خداجو و جاودانه بودن انسان در تنظیم حقوق بشر

انسان اصالتا خدا را می طلبد، زیرا او را با چشم دل، نه با چشم صورت می بیند. این خداخواهی ناخودآگاه نیست، همانگونه که جبری نیز نیست. نباید پنداشت که انسان گمشده ای نا آشنا دارد و در پی آن است، بلکه خدایی را می طلبد که بدو آشنایی دارد و شیفته اش گشته است. بر پایه حکم عقل، انسان دارای هستی جداگانه و مستقل نیست، بلکه هستی اش تماما پیوسته و ربطی است. اما این هستی ربطی به یک موجود ربطی دیگر نپیوسته است، بلکه به یک موجود مستقل، وابسته است و انسان چیزی جز همین پیوستگی و وابستگی به آن موجود مستقل نیست. چنین نیست که انسان موجودی است که دارای وصف تمایل به خداست، بلکه رابطه انسان با خدا عین قر ذاتی و نیاز محض او به خداست: «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله؛ ای مردم! شما نیازمند خداوندید.»
در این آیه، هر دو حقیقت بیان شده است: نخست این که انسان دارای وجود مستقل نیست؛ و دیگر آن که ارتباط با خداست و به هیچ موجود دیگری وابسته نیست.
بدین لحاظ، هرگونه ترتیب و تنظیم حقوقی برای بشر باید با این روح خداجویی وی سازگاری کامل داشته باشد. آن دسته تعالیم حقوقی که برای انسان استقلال وجودی فرض می کنند یا این که او را به موجودی جز خدا وابسته می دانند، از منبع حق سرچشمه نمی گیرند. البته کسانی که این منبع را نپذیرفته اند، غالبا گرفتار خطای تطبیقند و گرنه همه افراد می دانند که انسان یک موجود وابسته است. ملحدان نیز، خود، به چیزی یا کسی دل بسته اند و همه امید خویش را بدان معطوف کرده اند. تفاوت در این است که اینان، چیزی جز خدا را به عنوان آن موجود مستقل پنداشته اند و در مرحله تطبیق، به بیراهه رفته اند.

انسان موجودی جاودانه است
از دیگر منابع حقوق بشر در اسلام این است که انسان هرگز به نابودی و نیستی منتهی نمی شود. این مطلب هم از رهگذر کند و کاو عقلی دریافت می گردد و هم از طریق دلایل نقلی. قرآن کریم انسان را موجودی با روح جاویدان می شمارد که از پس این جهان، به جهانی دیگر پای می نهد و در آن، از «خلود» برخوردار است. عقل نیز انسان را دارای روح مجرد می داند و می گوید که این روح از گزند مرگ برکنار است. از دید عقل، تنها پیکر انسان می میرد و مرگ عبارت است از جدایی میان روح و تن؛ و آنگاه که به خواست خدا دیگر بار این جدایی از میان میرود، تن مناسب آن جهان حیات می یابد.
این اصل نیز از سوی همه انسان ها پذیرفته شده است؛ و تفاوت های موجود، برخاسته از خطا در تطبیق است. همه انسان ها خواستار زندگی درازترند و با تلاش فراوان در صددند که قدری بیشتر زنده بمانند. این نشان می دهد که انسان، در نهاد خویش، جاودانگی خواه است. اما به هنگام تطبیق، برخی می پندارند که جاودانگی از آن زندگانی دنیاست؛ اما باید دانست همانگونه که انسان مسافر است، دنیا نیز مسافر است. البته انسان در «حشر اصغر» به منزل میانه می رسد و سپس وارد حشر اکبر می شود، ولی دنیا فقط در «حشر اکبر» به مقصد می رسد. قرآن مجموعه نظام کیهانی را نیز همانند خود انسان در حرکت به سوی خدا می داند. این نظام کیهانی همانند انسان به سوی معاد می رود تا شهادت دهد که مسافرانش چه کرده اند: یا از کرده های آنان شکایت کند؛ و یا شفیع آنان شود. در روایات ما آمده است که این جهان و اجزای آن، در رستاخیز عمومی نسبت به کارها یا شهادت نیم دهند و یا شکایت یا شفاعت می نمایند. پس همه انسان ها به دنبال جاودانگی اند، لیکن برخی دنیا را جاودانه می پندارند و نمی دانند که جاودانگی از آن روح است، نه ماده؛ و آنچه از ایشان جاوید می ماند، مظاهر دنیایی و دارایی و شکوه آنان نیست. این اندیشه جاهلانه از روز نخست گریبانگیر انسان عادی و مادی بود که ثروتی بیندوزد تا با آن به حیات جاودان دست یابد و مرگ و نیستی را از بین ببرد یا تسلیم خود سازد. قرآن کریم در موارد گوناگون این اندیشه را خام و ناصواب معرفی می کند و جاودانه اصیل را باز می نمایاند: «ما عندکم ینفدوما عندالله باق؛ آنچه نزد شماست، میراست و آنچه نزد خداست، پاینده می ماند.»


Sources :

  1. عبد الله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 163-165

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/210609