مواد پانزده گانه در شناخت مکتب اسلام

یکی از ویژگیهای قافله سالاران بزرگ، شناخت آنان است از مکتب، آن هم شناختی متعهدانه، شناختی که انسان را مسئول و متعهد می سازد. مذهب ما مذهبی نیست که اگر انسان آن را درست بشناسد، یک سلسله عقاید و معلومات باشد و بس. بلکه مذهبی است که انسان را در خط اصیل تعهد و مسئولیت، و عمل و اقدام، و حرکت و درگیری، و تصحیح فرهنگ اجتماع، به منظور اصلاح فرد و جامعه قرار می دهد. این شناخت، عامل بزرگ مسئولیت و تعهد و اقدام است. آنچه در تاریخ عالمان فعال و مجاهد ما، از نوع حماسه و اقدام می بینیم همه و همه از برکت شناخت اصیل و صحیح آنان از ماهیت تعهد بار و اقدام گرا و عمل آموز دین اسلام شیعی است، اسلام اصل.
بدینسان معلوم می گردد که شناخت خداپسندانه، همین شناخت متعهدانه نه جز آن؛ شناختی که هم جنبه «آمنوا» دارد، و هم جنبه «عملوا الصالحات». اکنون برای رسیدن به این شناخت چه باید کرد؟ برای تحصیل این شناخت و تحکیم آن، در ذهن و عمل و بهره وری از آن، باید از امور زیر را مورد توجه قرار داد:

مواد پانزده گانه در شناخت مکتب
1- درک درست ماهیت مذهب، درکی ژرف و در ارتباط، یعنی به صورت یک دستگاه جامع و پاسخگو به همه مسائل انسانی.
2- توجه به ابعاد وسیع مذهب، و تفقه در همه آن ابعاد.
3- کوشش در این باره که درک و عقیده، از مرحله ذهن بگذرد و وارد قلب شود، و جزء موجودیت انسان گردد.
4- اهمیت دادن به اهم تکلیفی اجتماعی و سیاسی (از جمله، اتحاد اسلامی)، به اندازه اهم تکلیفی فردی.
5- درک عمیق رابطه میان دو نوع تکلیف یاد شده یعنی: تکلیف فردی و تکلیف اجتماعی، و پرهیز از سستی غفلت، در مورد هر یک از آن دو.
6- به پا داشتن اهم تکلیفی فردی، به منظور ساختن خود (مثلا نماز)، و اهم تکلیفی اجتماعی، به منظور ساختن اجتماع مثلا تلاش برای ایجاد «نظام عامل بالعدل و جامعه قائم بالقسط.»
7- شناخت اهمیت نشر دعوت مذهبی، با عمل جامع (فردی و اجتماعی).
8- مبارزه برای روشن شدن حقایق، و از میان بردن جهل فردی و اجتماعی، از راه شناساندن فرهنگ حقیقی و تعالیم راستین مکتب.
9- کوشش و تلاش برای استقرار حضور عینی مذهب، در فرد، خانواده، اجتماع، قضاوت، اقتصاد و بازار، نه فقط حضور ذهنی و شعاری آن.
10- ایمان داشتن به مردم (و انسان به معنای عام)، و اصالت مردم، و حقوق مردم، و همچنین مشکلات مردم را مشکلات خود دانستن.
11- تأکید بر ضرورت تخصص، و رعایت حدود استعدادهای مردمان، و به کار بستن اصل «تسامح عالی السلامی»، در این مقصد.
12- قبول اصول و موازین طبیعی لازم برای عرضه مکتب، و نفوذ دادن آن در اذهان، و رعایت آن اصول و موازین، از جمله صحت کلام، و حسن تعبیر و بلاغت، و اهمیت دادن به حضور آن، در نوشته، خطابه و شعر مذهبی، چنانکه این امور، به نحو کامل، در قرآن و آثار پیشوایان حضور دارد. البته، با قبول اصل «تدریج»، در مواردی که لازم باشد.
13- تأکید بر زاهد بودن عالمان، و بریدن از جز عالمان زاهد.
14- تأکید بر زاهد بودن حاکمان، و بریدن از جز حاکمان زاهد.
15- فریادگری با زبان و قلم و اقدام و مبارزه، برای نشر عدالت کلی (قضایی و اقتصادی).
بدینسان، شناخت متعهدانه مکتب (که ملازم است با شناخت حقایق اجتماع، و کیفیت انسان، و مسائل و مشکلات و نابسامانی ها و موانع و تکالیف)، چگونگی هایی از نظر فکر و موضع گیری و اقدام در پی می آورد، که همه آنها خواص انسان متعهد است. و بدینگونه، از عالم کسی که ساخته می شود که به حق وارث پیامبران است و صاحب همان تعهد و رسالت، در ظرف و ظرفیت وجودی خویش.


Sources :

  1. محمدرضا حکیمی- شرف الدین- صفحه 182-184

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/211183