در شیعه اصل عدل یکی از اصول دین است. در مقدمه کتاب عدل الهی گفته ایم که اصل عدل در فرهنگ اسلامی تقسیم می شود به عدل الهی و عدل انسانی. عدل الهی تقسیم می شود به عدل تکوینی و عدل تشریعی. عدل انسانی نیز به نوبه خود تقسیم می شود به عدل فردی و عدل اجتماعی. عدلی که از اختصاصات مذهب شیعه شمرده شده است و به همین دلیل و همین معنی جزء اصول دین در مذهب شیعه قرار گرفته است، عدل الهی است و این نوع از عدل است که در متن جهان بینی اسلامی واقع می شود.
عدل الهی یعنی اعتقاد به اینکه خداوند، چه در نظام تکوین و چه در نظام تشریع، به حق و عدل رفتار می کند و ظلم نمی نماید. علت اینکه اصل عدل یکی از اصول در مذهب شیعه قرار گرفت، این است که گروهی در میان مسلمین پیدا شدند که آزادی و اختیار انسان را انکار کردند. آنها درباره قضا و قدر الهی نوعی اعتقاد پیدا کردند که با آزادی انسان بکلی منافی بود. آنها اصل علت و معلول و سبب و مسبب را در نظام کلی جهان و در نظام رفتار انسان انکار کردند و معتقد شدند که قضای الهی مستقیما و بلاواسطه عمل می کند، بنابراین آتش نمی سوازند بلکه خدا می سوزاند، مغناطیس به هیچ وجه تاثیری در جذب آهن ندارد بلکه خدا مستقیما آهن را به طرف مغناطیس جذب می کند، انسان کار خوب یا بد نمی کند بلکه خدا مستقیما کارهای خوب و بد را در پیکر انسان انجام می دهد.
اینجا بود که مساله مهمی طرح شد و آن اینکه اگر نظام علت و معلول بی حقیقیت است و اگر انسان خودش نقش واقعی در انتخاب کارهایش ندارد، پس تکلیف پاداش و کیفر فردی چه می شود؟ چرا خداوند به برخی مردم پاداش می دهد و آنها را به بهشت می برد و برخی دیگر را کیفر می دهد و به جهنم می برد، در صورتی که هم کار خوب را خودش انجام داده است و هم کار بد را؟ کیفر دادن افراد انسان در حالی که کوچکترین اختیار و آزادی از خود نداشته اند ظلم است و برخلاف اصل قطعی عدل خداوندی است.
عموم شیعه و گروهی از اهل تسنن که معتزله نامیده می شوند، با استناد به دلایل قطعی عقلی و نقلی، مساله مجبور بودن انسان را و اینکه قضا و قدر الهی در جهان به طور مستقیم عمل می کند، نفی کردند و آن را منافی اصل عدل شمردند و از این رو به عدلیه معروف شدند. از اینجا معلوم می شود که اصل عدل هر چند یک اصل الهی است، یعنی مربوط است به یکی از صفات خدا، اما یک اصل انسانی نیز هست، زیرا مربوط است به آزادی و اختیار انسان. پس اعتقاد به اصل عدل در میان شیعه و معتزله یعنی اعتقاد به اصل آزادی انسان و مسئولیت انسان و سازندگی انسان. پرسشی که در مورد عدل الهی -غالبا خصوصا در عصر ما- اذهان را به خود متوجه می سازد در مورد برخی نابرابریهای اجتماعی است. می گویند چگونه است که برخی از افراد، زشت و برخی زیبا، برخی سالم و برخی بیمار، برخی افراد مرفه و متمکن و برخی تهیدست و نیازمندند؟ آیا این نابرابریها برخلاف اصل عدل الهی نیست؟ آیا لازمه عدل الهی این نیست که همه افراد از نظر ثروت، عمر، فرزندان، مقامات اجتماعی، شهرت و محبوبیت متساوی باشند و هیچ گونه تفاوت و اختلافی در کار نباشد؟ آیا مسئول این نابرابریها جز قضا و قدر الهی چیز دیگری می تواند باشد؟
ریشه این سؤال و این ابهام دو چیز است: یکی عدم توجه به کیفیت جریان قضا و قدر الهی. سؤال کننده خیال کرده است قضا و قدر الهی مستقیما عمل می کند، مثلا ثروتها مستقیما بدون وساطت هیچ سبب و عاملی از خزانه غیب الهی حمل می شود و به در خانه مردم تقسیم می شود و همچنین سلامتیها، زیبائیها، قدرتها، مقامها، محبوبیتها، فرزندان و سایر موهبتها. به این نکته توجه نشده است که هیچ نوع روزی ای -چه مادی، چه معنوی- مستقیما از خزانه غیب تقسیم نمی شود، بلکه قضای الهی، یک نظام به وجود آورده است و منشا یک سلسله سنتها و قانونها شده است، هر کسی هر چه بخواهد باید از مجرای همان نظام و همان سنتها و قانونها بخواهد. ریشه دوم این اشتباه عدم توجه به مقام و موقع انسان به عنوان یک موجود مسئول و تلاشگر برای بهتر کردن زندگی خود و مبارزه با عوامل طبیعت از یک طرف، و مبارزه با عوامل سوء اجتماعی و بدکرداریها و ستمگریهای افراد انسان از طرف دیگر است. اگر در جامعه ها برخی نابرابریهاست، اگر برخی منعم اند و کشتی کشتی نعمت را در اختیار دارند و برخی مفلس و با دریا دریا محنت دست به گریبان اند، این قضای الهی نیست که مسئول آن است، بلکه این انسان آزاد مختار و مسئول است که مسئول این نابرابریهاست.
نفوذ عدل در اندیشه مسلمین
طرح علمی مسأله عدل در جو فکری و علمی جهان اسلام، از قرون اولیه اسلامی وارد علوم اسلامی شد و تا آنجا اهمیت یافت که بعضی فرق، خود را عدلیه خواندند و عدل را یکی از اصول اعتقادی و مایه امتیاز اعتقادی خود از سایر فرق بشمار آوردند، چنانکه تشیع، در میان اصول اعتقادی اسلامی خود، عدل نام می برد. علاوه بر طرح علمی، به نوعی دیگر نیز این مسأله از صدر اسلام در جامعه اسلامی و در سطح عامه مردم مطرح بوده است، و آن مرحله اجرایی عدل است. یک نفر مسلمان، از بدیهیات اولیه اندیشه های اسلامی اجتماعی اش این بوده که امام و پیشوا و زعیم باید عادل باشد، قاضی باید عادل باشد، شاهد محکمه باید عادل باشد، شاهد طلاق یا رجوع باید عادل باشد، و از نظر یک مسلمان شیعی، امام جمعه و امام جماعت نیز باید عادل باشد. هر مسلمان همواره در برابر پستهایی که یک مقام عادل باید اشغال کند احساس مسئولیت می کرده است. این جمله پیامبر اکرم (ص) زبانزد خاص و عام بود: «افضل الجهاد کلمة عدل عند امام جائر؛ برترین جهاد، گفتن عدل نزد پیشوای ستمگر است».