امامت از نظر خواجه نصیرالدین طوسی

برای این که درست روشن بشود که منطق علمای شیعه در بحث امامت چه بوده و دیگران اگر در این زمینه سخنی گفته اند چه بوده است، متنی را که خواجه نصیرالدین طوسی در این زمین نوشته است خیلی خوب است. این متن خیلی خلاصه است و از زمان ایشان به این طرف در میان علمای شیعه و سنی مطرح است. خواجه کتابی نوشته است به نام تجرید که معروف است. قسمتی از این کتاب در فن منطق است که می گویند منطق تجرید و قسمت دیگرش در فن کلام است که مسائل توحید و نبوت و امامت و معاد و... را بحث کرده و بخش توحید آن بیشتر جنبه فلسفی دارد و در این بخش خواجه به روش فلاسفه صحبت کرده است.
هر دو قسمت این کتاب را علامه حلی شرح کرده است. علامه حلی از اکابر و از بزرگترین فقهای اسلام است، نه تنها از بزرگترین فقهای شیعه بلکه از بزرگترین فقهای اسلام شمرده شده است. او در منطق و کلام و فلسفه و ریاضیات و... شاگرد خواجه نصیرالدین و در فقه شاگرد محقق حلی صاحب شرایع الاسلام است که او هم از فقهای درجه اول شیعه است. علامه و خواجه جزء نوابغ شمرده شده اند. خواجه نصرالدین جزء ریاضیون تقریبا درجه اول جهان شمرده می شود. عمر خیام، ابن سینا و خواجه نصیرالدین که فرضیاتی در باب کره ماه داشته اند، علامه هم در فن خودش که فقه است، قطعا و بدون شک از نوابغ است. کتابهای خیلی زیادی دارد، از جمله کتابی است به نام تذکرة الفقهاء در دو جلد. تذکرة الفقهاء کتابی است فقهی اما نه تنها فقه شیعه را بیان کرده بلکه در هر مسئله ای فتوای همه علمای اهل تسنن آنهم نه فقط چهار امامشان: ابوحنیفه، شافعی، مالک بن انس و احمدبن حنبل، بلکه فتوای اکابر فقهای ما قبل از منحصر شدن مذاهب به این چهارتا را نیز نقل کرده است. در هر مسئله ای می گوید در اینجا ابوحنیفه چنین گفته، شافعی چنین گفته و عقیده ما امامیه چنین است.
گاهی رد و ایراد هم می کند مثلا می گوید شافعی در یک قول خودش چنین گفته، در قول دیگرش چنین گفته، اول چنین گفته، بعد از عقیده خودش عدول کرده و چنین گفته است. آقای شیخ محمدتقی قمی می گوید: وقتی که می خواستند تذکره را چاپ کنند، از علمای هر مذهبی از مذاهب اهل تسنن متخصصی آوردند. اینها اعجاب داشتند که این مرد بر اقوال ما از خود ما بیشتر احاطه دارد. یک چنین آدم فوق العاده ای بوده است. علامه کتاب تجرید را شرح کرده. قسمت منطقش به نام الجوهر النضید معروف است که از بهترین کتابهای منطق است و قسمت کلامش به نام کشف المراد که امروز به آن شرح تجرید می گویند. شرح علامه، هم بر منطق و هم بر کلامش خیلی مختصر است. بعد از علامه مکرر این کتاب را شرح و حاشیه کرده اند. یکی آن را رد کرده، دیگری تأیید کرده و شاید در دنیای اسلام هیچ کتابی به اندازه تجرید مورد بحث قرار نگرفته است یعنی هیچ متنی نداریم که به اندازه این کتاب برایش شرح و حاشیه نوشته باشند و مرتب آنرا رد و یا تأیید کرده باشند. علت این امر اینست که خواجه وقتی خواسته مطالب و مسائل را بر مذاق شیعه بیان کند خیلی خلاصه و متن گویی کرده، تقریبا عجالتا گذشته، یک اشاره ای به مطالب کرده و گذشته است.
در قسمتهای آخر کتاب تجرید بحثی برای امامت باز شده است. از این بحث، چون مورد قبول همه علمای شیعه هست، می توانید بفهمید که منطق علمای شیعه در این زمینه چگونه منطقی است. ملاعلی قوشچی شرحی دارد بر تجرید. ملاعلی قوشچی از اکابر علمای اهل تسنن است. قهرا او که نظر مخالف دارد، نظریات اهل تسنن را منعکس می کند و غالبا نظر خواجه نصیرالدین را رد می کند. بنابراین در این کتاب، هم نظر خواجه که نظر علمای شیعه هست منعکس شده و هم نظر اهل تسنن.

تعریف امامت از نظر خواجه نصیرالدین طوسی
اولین سخنی که خواجه نصیرالدین طوسی در باب امامت می گویند، تعریفی است که از امامت می کنند. در این تعریف اختلافی نیست. می گویند: «الامامة ریاسة عامة فی امور الدین و الدنیا؛ امامت ریاستی است عمومی هم در امور دینی و هم در امور دنیایی». خواجه تعبیری کلامی دارد، می گوید: الامام لطف مقصود اینست که امامت هم نظیر نبوت از مسائلی است که از حد بشری بیرون است و به همین جهت انتخاب امام از حد استطاعت بشری بیرون است و بنابراین آن طرفی است، از آن طرف باید بیاید، مثل نبوت است که از طریق وحی و تعیین الهی باید بیاید با این تفاوت که نبوت مستقیما از ناحیه خداست، ارتباط پیغمبر است با خدا، و امامت، تعیینی است.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- امامت و رهبری- صفحه 92-89

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/22697