عدم صحت حدیث غدیر از دیدگاه فخر رازی

فخر الدین رازى از تعصب و لداد حدیث غدیر را صحیح ندانسته
از طرائف امور آن است که ابوعبدالله محمد بن عمر، المعروف به ابن الخطیب الملقب به فخر الدین الرازى الشافعى، با آن همه جلالت شأن، و سمو منزلت، و عظمت قدر، و مرجعیت، و تصدر، و تبحر، و تمهر، به تنبیه و تذکیر جناب سید مرتضى طاب ثراه از خواب غفلت بیدار، و از سکر عصبیت هشیار نشده، گرد تتبع و تفحص طرق این حدیث شریف به ورق گردانى کتب حدیث، که سرمایه سعادت اهل دین است نگردیده، به محض تعصب مذموم، و تصلب شوم و عناد صراح، و لداد بواح، که موجب سخریه خواص و عوام، و باعث کمال صغار و احتقار، نزد صغار و کبار است، بر سر انکار تواتر این حدیث رسیده، و انکار تواتر در چه جسارت است، نقاب حیا از رخ برگرفته، خود را از نفى صحت و قدح آن هم بازنداشته گسسته مهار، خلیع العذار، به وادى پر خار جرح و انکار شتافته، چنانکه در (نهایة العقول) که به حقیقت نهایة الغفول است به سبب غایت غفلت و ذهول، در جواب حدیث مى سراید: «لا نسلم صحة الحدیث، اما دعواهم العلم الضرورى بصحته فهى مکابرة، لانا نعلم انه لیس العلم بصحته کالعلم بوجود محمد (ع)، و غزواته مع الکفار و فتح مکة، و غیر ذلک من المتواترات، بل العلم بصحة الاحادیث الواردة فی فضائل الصحابة أقوى من العلم بصحة هذا الحدیث، مع أنهم یقدحون فیها، و إذا کان کذلک، فکیف یمکنهم القطع بصحة هذا الحدیث؟ و أیضا فلان کثیرا من أصحاب الحدیث لم ینقلوا هذا الحدیث کالبخارى، و مسلم، و الواقدى، و ابن أبى اسحاق. بل الجاحظ، و أبو داود السجستانى، و أبو حاتم الرازى، و غیره من أئمة الحدیث قدحوا فیه، و استدلوا على فساده بقوله (ع): (قریش و الانصار، و جهینة، و مزینة، و أسلم، و غفار موالى دون الناس کلهم لیس لهم موالى دون الله و رسوله). و الثانى و هو أن الشیعة یزعمون أنه (ع) انما قال هذا الکلام بغدیر خم فی منصرفه من الحج، و لم یکن على مع النبی فی ذلک الوقت، فانه کان بالیمن انتهى.»
او مدعی است که صحت این حدیث برایش ثابت نشده و مانند ضروریات دیگر دین اسلام مانند وجود حضرت محمد (ص) و جنگهای او که اخبار آنها به تواتر رسیده است نیست. از دیده او صحت احادیث وارده در مورد فضائل صحابه قوی تر از علم به صحت این حدیث است. به طوری که حتی بسیاری از اصحاب حدیث مانند بخاری و مسلم و واقدی و ابن اسحاق و... این حدیث را نقل نکرده اند. سپس او پا را فراتر نهاده و در اصل حدیث خدشه ایجاد می کند که شیعیان قائلند این اتفاق هنگام بازگشت حضرت رسول از حج به وقوع پیوست در حالی که در آن زمان علی (ع) در یمن بود و در کنار پیامبر (ص) حضور نداشت.


جواب مؤلف از کلمات مزیفه رازى
از این عبارت ظاهر است که فخر رازى به مزید سقیفه سازى و گاوتازى، حصول علم را به صحت حدیث غدیر مکابره مى داند، و آن را از درجه متواترات ساقط، و از پایه معلومات هابط مى گرداند، و بر آن هم اکتفا نکرده، علم را به صحت احادیث در فضائل صحابه اقوى از علم به صحت این حدیث مى داند و نیز به ادعاى عدم نقل بسیارى از اصحاب حدیث، این حدیث را قدح در آن مى خواهد، و بر این همه جزافات اکتفا نکرده، به مزید اشتعال آتش حقد و عناد تشبث به قدح و جرح جاحظ، و بعض دگر مغفلین جاحدین مى نماید، پس این تعصب شدید به نظر انصاف ملاحظه فرمودنى است، که مثل این حدیث متواتر و مشهور، که زیاده از صد کس صحابه روایت آن کرده اند، و اکثر طرق آن صحیح و ثابت و حسن، و در صحاح قوم مروى، و کتب عدیده در تعدد طرق آن مصنف شده در مناظره و مقابله اهل حق از معرض اعتبار ساقط سازند، و به قدح آن مى پردازند، و جمیع احادیث وارده را در فضائل صحابه که نبذى از آن به اعتراف ثقات ایشان موضوع است، اقوى از این حدیث گویند، چه الف و لام بر احادیث که در کلام رازى داخل است مشعر است به آنکه جمیع احادیث فضائل صحابه اقوى از این حدیث است.
فاضل رشید خان در (ایضاح لطافه المقال) گفته: «قال الامام الرازی فی التفسیر الکبیر: قوله: لیذهب عنکم الرجس (أی یزیل عنکم الذنوب و یطهرکم) یلبسکم خلع الکرامة انتهى؛ در این عبارت لفظ الذنوب که جمع معرف بالف و لام است موجود است و بودن آن من جمله صیغ عموم از کتب اصول فقه معلوم اهل علوم، پس این عبارت دلالت بر رفع جمیع معاصى داشته باشد نه بر بعضى آن» انتهى. از این عبارت ظاهر است که دخول الف و لام بر لفظ ذنوب در عبارت فخر رازى دلیل عموم آن است، و به این سبب این عبارت دلالت بر رفع جمیع معاصى مى کند، پس هم چنین عبارت رازى در نهایة العقول هم دلالت دارد بر آنکه علم به جمیع احادیث وارده در فضائل صحابه اقوى است از علم به صحت حدیث غدیر (و لو تنزلنا عن ذلک فلا أقل من حمل الاحادیث على اکثرها) و حال آنکه أقوى بودن جمیع فضائل صحابه یا اکثر آن از حدیث غدیر کذب و بهتان بحث است، هرگز یک حدیثى هم از فضائل صحابه سنیه به قوت این حدیث نمى رسد، و همپایه آن نیست، چه جاى آنکه جمیع آن خرافات یا اکثر آن خرافات قوى تر از این حدیث باشد، و بر مدعى لازم است که جمیع احادیث فضائل صحابه یا اکثر آن نقل نماید، و بعد از آن مروى شدن آن از اکثر از این صحابه که حدیث غدیر را روایت کرده اند ثابت سازد، و بعد از آن ثابت فرماید که اکثر اسانید آن مثل حدیث غدیر، بلکه زیاده از آن صحیح و حسن است، و با این همه مشاکلت، و معارضت، و ادعاى اقوى بودنش وقتى تمام مى شود، که جمیع احادیث فضائل صحابه یا اکثر آن را از طریق شیعه به چنین اسانید قویه کثیره بلکه زائد از این ثابت نمایند.


حدیث غدیر از احادیث متواتره است
باز چنانکه نزد شیعه حدیث غدیر متواتر است، و مروى از طرق بسیار، همچنان تواتر آن احادیث از طرق خویش و کثرت اسانید آن ثابت فرمایند، و با این همه از راه تبرع بر رازى و اولیاى او که در تصرف باطل کذب را على الاطلاق حلال، بلکه مستحسن شمرده اند، تنگ گیرى نمى کنیم به طریقه مجاملت و مسامحه و مساهله مى رویم، و مى گوئیم که تصدیق دعواى خود را در اکثر یا کل احادیث فضائل صحابه گذاشته مساوات بعض احادیث فضائل صحابه را اگر چه ده یا پانزده بلکه پنج یا شش باشد با حدیث غدیر در قوت ثابت فرمایند، فضلا از اینکه اقوى بودن آن را از این حدیث شریف به منصه ظهور رسانند. بالجمله ادعاى این معنى که دعوى علم ضرورى به صحت این حدیث مکابره است مکابره پیش نیست، چه هر امرى که سنیه ادعاى تواترش و علم ضرورى به صحت آن کنند، بلا شبهه حدیث غدیر در ثبوت و تواتر و صحت مثل آن یا بهتر از آن خواهد بود، و مجرد منع در امثال این امور غیر کافى است و الا مى رسد که مانعى منع وجود مکه و مدینه، و وجود جناب رسالت مآب (ص) هم بکند، و بر محض منع اکتفا نماید، آرى اگر فارقى لائق قبول در این حدیث شریف و دیگر متواترات بیان کنند، توجه به جواب آن کرده شود.
«و لنعم ما افاد مولانا الهمام فی عماد الاسلام حیث قال: لا شک فی أن کل من تأمل و أنصف فی کثرة طرق الحدیث، و اشتهاره بین الخاصة و العامة، مع وفور الدواعی الى الکتمان، و کثرة الصوارف عن النقل، یحصل له العلم الضروری بصحة هذا الحدیث، کیف و قد یحصل للمسلمین القطع و الیقین فی کثیر من الامور الدینیة التی هی أدون مرتبة فی باب التواتر من هذا الحدیث، کآیات التحدى و التحدى بها على رؤس الاشهاد من الکفار و أعداء الدین، مع وجود الدواعی الى المعارضة و عدم وجود الموانع و هکذا صدور المعجزات و نحو ذلک، مع أن الکفار کافة ینکرون ذلک کله، و یدعون أن أهل الاسلام کلهم تواطئوا على الکذب و اختراع هذه الاخبار، لان کلهم من أرباب الاغراض و الدواعی الى وضع تلک الاخبار، کما أن أهل الاسلام یدعون کذلک فی باب الاخبار المخصوصة بأهل المذاهب الفاسدة، من الیهود، و الصابئین، و عبدة النیران، و الاوثان، و سائر المشرکین فکیف یسوغ لمسلم منصف أن ینکر التفاوت بین العلمین، فعلى تقدیر التسلیم یکون حاله کحال التفاوت بین البدیهیین، فانه قد یکون أحدهما أجلى من الآخر، کیف و لو لم یکن الامر کذلک یلزم اهمال کثیر من المتواترات انتهى.»


Sources :

  1. میر حامد حسین- عبقات الانوار- جلد 2 صفحه 3 به نقل از؛

  2. سید علی عماد- عماد الاسلام- جلد 4 صفحه 217

  3. فخررازی- تفسیر کبیر رازی

  4. فاضل رشید خان- ایضاح لطافه المقال

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/118194