هم قدرت سیاسى و نظامى آنها را بازگو مى کند و هم قدرت اقتصادى و احیانا قدرت علمى را. تعبیر به "آثارا فی الأرض" ممکن است اشاره به پیشرفت عظیم کشاورزى آنها باشد همانگونه که در آیه 9 سوره روم آمده: «أ و لم یسیروا فی الأرض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم کانوا أشد منهم قوة و أثاروا الأرض و عمروها أکثر مما عمروها: آیا در زمین سیر نکردند، تا ببینند عاقبت کسانى که قبل از آنها بودند چه شد؟ آنها بسیار نیرومندتر بودند، و زمین را (براى زراعت) دگرگون ساختند و بیش از آنچه اینها آباد کردند عمران نمودند.» و ممکن است اشاره به ساختمانها و بناهاى محکمى باشد که بعضى از اقوام پیشین در دل کوه ها، و در میان دشتها بنا مى کردند، چنان که قرآن درباره قوم عاد مى گوید: «أ تبنون بکل ریع آیة تعبثون* و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون: آیا شما بر هر مکان مرتفعى نشانه اى از روى هوى و هوس مى سازید؟ و قصرها و قلعه هاى زیبا و محکم بنا مى کنید؟ گویى در جهان جاویدان خواهید ماند؟!» (شعراء/ 128- 129)
در پایان آیه سرنوشت این اقوام سرکش را در یک جمله کوتاه چنین بازگو مى کند: «فأخذهم الله بذنوبهم و ما کان لهم من الله من واق؛ خداوند آنها را به گناهانشان گرفت، و کسى نبود که از آنها در برابر خداوند دفاع کند و از عذاب الهى باز دارد.» (غافر/ 21) نه کثرت نفرات آنها مانع از عذاب الهى شد، و نه قدرت و شوکت و مال و ثروت بی حسابشان. کرارا در آیات قرآن "اخذ" (گرفتن) به معنى مجازات کردن آمده است، این به خاطر آن است که براى انجام یک مجازات سنگین نخست طرف را بازداشت مى کنند و سپس کیفر مى دهند.

سبب نابودى
در آیه بعد آنچه را به طور اجمال قبلا گفته است شرح مى دهد و مى فرماید: «ذلک بأنهم کانت تأتیهم رسلهم بالبینات فکفروا؛ این مجازات دردناک الهى به خاطر این بود که فرستادگان آن پیوسته با دلائل روشن به سراغشان مى آمدند و آنها همه را انکار مى کردند.» (غافر/ 22) چنان نبود که آنها غافل و بیخبر باشند، و یا کفر و گناهشان ناشى از عدم اتمام حجت گردد، نه رسولان آنها پى در پى مى آمدند (چنان که از تعبیر "کانت تاتیهم" استفاده مى شود) اما آنها هرگز در برابر اوامر الهى تسلیم نشدند، چراغهاى هدایت را مى شکستند، و به رسولان دلسوز خود پشت مى کردند و گاه آنها را مى کشتند. اینجا بود که «فأخذهم الله؛ خداوند آنها را گرفت و کیفر داد.» «إنه قوی شدیدالعقاب؛ زیرا او قوى و شدیدالعقاب است.» (غافر/ 22) در جاى رحمت "ارحم الراحمین" است، و در جاى خشم و غضب "اشد المعاقبین". اجراى عقوبت ناگهانى و هلاکت آنان در اثر آن بود که رسولان آنان را دعوت به توحید می نمودند و براى اثبات رسالت و صحت دعوى خود نیز آیات و نشانه هاى و معجزاتى ارائه می دادند و هرچه آنان را پند و نصیحت گفته نمى پذیرفتند پروردگار نیز آنان را مورد مؤاخذه قرار داده ناگهانى آنان را به هلاکت افکند پروردگار نهایت قدرت دارد که کفار را به عقوبت افکند و از آنان انتقام بگیرد و آنان را مورد نقمت و عذاب قرار دهد.

عاقبت دردناک پیشینیان ستمگر را بنگرید!
کیفر استکبار فرعون و فرعونیان نیز رسیدن به ذلت و خوارى بود تا خود را چنان که بودند بشناسند؛ فرعون و لشکر انبوه او در تعقیب بنى اسرائیل برآمده که نگذارند از مصر فرار نمایند و آنان را بازگردانند هنگام که به ساحل دریا رسیدند بنى اسرائیل از دریا عبور نموده بودند فرعون و لشکر وى نیز به دنبال آنان وارد دریا گشته ناگهان همه آنها به امواج خروشان دریا گرفتار شدند: «فأخذناه و جنوده فنبذناهم فی الیم؛ ما او و لشکریانش را گرفتیم و در دریا پرتاب کردیم.» (قصص/ 40) آرى مرگ آنها را به دست عامل حیاتشان سپردیم، و نیل را که رمز عظمت و قدرت آنها بود به گورستانشان مبدل ساختیم!
جالب اینکه تعبیر به "فنبذناهم" مى کند از ماده ی "نبذ" (بر وزن نبض) که به معنى دور افکندن اشیاء بى ارزش و بى مقدار است راستى انسان خودخواه مستکبر و جانى و جبار چه ارزشى مى تواند داشته باشد؟ آرى ما این موجودات بى ارزش را از جامعه انسانى طرد کردیم و صفحه زمین را از لوث وجودشان پاک ساختیم. از این عاقبت پیامبر خدا موسى (ع) از اولین روز آنان را بر حذر داشت، و براى آن براهین و آیاتى آورد، و شایسته چنان بود که فرعون و سپاهیانش پند مى گرفتند و به تعقل مى پرداختند، و برترین هدف براى نعمت عقل آن است که: انسان با سنتهاى خدا آشنا شود و به عواقب کارهایش بیندیشد و به هدایت وحى و عقل به کار برخیزد، ولى آنان بر حقیقت بزرگى فروختند.
در پایان این آیه روى سخن را به پیامبر اسلام کرده مى فرماید: «فانظر کیف کان عاقبة الظالمین؛ ببین عاقبت کار ظالمان چگونه بود؟» (قصص/ 40) این نگاه با چشم ظاهر نیست که با چشم دل است، و این تعبیر مخصوص ظالمان دیروز نیست که ستمگران امروز نیز سرنوشتى جز این ندارند! این حقیقت از واقعیت ما دور نیست، و خدا مى گوید: "فانظر" تا تو اى کسى که قرآن تلاوت مى کنى، چنان نپندارى که تو از این سنتها دورى، یا به آن زمان اختصاص داشته است، و این از وجوه تمایز اسلوب قرآنى در تربیت است. چه انسان را به آن وابسته مى سازد و مسئولیت نگرش و تفکر و بحث منظم را بر او تحمیل مى کند.
نتیجه اینکه این آیات بیان ملازمه میان اعمال انسان با حوادث جهان است؛ چنانچه لغزش و افعال ناسزا و اعمال بشر نبود حوادثى که به ضرر و زیان بشر باشد صورت نمی گرفت و تشکل نمى یافت بر این اساس چنانچه بشر بر وفق عقل و خرد و رهبرى دین حرکات و سیر خود را قرار دهد هرگز ضررى به او متوجه نخواهد بود و گناه و بر خلاف نظام زندگى عمومى عملى را انجام نداده تا اینکه به سزاى آن محکوم گردد. و این مصائب و ناگواریها که لازم گناهان است بر حسب اقتضاء جهان عمل است و اما جزاء آنها بر حسب نظام عالم قیامت و جزاء عقوبتهاى مناسب همان نظام خواهد بود. بدیهى است این آیات بیان لازم اعمال ناسزا و گناهان را بر حسب نظام جهان اعلام می نمایند که در این جهان گناهان عکس العمل ناگوارى خواهد داشت ولى درباره رسولان و پیامبران که دچار حوادث سخت و طاقت فرسا بوده اند خارج از بحث تبعات عمل است بلکه بلیات و حوادث ناگوار آنان از نظر رفعت مقام و اجراء آزمایش است که مقام صبر و رضا و تسلیم آنان به حد کمال برسد زیرا طریقه امتحان و آزمایش آنان بسیار سخت و زیاده بر طاقت و توان عموم است.
خلاصه حوادث ناگوار و مصائب هر یک از رسولان و اوصیاء (ع) از مقوله اجراء آزمایش و ظهور مقام صبر و رضا و تسلیم و رفعت مقام قرب آنان به ساحت پروردگار است.


Sources :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏20 صفحه 70

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏16 صفحه 90

  3. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏12 صفحه 46

  4. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏9 صفحه 302

  5. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 14 صفحه 324

  6. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 15 صفحه 59

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/117378