مباحث و آیات تنزیهی در قرآن

بحث قرآن کریم درباره خدا یک قسمت آن بحث های تنزیهی است که اینها هم خیلی مهم است یعنی مرتب بشر را وادار می کند که بگو خدا برتر است، از این موضوعی که درباره اش فکر می کنی برتر است، از این بالاتر است، از این توصیف هایی که ما می کنیم برتر و بالاتر است، آیات تنزیهی. تمام جاهایی که در قرآن کلمه "سبحان" آمده است، همه تنزیه است: او منزه است، او بالاتر است، او برتر است. اینها یا با کلمه "تکبیر" آمده است یا با کلمه "تسبیح" و "سبحان" و یا با کلمه تعالی و متعالی. در این جور آیات، قرآن کوشش می کند که خدا را برتر و منزه تر از آن افکار و اندیشه هایی که درباره خدا موجود بوده بداند و حتی او را از حد توصیف برتر و منزه تر بداند.
به عنوان نمونه عرض می کنیم در قرآن خداوند متعال از جمله اسمایی که دارد کلمه "قدوس" است؛ «هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر؛ او خدایی است که جز او معبودی نیست، فرمانروای پاک، عاری از هر نقصی، ایمنی بخش، نگاهبان، شکست ناپذیر، قدرت مدار و با کبریاست.» (حشر/ 23) قدوس از ماده قدس است. قداست همان مفهوم "برتری" را دارد، چون انسان اینجا تعبیر دیگری ندارد: از این برتر است، منزه است، بالاتر است. قدوس مبالغه است، یعنی آن حداکثر تنزه در ذات پروردگار هست، یعنی هیچ چیزی که بویی و شائبه ای از نقصان داشته باشد به او نباید نسبت داد. «لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار؛ چشم هرگز او را درک نمی کند و نمی یابد ولی او چشمها را می یابد.» (انعام/ 103) نفی جسمیت است از پروردگار. "چشم او را نمی یابد" یعنی اصلا او جزء مدرکات بصر نیست. «سبحان ربک رب العزة عما یصفون؛ منزه است پروردگار تو، آن پروردگار عزت، از این توصیفهایی که می کنند.» (صافات/ 180)
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم *** وز هر چه گفته ایم و شنیدیم و خوانده ایم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر *** ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
این شعر عینا ترجمه آیات و اخبار و احادیث است که در اینجا آمده است، که در قرآن به تعبیرات «تعالی عما یصفون؛ منزه و برتر است از آنچه وصف می کنند.» (انعام/ 100) «تعالی الله الملک الحق؛ بلندمرتبه است خدای فرمانروای حق.» (طه/ 114) و «لا یحیطون بشیء من علمه؛ به چیزی از علم او راه نمی یابند.» (بقره/ 155) آمده است.
در حدیث پیامبر اکرم که شیعه و سنی روایت کرده اند هست که: «لا احصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک؛ پروردگارا من توانایی ندارم که تو را آنچنان که باید ستایش کنم، هرچه که من تو را ستایش کنم باز در حد من است نه در حد تو.» ستایشی که شایسته توست فقط ستایشی است که خودت از خودت ستایش کنی یعنی تنها ذات توست که قدرت دارد تو را آنچنان که هستی بستاید، غیر ذات تو هیچ کس قدرت ندارد و من، او که دیگر شخص اول عرفان است قدرت ندارم تو را آنچنان که باید ستایش کنم. باز در حدیثی هست که فرمود: «کلما میزتموهم باوهامکم فی ادق معانیه فهو مخلوق لکم مردود الیکم و لعل النمل الصغار یزعم ان لله تعالی زبانیتین؛ یعنی هر چه را که با وهم و اندیشه خودتان فکر می کنید و خیال می کنید او خداست و خدا را تصور کرده اید بدانید اشتباه کرده اید، او مخلوقی است از مخلوقات شما، مصنوعی است از مصنوعات شما، به خودتان برمی گردد.» یعنی آن خدا نیست چیز دیگری است. بعد می فرماید هر چه که بشر بخواهد فکر کند، به خودش قیاس گرفته است. می گوید شما چه می دانید، شما یک چیزهایی را که به نظر خودتان کمالات می آید می گویید کمال، شاید مورچه هم که دو تا شاخک دارد که خیلی به دردش می خورد و خیلی برایش لازم و مفید است خیال می کند که خدا دو تا شاخک دارد. چون برای او دو تا شاخک خیلی مفید و لازم و ضروری است قیاس به نفس می کند و خیال می کند خدا هم دو تا شاخک دارد. به این وسیله می خواهند بفهمانند که فهم بشر از اینکه خدا را به کنهش ادراک کند ناقص است. بعد همین مطلب یک تعبیرات رمزی هم پیدا کرده است.
کلمه "عنقا" یا "سیمرغ" رمز یک چیزی است که اسمش را پیدا می کنند ولی خودش را هیچ وقت نمی بینند (عنقای مغرب)، و در لسان شعرا خدا به کنه، تعبیر به عنقا می شود. همین طور که به عنقا کسی دست پیدا نمی کند به او هم دست نمی رسد. این، اصطلاح عرفانی است، در کتب عرفانی می آید "عنقای مغرب"، که حافظ می گوید:
عنقا شکار کس نشود دام بازگیر *** کانجا همیشه باد به دست است دام را

معنای "الله اکبر" در معارف اسلامی
«و کبره تکبیرا» ما همیشه می گوییم " الله اکبر" خدا بزرگتر است، "بزرگتر است" یعنی چه؟ آیا یعنی از هر چیز دیگری بزرگتر است، یعنی اشیاء دیگر بزرگند، او از آنها بزرگتر است؟ این در معارف اسلامی مسلم است که چنین نیست. از ائمه هم سؤال کرده اند معنایش چیست؟ فرموده اند: «الله اکبر من ان یوصف؛ خداوند بزرگ تر است از هر چیزی که در وصف در آید.» بزرگتر است از هر چیز، اصلا اشیاء کوچکتر از آنند که بشود خدا را با آنها مقایسه کرد و گفت خداوند بزرگتر از آنهاست، بلکه معنایش این است که خدا بزرگت از است از اینکه در وصف بگنجد.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 263-260

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/23451