پیش از آنکه جنگ آغاز شود پیامبر (ص) بنی قریظه را به اسلام دعوت نمود اما آنها ابا کردند. پس حضرت (ص) دستور داد به سویشان تیراندازی شود تیراندازی آغاز شده و تا مدتی از شب ادامه داشت البته مردم بنی قریظه نیز از پشت قلعه ها تیر می انداختند اما حجم تیرها و سنگهایی که مسلمین به سوی ایشان روانه می داشتند بسیار بیشتر از تیرهای آنها بود. تیرهای مسلمانان همچون باران در حصارهای بنی قریظه می ریخت و آنها از ترس در کمین گاه خود پنهان شده بودند. مدتی بعد چون احدی از بنی قریظه بیرون نیامده و هیچ یک از ایشان ظاهر نشدند مسلمانان حیفشان آمد تیرهای خود را بیهوده هدر کنند از این رو گاه تیر می انداختند و گاه نه. اوضاع به همین ترتیب می گذشت تا آنکه پاسی از شب سپری شد. پیامبر اکرم (ص) چون دید نتیجه ای نمی گیرند دستور عقب نشینی را صادر فرمود و مسلمانان به اردوگاه خود بازگشتند خستگی در تن همه ی رزمندگان مانده بود آن شب را با خرماهایی که سعد ابن عباده برای تغذیه شان فرستاده بود سر کردند. سپس عده ای از ایشان بر، گرد پیامبر (ص) جمع شده و از وجود مبارک او مستفیض شدند. در میان این گروه افرادی وجود داشتند که نماز عصر خود را نخوانده بودند و با این حال حضرت هیچ کدامشان را مواخذه نفرمود. در اینجا شبه مطرح می شود که چطور ممکن است گروهی واجبی از واجبات الهی را ترک کنند و با این حال رسول خدا (ص) هیچ یک از ایشان را مواخذه نکند؟ آن هم واجبی که ستون دین بوده و در هیچ حالتی حتی در حال غرق شدن از گردن انسان ساقط نمی شود؟ در جواب این سوال سه احتمال وجود دارد: چون افراد مذکور گمان کرده اند منظور رسول الله (ص) از اینکه فرمود: هیچ یک از شما نماز عصرش را نخواند مگر در محله بنی قریظه این است که اگر به بنی قریظه نرسیدید لازم نیست نماز عصر را بخوانید و از این جهت نماز عصر را ترک کرده اند فلذا پیامبر (ص) آنها را مواخذه نکرده و بر ترک صلاتشان خورده نگرفته است.
2 – احتمال دوم: چون اجرای دستور پیامبر (ص) واجب شرعی است فلذا این گروه به سمت بنی قریظه به راه افتاده و با آنکه دانستند در وقت نماز عصر به بنی قریظه نمی رسند با این حال به جهت اطاعت فوری فرمان رسول الله (ص) به راه ادامه داده و نماز عصر را ترک کردند. به عبارت دیگر چون معتقد بودند در تقابل دستور رسول الله (ص) و خواندن نماز عصر اجرای دستور پیامبر مقدم است لذا نماز را ترک کرده و خود را زودتر به محله بنی قریظه رساندند.
3- احتمال سوم: گروه مذکور به راه افتاده و گمان می کردند بنی قریظه نزدیک است و برای نماز عصر به آنجا می رسند و همینطور پیش رفته و چون هراز چند لحظه ای قرائنی می دیدند که گمان می کردند در وقت نماز عصر به مقصد خواهند رسید لذا به راه خود ادامه دادند اما نهایتا نتوانستند در وقت مذکور به منطقه مورد نظر برسند.
بررسی سه احتمال فوق
به نظر می رسد احتمال سوم اساسا باطل باشد، زیرا وقتی این گروه دیدند که تنها به اندازه نماز عصر به غروب آفتاب مانده آن موقع دیگر اجازه ندارند به مسیر ادامه دهند. نظر دوم هم اشکال دارد زیرا این عملکرد ایشان اجتهاد به رای بوده و باطل است و چون یکی از وظایف رسول الله (ص) تمییز حق از باطل است پس باید ایشان را مواخذه کرده و می فرمود عملکرد شما اجتهاد به رای بوده و مردود است. در حالیکه چنین کاری نکرده است. می ماند احتمال اول که ان هم به نوبه ی خود ضعف دارد اما از دو قول دیگر بهتر است. علت ضعف احتمال اول هم آن است که هیچ کس ولو عرب زبان نباشد از گفته پیامبر (ص) که فرمود: هیچ یک از شما نباید نماز عصرش را بخواند مگر در بنی قریظه این را نمی فهمد که منظور حضرت (ص) ترک نماز عصر بوده اگر در وقت آن به محله بنی قریظه نرسند بلکه آنچه به ذهن تبادر می کنند این است که منظور حضرت (ص) تعجیل در لشکرکشی به سوی بنی قریظه بوده است نه ترک صلاه عصر دو صورت نرسیدن.
علت تاکید ما در بررسی و تحلیل این روایت:
ممکن است به ذهن برخی مخاطبان این مطلب خطور کند که: چرا موضوعی به این کوچکی اینقدر کش داده شده و مورد بررسی دقیق قرار می گیرد؟ در پاسخ به این سوال باید عرض کنیم: در واقع از نظر خود ما نیز روایت محل بحث حاوی موضوع چندان مهمی نیست اما چون این گفته سند سخنان برخی افراد سنی مذهب قرار گرفته و بر اساس عملکرد رسول خدا (ص) در این روایت فتاوائی صادر کرده اند لذا وظیفه خود دانستیم که مطلب را کمی روشنتر کنیم تا محققین گرامی در یافتن حقیقت راه روشن تری در پیش رو داشته باشند.