تفکیک ناپذیری تمسک به قرآن و اهل بیت

کلمه ثقلان در قرآن کریم به جن و انس گفته شده. باید دید به چه مناسبت در حدیث ثقلین به کار رفته است. در این حدیث چند نکته هست، یکی اینکه چرا به این یعنی اهل بیت در خبر ثقل گفته شده است؟ دیگر اینکه چرا قرآن ثقل اکبر و اهل بیت ثقل اصغر گفته شده است؟ در برخی تعبیرات است که «احدهما اعظم من الاخر؛ یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است.»
در بعضی احادیث است که سؤال شده: «و ما الثقلان؟ قال صلی الله علیه و آله و سلم: کتاب الله طرفه بید الله و طرفیه بایدیکم و الثقل الاصغر عترتی فانهما حبلان لا ینقطعان الی یوم القیامة؛ دو چیز گرانبها چیست؟ پیامبر فرمود: کتاب خدا که یک سوی آن به دست خدا و یک جانب آن به دست های شما است و گوهر گرانبهایی که از قرآن کوچک تر است خاندان (عترت) من است. این دو (قرآن و عترت) دو ریسمانی هستند که تا روز قیامت از هم جدا نمی شود.»
مطلب عمده اینست که پیغمبر اکرم فرمود: این دو تا از هم جدا نمی شوند. مقصود این نیست که اینها خودشان راهشان را از هم جدا نمی کنند، از هم قهر نمی کنند و بین آنها اختلاف و جنگ و جدال پیدا نمی شود. مقصود اینست که تمسک به اینها از یکدیگر تفکیک نمی پذیرد. هر که بخواهد "حسبنا کتاب الله؛ کتاب خدا ما را بس است." بگوید آنچنان که عمر در صدر اسلام گفت و یا "حسبنا ما روی لنا من اهل البیت؛ آنچه از اهل بیت برای ما روایت شده ما را بس است." بگوید آنچنان که اخباریون ما گفته و عملا غالب علمای شیعه چنینند و بخواهند به این وسیله میان آنها تفکیک کنند بدانند که میسر نیست.
مطلب دیگر تضمین رسول اکرم (ص) است که اگر به این دو ثقل دقیقا متمسک شوید هرگز گمراه و بدبخت نخواهید شد. انحراف و انحطاط مسلمین از آنجا شروع شد که میان این دو خواستند تفکیک کنند. چرا آورنده یک شریعت و قانون و کتاب آسمانی غیر از آن شریعت چیز دیگر را نیز ضمیمه می کند؟
این مسئله مربوط به عمیق بودن قرآن و نیازمند به مفسر بودن شریعت است. در مقام تمثیل باید گفت یک وقت هست که ما یک وسیله ساده ای از یک کشوری وارد می کنیم مثلا پارچه و یا کفش و یا ظروف وارد می کنیم، دیگر نیازی به افرادی که همراه آنها باشند و به ما یاد بدهند نداریم. پارچه است می دوزیم، ظرف است استفاده می کنیم، کفش و کلاه است می پوشیم. اما یک وقت هست که یک کارخانه وارد می کنیم. حتما باید متخصص از خود آنجا برای نصب و اداره بیاید برای مدت زیادی که مردم بومی یاد بگیرند. یا مثلا سلاح های مدرن جنگی فرستاده می شود. حتما باید تکنسین هایی هم همراه آنها بفرستند و سالیان دراز به آنها تعلیم بدهند و آنها هم دقیقا تعلم کنند تا یاد بگیرند.
مسئله امامت به معنی مرجعیت دینی در اسلام که پیغمبر اکرم (ص) در این حدیث متواتر فرموده است، جز این نیست که برای تفسیر قرآن و فهم قرآن و هدف های آن و توضیح و تشریح اهداف و معارف آن و مقررات آن و اخلاق آن، فهم ساده عرفی که هر که زبان عربی می داند پس کافی است، کافی نیست. لهذا دیدیم که چه انحراف ها پیدا شد از قبیل قول به تجسم که «انکم سترون ربکم یوم القیامة کما ترون القمر لیلة البدر؛ شما روز قیامت پروردگارتان را می بینید همان گونه که ماه شب چهارده را تماشا می کنید.»
"حسبنا کتاب الله" اینطور نتیجه می دهد که نتیجه اش اشعری گری است و یا اعتزال است که هر دو مکتب، مکتب انحرافی بود. پس ائمه در واقع تکنسین های قرآن هستند در خارج از کشور ظاهر و محسوس که علمشان علم افاضی و لااقل تعلیمی خصوصی است.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- امامت و رهبری- صفحه 35-37

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/22476