مخاطبان قرآن

یکی از نکاتی که در شناخت تحلیلی می باید از قرآن استنباط کرد، تعیین و تشخیص مخاطبان است. در قرآن تعبیراتی نظیر «هدی للمتقین؛ هدایت است برای پرهیزکاران» (بقره/ 2)، «هدی و بشری للمؤمنین؛ هدایت و بشارت است برای مؤمنین» (بقره/ 97)، «و لینذر من حی؛ آمده است تا زنده ها را انذار کند» زیاد آمده است.
اینجا می توان سؤال کرد که هدایت برای پرهیزکاران لزومی ندارد زیرا آنها خود پرهیزکارند. از سوی دیگر در قرآن می بینم که خود را چنین معرفی می کند.
«ان هو الا ذکر للعالمین و لتعلمن نبأه بعد حین؛ این قرآن نیست مگر مایه بیداری همه جهانیان و خبرش را بعد خواهید شنید.» (ص/ 87-88)
(این آیه از آیات عجیب قرآن است. در هنگام نزول آیه پیامبر در مکه بود و در واقع با اهل یک دهکده گفتگو می کرد. برای مردم مضحک بود که فردی تنها با این اطمینان بگوید که خبر این آیه را بعد خواهید شنید. به زودی خواهید شنید که این کتاب در اندک مدت با جهانیان چه خواهد کرد.)
پس آیا این کتاب برای همه جهانیان است یا صرفا برای مؤمنین؟ باز در آیه دیگر پروردگار سبحان خطاب به پیامبر می گوید: «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین؛ ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمتی هستی برای همه عالمیان.» (انبیاء/ 107)
در آیاتی که خطاب قرآن به همه مردم عالم است، در واقع می خواهد بگوید قرآن اختصاص به قوم و دسته خاصی ندارد. هر کس به سمت قرآن بیاید نجات پیدا می کند و اما در آیاتی که از کتاب هدایت بودن برای مؤمنین و متقین نام می برد می خواهد این نکته را روشن کند که در نهایت چه کسانی رو به سوی قرآن خواهند آورد و چه گروه هایی از آن دوری خواهند گزید. قرآن از قدم خاص و قبیله معینی به عنوان علاقمندان و ارادتمندان خود یاد نمی کند.
نمی گوید قرآن در تیول این یا آن قدم قرار دارد. قرآن بر خلاف سایر مکاتب انگشت روی منافع یک طبقه خاص نمی گذارد. نمی گوید مثلا صرفا برای تأمین منافع فلان طبقه آمده است. مثلا نمی گوید تنها و تنها هدفش حمایت از طبقه کارگران است یا پشتیبانی از طبقه کشاورزان، قرآن در مورد خودش تأکید می کند که کتابی است برای برقراری عدالت. درباره پیامبران می گوید:
و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا به انصاف برخیزند.» (حدید/ 25)
قرآن قسط و عدالت را برای کل جامعه انسانی می خواهد نه فقط برای این طبقه یا آن قوم و قبیله. قرآن برای جلب انسان ها به سمت خود بر خلاف بعضی مکتب ها مثل نازیسم، بر روی تعصبات آنها انگشت نمی گذارد. همچنین بر خلاف برخی دیگر از مکتب ها مثل مارکسیسم، بر روی منفعت طلبی و نفع پرستی انسان ها تکیه نمی کند و آنها را از راه منافعشان به حرکت در نمی آورد. زیرا در این صورت دیگر عدالت و حق برای گروندگان هدف نخواهد بود، بلکه برای رسیدن به منافع و ارضای خواسته ها، هدف قرار می گیرد.
قرآن همانطور که برای وجدان عقلی انسان اصالت قائل است، برای او یک اصالت وجدانی و فطری نیز قائل است و بر اساس همان فطرت حق جویی و عدالت طلبی است که انسان ها را به سیر و حرکت وا می دارد و از این رو پیامش منحصر به طبقه کارگر یا کشاورز یا محروم و مستضعف نمی شود. قرآن به ظالم و مظلوم، هر دو خطاب می کند که به راه حق بیایند.
موسی (ع)، هم به بنی اسرائیل و هم به فرعون پیام خدا را ابلاغ می کند و از آنها می خواهد که به پروردگار ایمان بیاورند و در راه حرکت کنند، حضرت محمد (ص) رسالت و دعوت خود را هم به سران قریش و هم به ابوذر و عمار عرضه می کند.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 1 و 2- صفحه 43-45

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/21359