رؤیت خدا در پرتو روایات اهل بیت علیهم السلام

ابوالحسن موصلی از امام صادق (ع) روایت کند که فرمود: «دانشمندی یهودی نزد امیرالمؤمنین (ع) آمد و پرسید: ای امیر مؤمنان! آیا پروردگارت را در حال عبادت دیده ای؟ فرمود: وای بر تو! من پروردگاری را که ندیده باشم عبادت نمی کنم. پرسید: چگونه او را دیده ای؟ فرمود: وای بر تو! چشمها با مشاهده او را نبینند؛ ولی دلها با حقیقت ایمان او در می یابند.»
صفوان بن یحیی گوید: «ابوقره» محدث از من خواست تا او را خدمت امام رضا (ع) ببرم. از امام اجازه خواستم موافقت فرمود. ابوقره بر امام (ع) وارد شد و سؤال را از حلال و حرام و احکام شرعی آغاز کرد تا به توحید رسید و گفت: «ما روایت داریم که خداوند عزوجل «رؤیت» و «کلام» را میان دو نفر تقسیم کرد. مکالمه و سخن گفتن با خود را به موسی بخشید و رؤیت و دیدار خود را به محمد.» امام رضا (ع) فرمود: «پس کسی جن و انس را خبر داد که: «لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار؛ دیدگان او را درنیابند و او دیدگان را دریابد؟» (انعام/ 103) و «لا یحیطون به علما؛ علم آنان او را دربرنگیرد؟» (طه/ 110) و: «لیس کمثله شیء؛ هیچ چیز همانند او نیست؟» (شوری/ 11) آیا «محمد» نبوده؟ ابوقره گفت: چرا او بوده. فرمود: چگونه ممکن است مردی نزد مردم آید و به آنان بگوید که از سوی خدا آمده و آنان را به سوی خدا و حکم و فرمان خدا بخواند و بگوید: «لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار» و: «لایحیطون به علما» و: «لیس کمثله شیء» سپس بگوید: «من خود او را با چشمانم دیده و با علمم دریافته ام. او به شکل بشر است.» آیا شرم نمی کنید؟ زندیقان دین ستیز نتوانستند چنین نسبتی را به او بدهند که چیزی را از سوی خدا بیاورد و سپس برخلاف آن را بگوید؟!
ابوقره گفت: خداوند خود فرمود: «و لقد راه نزله اخری؛ (پیامبر) او را دیگر بار هم بدید.» (نجم/ 13) امام (ع) فرمود: آیه دیگر خود می گوید که چه دیده است. زیرا فرموده:
«ما کذب الفواد ما رأی؛ دل آنچه را که دیده بود دروغ نشمرد.» (نجم/ 11)، «لقد رأی من آیات ربه الکبری؛ البته که او پاره ای از آیات بزرگ را بدید.» (نجم/ 18) و روشن است که آیات خدای عزوجل غیر خداوند است. و خداوند فرموده: «لایحیطون به علما؛ علم آنان او را در برنگیرد.» (طه/ 110) و اگر دیدگان او را ببینند که احاطه علمی به او پیدا کرده اند و شناخت حاصل شده است. ابوقره گفت: «شما روایات را تکذیب می کنید؟» امام (ع) فرمود: اگر روایات با قرآن مخالف باشد، آنها را تکذیب می کنم. و آنچه همه مسلمانان بر آن اجماع و اتفاق نظر دارند این است که: احاطه علمی بر او ممکن نیست، دیدگان او را در نیابند، و چیزی همانند او نباشد.»

در اینجا دو نوع «رؤیت» و دیدار مورد بحث است:
1- رؤیت پیامبر (ص)
2- رؤیت مسلمانان در روز قیامت
روایات مکتب خلفا درباره «رؤیت» پیامبر متفاوت است: در روایتی از کعب الاحبار گوید:
«خداوند «رؤیت» و «کلام» را میان «موسی» و «محمد» تقسیم کرد. موسی را با کلام و سخن و محمد را با «رؤیت» و دیدار گرامی داشت. درباره «رؤیت» مسلمانان در روز قیامت نیز، ما تنها روایت (به اصطلاح) صحیح و معتبر «ابوهریره» را می آوریم که می گفت: «شما خداوند را (در قیامت) به گونه ای می بینید که خورشید و ماه را در دنیا و در آسمان صاف می بینید. و در این روز هر کس به دنبال معبود خود می رود و در جهنم با آنها محشور می گردند، و تنها مسلمانان باقی می مانند که خداوند می آید و مسلمانان او را در سیمایی غیر آنچه تصور می کرده اند، می بینند و او می گوید: من پروردگار شمایم. و آنان می گوید: از تو به خدا پناه می بریم! ما اینجا می مانیم و از جای خود تکان نمی خوریم تا پروردگارمان بیاید. ما او را می شناسیم. سپس خداوند در سیمایی که او را می شناسند در جمع آنان درآید و آنها گویند: آری، تو پروردگار ما هستی. پس به دنبالش روند و داخل بهشت گردند.» و در پایان این روایت آمده است: «مردی در محشر بر جای می ماند که در حالی که روی خود را به سوی جهنم کرده و به خدا نیرنگ می زند، گام به گام از آن دور می شود تا به بهشت می رسد. در اینجا خداوند می خندد و به او اجازه می دهد تا وارد بهشت گردد و چون بدانجا درآید خداوند به او می گوید: هر چه می خواهی درخواست کن. او نیز هر چه می خواهد درخواست می کند و پس از پایان خواسته هایش، خداوند دو برابر آنچه گفت عطایش نماید.»
در اینجا پرسشهایی است که ممکن است از معتقدان به صحت این روایت بپرسیم:
1- ابوهریره در روایتش می گوید: «خداوند شکل خود را تغییر می دهد» این تغییر چگونه است؟ آیا در هر بار که تغییر شکل می دهد با مرتبه پیشین متفاوت است؟
2- ابوهریره می گوید: «خداوند سپس به شکلی که او را می شناسند می آید» این سخن دلالت دارد که مسلمانان پیش از آن خداوند را دیده اند. حال می پرسیم: سیمای خداوندی را که برادران اهل سنت ما دیده اند، چگونه است؟
3- دیگر اینکه، آیا خداوند جسم است و همانند انسان شکل و اندازه خاص دارد و راه می رود تا مؤمنان به دنبال او بروند؟
4- آیا خداوند می خندد و با خنده خود از بدکار درمی گذرد و او را وارد بهشت می کند؟ بنابراین، حساب روز قیامت چه می شود؟ و پاداش و کیفر در کجاست؟ و با این حال چه فایده ای دارد؟ و شگفت آنکه دانشمندان حدیث در مکتب خلفا امثال این روایات را در کتابهای «ایمان» و «توحید» خود آورده اند!!
و در نتیجه اعتقاد به درستی این روایات است که «سلفیان» و «وهابیان» خدای متعال را جسم می دانند.
این روایات مکتب خلفا درباره «رؤیت خدا» توسط مؤمنان بود. اما فشرده روایات مکتب اهل البیت و اوصیای پیامبر (ص) دراین باره بدین گونه بود که: در اولین دلیل، وصی پیامبر (ص) «رؤیت خدا» را رؤیت قلبی دانستند و رؤیت با چشم را نفی کردند. و ما دریافتیم که واژه «رؤیة الله» هرگاه در مصادر و مدارک اسلامی یافت گردد. مقصود از آن «رؤیت قلبی» برخاسته از حقیقت ایمان است، نه رؤیت با چشم سر و با استناد به روایات شیخ صدوق از امام رضا (ع) می گوییم: رؤیت و دیدن اشیا با چشم سر، متعلق به اجسام مادی است. و موجوداتی که جسم مادی ندارند. مانند روح- با چشم سر دیده نمی شوند بلکه تنها از راه آثار شناخته می شوند. و خداوند جلیل جسم مادی حجم دار نیست تا با چشم سر دیده شود، بلکه ذات اقدس او تنها از راه آثار قدرت و علم و حکمت و سایر آثار صفات ربوبی شناخته می گردد.
و در روایت دیگری. امام رضا (ع) در پاسخ سؤال کننده ای که از درستی و نادرستی این روایت می پرسد که: «خداوند سخن گفتن و دیدار با خود را میان موسی و محمد تقسیم کرد» این روایت را تکذیب می کند و می فرماید: «پس این آیات خداوندی را چه کسی به جن و انس رسانید که: دیده ها او را درنیابند و او دیده ها را درک کند و مخلوقات از درک عاجزند و هیچ چیز همانند او نیست؟!»
و آنگاه که سائل سخن امام را تکذیب این روایات می داند، امام (ع) می فرماید: «آری، هر روایتی را که با قرآن در تعارض باشد تکذیب می کنم.»
پیامبر خدا (ص) از سوی خداوند مأمور گردید تا «قرآن» و «ااهل البیت» را مقیاس و میزان شناخت اسلام معرفی نماید. امام برخی از مسلمانان (اگر چه) «اهل البیت» را جزء این مقیاس نمی دانند، ولی همگی به اینکه «قرآن کریم» میزان شناخت اسلام است، اعتراف دارند.
با این حال، دانشمندان مکتب خلفا به جای آنکه روایات را بر قرآن عرضه بدارند تا درستی و نادرستی آنها روشن گردد. قرآن را موافق با این روایات تأویل و معنی می کنند. یعنی ایشان احادیث «ابوهریره» و «کعب الاحبار» و امثال آنها را میزان و مقیاس قرار داده و آنرا «سنت نبوی» نامیده اند و خود را نیز «اهل سنت» می نامند. آنان آیات محکم قرآنی را از معنای ظاهرش منحرف کرده و با این کار حرمت مقیاس قرآنی را زیر سؤال برده اند.
ما دیدیم که امام رضا (ع) اصرار می ورزیدند که «قرآن» مقیاس روایات است، و اگر روایتی با قرآن در تعارض باشد نباید مورد توجه قرار گیرد. و در رد پندار کسانی که «رؤیت خدا» را ممکن می دانستند، قول خدای سبحان را تلاوت می کنند که: «لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار؛ دیده ها او را درنیابند و او دیده ها را دریابد.» (انعام/ 103) و در باره این سخن خدای متعال که فرمود: «وجوه یومئذ ناضره إلی ر بها ناظره؛ صورتهای در آن روز خرم و شادابند و به سوی پروردگارشان نظاره می کنند.» (قیامت/ 22-23) می فرماید: به سوی «امر» پروردگارشان نظر دارند. یعنی: منتظر امر و فرمان پروردگارند. و این همان سخن خدای متعال در نقل داستان اولاد یعقوب است که به پدرشان گفتند: «و اسئل القریه التی کنا فیها؛ از قریه ای که ما در آن بودیم سؤال کن.» (یوسف/ 82) یعنی از اهل آن قریه سؤال کن. و بدین گونه سایر آیاتی که ظاهر آنها دلالت بر جسم بودن خداوند متعال دارد، تأویل و معنی می گردد. معتقدان به این اقوال را «مجسمه» و «مشبهه» گویند. زیرا پروردگار عالمیان را «جسم» دانسته و او را به مخلوقاتش «تشبیه» می کنند.


Sources :

  1. سیدمرتضی عسگری- بر گستره کتاب و سنت- صفحه 379-384

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/211449