عوالم سه گانه وجود آدمی در ادعیه رسول اکرم

در دعائی‌ که‌ پیامبر اکرم (ص) در سجده‌ شب‌ نیمه‌ شعبان‌ نمودند، به‌ مراتب‌ سه‌ گانه‌ در وجود انسان‌ تصریح‌ شده‌ است‌، و نیز در دعائی‌ که‌ در سجده شب‌ نیمه‌ شعبان‌ بعد از نمازی‌ به‌ کیفیت‌ مخصوص‌ وارد شده‌ است‌.
شیخ طوسی در کتاب‌ «مصباح‌ المتهجد» روایت‌ کرده‌ است؛ امام صادق (ع) فرمودند: شب‌ نیمه‌ شعبانی‌ بود که‌ رسول خدا (ص) نزد عایشه‌ بود، چون‌ شب‌ به‌ نیمه‌ رسید، رسول خدا (ص)‌ از رختخواب‌ برخاست‌. چون‌ عائشه‌ بیدار شد رسول‌ خدا را در فراش‌ نیافت‌ و در دل‌ او بعضی‌ از خیالات‌ زنانه‌ که‌ بر زنان‌ وارد میشود، وارد شد و گمان‌ برد که‌ رسول‌ خدا نزد بعضی‌ از زنان‌ دیگر خود رفته‌ است‌. بر اساس‌ این‌ توهم‌ از رختخواب‌ برخاست‌ و خود را با شمله‌ و چادر خود پیچید؛ و سوگند به‌ خدا که‌ چادر او از ابریشم‌ یا کتان‌ یا پنبه‌ نبود، بلکه‌ تارش‌ از مو و پودش‌ از پشمهای‌ شتر بود. برخاست‌ و برای‌ یافتن‌ رسول‌ خدا در حجره‌های‌ زنان‌ رسول‌ خدا یک‌ به یک‌ جستجو می نمود. و در این‌ میان‌ چشمش‌ به‌ رسول‌ خدا (ص) افتاد که‌ به روی‌ زمین‌ به سجده‌ افتاده‌ و مانند لباسی‌ که‌ به‌ روی‌ زمین‌ بیفتد، بروی‌ زمین‌ پهن‌ شده‌ بود. آهسته‌ نزدیک‌ رسول‌ خدا رفت‌ و گوش‌ فرا داشت‌، شنید که‌ آن‌ حضرت‌ در سجده‌ میگوید: «سجد لک سوادی‌ و خیالی‌، و ءامن بک فؤادی هذه یدای و ما جنیته علی‌ نفسی‌. یا عظیما ترجی‌ لکل عظیم اغفر لی‌ ذنبی العظیم؛ فإنه لا یغفر الذنب العظیم إلا الرب العظیم؛ یعنی ای‌ پروردگار من‌! سجده‌ کرده‌ است‌ برای‌ تو سیاهی‌ من‌ و خیال‌ من‌، و ایمان‌ آورده‌ است‌ به‌ تو قلب‌ من، این‌ دو دست‌ من‌ است‌ پر از گناه‌ و آنچه‌ را که‌ بر نفس‌ خود جنایت‌ کرده‌ام‌. ای‌ بزرگی‌ که‌ برای‌ هر کار بزرگ‌ به‌ تو امید آرند و متوسل‌ گردند، بیامرز گناه‌ مرا که‌ بزرگست چون‌ گناه‌ بزرگ‌ را نمی‌تواند بیامرزد مگر پروردگار بزرگ‌».
و پس‌ از آن‌ سر خود را از سجده‌ برداشته‌ و بار دیگر به‌ سجده‌ افتادند؛ و چون‌ عائشه‌ گوش‌ فرا داشت‌، شنید که‌ آن‌ حضرت‌ در سجده‌ میگوید: «أعوذ بنور وجهک الذی‌ أضآءت له السموات و الارضون، وانکشفت له الظلمات، و صلح علیه أمر الاولین و الاخرین من فجآءة نقمتک و من تحویل عافیتک و من زوال نعمتک. اللهم ارزقنی‌ قلبا تقیا نقیا و من الشرک بری´ئا لا کافرا و لا شقیا؛ یعنی ای‌ پروردگار! من‌ پناه‌ می‌برم‌ به‌ نور وجه‌ تو که‌ آسمانها و زمین‌ها از آن‌ روشن‌ شده‌ است‌ و تاریکی‌ها از آن‌ برطرف‌ شده‌ و امور اولین‌ و آخرین‌ از آن‌ آباد و نیکو شده‌ است‌، از اینکه‌ ناگهان‌ مرا در پرده‌ عذاب‌ خود درافکنی‌، و عافیتت‌ را بر من‌ تغییر دهی‌، و نعمتت‌ را از من‌ زائل‌ کنی‌! خداوندا! به‌ من‌ دلی‌ پاک‌ و صافی‌ روزی‌ فرما که‌ از شرک‌ بری‌ باشد و به‌ تو کافر نگردد و از اشقیا نباشد».
و پس‌ از آن‌ دو گونه‌ خود را بر خاک‌ گذاشت‌ و گفت: «عفرت وجهی‌ فی‌ التراب و حق لی‌ أن أسجد لک؛ یعنی من‌ صورت‌ خود را برای‌ تذلل‌ نسبت‌ به‌ مقام‌ عظمت‌ و ربوبیت‌ تو در خاک‌ مالیدم‌، و سزاوار است‌ که‌ من‌ برای‌ تو سر به‌ سجده‌ ذلت‌ و عبودیت‌ آرم».

و نیز شیخ‌ طوسی‌ در «مصباح‌ المتهجد» از حسن بصری از عایشه، و شیخ صدوق با سند دیگر از امام حسن (ع) روایت‌ میکند که: از جمله‌ اعمالی‌ که‌ در شب‌ نیمه‌ شعبان‌ رسول‌ خدا (ص) فرمودند بجای‌ آورده‌ شود، ده‌ رکعت‌ نماز است‌ (بعد از نیمه‌ شب‌) در هر رکعت‌ فاتحة الکتاب‌ یکبار و سوره توحید ده‌ بار، و سپس‌ به‌ سجده‌ رود و بگوید: «اللهم لک سجد سوادی‌ و خیالی‌ و بیاضی‌، یا عظیم کل عظیم اغفر لی‌ ذنبی العظیم، فإنه لا یغفره غیرک؛ یعنی بار پروردگارا! سجده‌ کرد برای‌ تو سیاهی‌ من‌ و خیال‌ من‌ و سفیدی‌ من‌، ای‌ بزرگ‌ هر بزرگی‌! بیامرز بر من‌ گناه‌ مرا که‌ بزرگ‌ است‌، چون‌ نمی‌آمرزد آنرا غیر از تو».
و سپس‌ رسول‌ خدا فرمود: کسی‌ که‌ این‌ عمل‌ را بجای‌ آرد هفتاد و دو هزار گناه‌ از دیوان‌ گناهانش‌ محو میشود، و به‌ اندازه‌ آن‌ در دیوان‌ طاعاتش‌ نوشته‌ میشود، و از پدر و مادرش‌ هفتاد هزار گناه‌ خدا می‌آمرزد («مصباح المتهجد» طبع سنگی، ص583 و 584 و «زادالمعاد» با خط تبریزی، ص 27 و 28 به نقل از صدوق).
باری‌ منظور از ذکر این‌ دو روایت‌، خصوص لفظ‌ سواد و خیال‌ و فؤاد در اول‌، و لفظ‌ سواد و خیال‌ و بیاض‌ است‌ که‌ در دوم‌ آمده‌ است‌. زیرا مراد از آنها همین‌ سه‌ عالمی‌ است‌ که‌ در انسان‌ موجود است؛ «سواد» به‌ معنای‌ سیاهی‌، کنایه‌ از عالم‌ بدن‌ و ماده‌ است‌، زیرا که‌ عالم‌ بدن‌ و طبع‌ گرفتار آلام‌ و مصیبت‌ها، و دستخوش‌ حوادث‌ و تغیرات‌ و کون‌ و فساد، و محدود به‌ زمان‌ و مکان‌ و عوارض‌ ماده‌ است؛ کما اینکه‌ از آن‌ در روایت‌ به‌ أظلم العوالم‌ تعبیر شده‌ است‌، یعنی‌ تاریک‌ترین‌ جهان‌ها. و «خیال‌» بمعنای‌ عالم‌ مثال‌ و ذهن‌ است‌ که‌ پیوسته‌، با صورت‌ها سر و کار دارد و دائره‌ فعالیتش‌ از شکل‌ و صورت‌ و تصور و تصدیق‌ تجاوز نمی‌کند. و «بیاض‌» بمعنای‌ سفیدی‌ و کنایه‌ از عالم‌ نفس‌ ناطقه‌ و حقیقت‌ انسان‌ است‌ که‌ از ماده‌ و طبع‌، و نیز از شکل‌ و صورت‌ و حدود و ثغور عالم‌ مثال‌ منزه‌ و مجرد بوده‌، و در دریای‌ آزادی‌ و اطلاق‌ غوطه‌ور است‌، و همان‌ معنای‌ فؤاد است‌ که‌ در روایت‌ اول‌ آمده‌ است‌. و سجده‌ عبارت‌ از غایت‌ تذلل‌ و عبودیت‌ و مقام‌ فناء است؛ و بنابراین‌ معنای‌ آن‌ چنین‌ میشود که: ای‌ پروردگار من‌! تمام‌ مراتب‌ و درجات‌ وجود من‌، از طبع‌ و بدن‌، و از خیال‌ و مثال‌، و از نفس‌ و حقیقت‌ من‌، به‌ مقام‌ تسلیم‌ و عبودیت‌ محض‌ و فناء در آستان‌ مقدس‌ تو در آمده‌ است‌ و در هیچیک‌ از آنها شائبه‌ خودیت‌ و شخصیت‌ و استکبار و استقلال‌ نیست‌.


Sources :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی 2- صفحه 178-173

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/25328