استیذان و فلسفه آن در اسلام

از نظر "اسلام" هیچکس حق ندارد بدون اطلاع و اجازه قبلی به خانه دیگری داخل شود. در بین اعراب، در محیطی که "قرآن کریم" نازل شده است، معمول نبوده که کسی برای ورود در منزل دیگران اذن بخواهد. در خانه ها باز بوده همان طوری که الان هم در دهات دیده می شود هیچوقت رسم نبوده است -چه شب و چه روز- که درها را ببندند. زیرا بستن درها از ترس دزد است و در آنجاها چنین ترسی وجود نداشته است. اولین کسی که دستور داد برای خانه های "مکه" مصراعین یعنی دو لنگه در قرار دهند، "معاویه" بود و هم او دستور داد که درها را ببندند. به هر حال چون در خانه ها همیشه باز بود و اجازه گرفتن هم بین عربها متداول نبود و حتی اجازه خواستن را نوعی اهانت نسبت به خود می دانستند سرزده و بی اطلاع قبلی وارد خانه های یکدیگر می شدند. "اسلام" این رسم غلط را منسوخ کرد، دستور داد سرزده داخل خانه های مورد سکونت دیگران نشوند.
روشن است که فلسفه این حکم دو چیز است: یکی موضوع ناموس یعنی پوشیده بودن زن، و از همین جهت این دستور با آیات پوشش یک جا ذکر شده است. دیگر اینکه هر کسی در محل سکونت خود اسراری دارد و مایل نیست دیگران بفهمند. حتی دو نفر رفیق صمیمی هم باید این نکته را رعایت کنند زیرا ممکن است دو دوست یکرنگ در عین یگانگی و یکرنگی، هر کدام از نظر زندگی خصوصی اسراری داشته باشند که نخواهند دیگری بفهمد. بنابراین نباید فکر کرد که دستور استیذان اختصاص دارد به خانه هائی که در آنها زن زندگی می کند. این وظیفه مطلق و عام است. مردان و زنانی که مقید به پوشش هم نیستند ممکن است در خانه خود، وضعی داشته باشند که نخواهند دیگران آنان را به آن حال ببینند. به هر حال این دستوری است کلی تر از حجاب، فلسفه اش هم کلی تر از فلسفه حجاب است.
جمله «حتی تستأنسوا» در آیه 27 سوره نور که به معنی این است: تا استعلام نکرده اید وارد نشوید، به عیب سرزده وارد شدن اشعار دارد. این کلمه از ماده "انس" است که نقطه مقابل وحشت و فزع است. این کلمه می فهماند که ورود شما به خانه ای که دیگران در آن سکونت دارند می باید با استعلام و جلب انس باشد، نباید سرزده وارد شوید که موجب وحشت و فزع و ناراحتی گردد. روایاتی وارد شده که "پیامبر اکرم (ص)" دستور فرمودند: برای استعلام ذکر خدا گفته شود مانند سبحان الله، یا الله اکبر، و غیره. در بین ما معمول است یا الله می گوئیم، این رسم از همین دستور الهام می گیرد.
از "رسول اکرم (ص)" سؤال شد آیا حکم اجازه خواستن شامل خانه فامیل و خویشان نزدیک هم می شود؟ آیا برای ورود در خانه مادر یا دخترمان هم باید اذن بگیریم؟ در جواب فرمود آیا اگر مادر تو در اتاق خود برهنه باشد و تو سرزده وارد شوی پسندیده است؟ عرض شد: نه. فرمود پس اذن بگیرید. "رسول اکرم" شخصا این دستور را اجراء می کردند و به اصحاب خویش هم توصیه و تأکید می کردند. دانشمندان "شیعه" و "سنی" نقل کرده اند که رسم "پیغمبر اکرم" این بود که پشت در خانه می ایستاد و می فرمود: «السلام علیکم یا اهل البیت». اگر اجازه ورود می دادند وارد می شد و اگر جواب نمی شنید نوبت دوم و سوم سلام را تکرار می فرمود، زیرا واقعا امکان دارد شخصی که در خانه است در نوبت اول یا دوم صدا را نشنیده باشد ولی اگر در نوبت سوم هم جواب نمی شنید مراجعت می کرد و می فرمود یا در خانه نیستند و یا آنکه میل ندارند ما وارد بشویم. این دستور را در مورد خانه دخترش "حضرت زهرا (س)" نیز اجرا می فرمود.
یک نکته که باید در تفسیر این آیه متذکر شویم این است که کلمه بیوت جمع بیت به معنای اتاق است. در زبان عربی لغتی که به معنی خانه در اصطلاح امروز فارسی به کار می رود لفظ دار است. البته در قسمتی از نقاط "ایران" مانند "خراسان" کلمه خانه را نیز به اتاق اطلاق می کنند. به هر حال بیوت به معنای اتاقها است و از اینجا چنین نتیجه گرفته می شود که استیذان مربوط به داخل شدن در اتاق اشخاص است نه به ورود در حیاط منزلها. ولی باید توجه داشت که در بین اعراب چون در خانه ها همیشه باز بود، قهرا حیاط جنبه خصوصی پیدا نمی کرد و اگر کسی می خواست در خانه خود فرضا لخت شود به داخل اتاق می رفت. ولی در جائی که حیاط حکم اتاق را پیدا کرده است -چنانکه الان در زندگی ما اینطور است- زیرا در بسته است و دیوارها هم بلند است و اگر چه کاملا مانند اتاق پناهگاه و خلوت شمرده نمی شود ولی بالاخره تا حدی جنبه خصوصی دارد، در چنین جاهائی حکم وجوب استیذان در حیاط هم جاری است.
در ادامه آیه می فرماید: «ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید»، یعنی این برای شما بهتر است، یعنی دستوری که به شما دادیم بی دلیل نیست، فلسفه دارد، مصلحت شما در آن است. باشد که متوجه شوید و مصلحت آنرا دریابید. در آیه 29 سوره نور می فرماید: «لیس علیکم جناح ان تدخلوا بیوتا غیر مسکونة فیها متاع لکم؛ بر شما گناهی نیست که به خانه های غیر مسکونی که کالایی در آن دارید داخل شوید». در این آیه استثناء قائل شده است.
مفاد آیه این است که دستوری که درباره کسب اذن داده شد مخصوص خانه های مسکونی است، یعنی مخصوص جاهائی است که محل زندگانی خصوصی افراد است و جنبه خلوتگاه دارد، اما جاهائی که اینطور نیست و رفت و آمد در آنجا عمومی است، این حکم را ندارد ولو آنکه متعلق به دیگران باشد. مثلا اگر شما در یک پاساژ، یا شرکت، یا مغازه کار دارید لازم نیست جلو در بایستید و اذن ورود بخواهید. همچنین حمام عمومی که درش باز است. در این موارد کسب اذن لازم نیست. بر شما باکی نیست در خانه هائی که مسکونی نیست و در آنجا کاری دارید بدون اجازه وارد شوید. از قید «فیها متاع لکم» فهمیده می شود که ورود انسان در اینگونه مکانها در صورتی است که کاری دارد و الا مزاحمت برای صاحبان آن مکانها نباید فراهم شود. «و الله یعلم ما تبدون و ما تکتمون؛ و خدا به آشکار و نهان شما آگاه است»، از قصد و نیت شما با خبر است که به چه منظور وارد خانه و محل کار کسی می شوید.


Sources :

  1. مرتضی مطهری-مسئله حجاب- صفحه 118-124

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/24836