حکمت آداب و احکام وارده در غسل، کفن و دفن میت

انسان که از دنیا میرود و روحش در قالب مثالی شکل و صورت به خود میگیرد علاقه خود را بکلی از بدن نمی گیرد، مانند خواب که روح علاقه خود را کم میکند و بدن در حال خواب سرد میشود ولی بکلی قطع علاقه نمی کند و روح بر میگردد و بدن نیز گرم میشود، ولی در حال مرگ روح بیشتر قطع علاقه میکند. و لذا در وقت خروج نفس، انسان بدن خود را می بیند و به دنبال او تا قبر میرود، و بواسطه همین علاقه جزئیه می بینیم قبور ائمه اطهار علیهم السلام و قبور علمای بالله و اولیای خدا منشأ اثر و نزول برکات و قضاء حاجاتست، و گرنه معلوم است که مخاطب به سلام ها و درودها و صلوات، ارواح برزخیه آنها هستند نه ابدان مقبوره. و بر همین میزان بدن نیز مؤدب به آدابی است. بدن را نباید در مزبله بیندازند یا در بیابان رها کنند، احترام به این بدن احترام به روح است؛ و بر همین اصل از عالم برزخ به عالم قبر تعبیر نموده اند، و گرنه عالم برزخ هزاران برابر از دنیا بزرگتر است تا چه رسد به قبر، ولی بجهت نفس همین ارتباط تعبیر به عالم قبر نموده اند و از سؤالات برزخیه تعبیر به سؤال عالم قبر نموده اند؛ و مرده مؤمن را باید احترام نمود بدنش هم دارای احترام است.
قبر باید به اندازه بدن او باشد، مرده را در میان قبر راحت بخوابانند، قبر را به اندازه کافی گود کنند. در جائی که کسی میخواهد از دنیا برود کاری نکنند که از نزول ملائکه جلوگیری کند؛ آدم جنب داخل نشود، قرآن قرائت کنند، پای محتضر را به سمت قبله دراز کنند، دعای عدیله بخوانند، سوره یس و صافات بخوانند، آهن یا چیز سنگین روی شکم او نگذارند، افرادی که وارد میشوند اگر با وضو باشند چه بهتر است چون اینجا محل نزول فرشتگان و ارواح مقدسه معصومین است. چون از دنیا رفت برای تشییع او مؤمنین اجتماع کنند و او را با سه آب سدر و کافور و آب خالص سه بار غسل دهند و در سه پارچه یا پنج جامه کفن کنند و بر کفن، جوشن کبیر و اسماءالله را بنویسند و مؤمنین نیز شهادت خود را بر کفن او مرقوم دارند.
بعد او را وارد در قبرستان کنند و تا هنگام ورود در قبر تدریجا نزدیک به قبر بنمایند، اگر مرد است بدن را از پائین قبر و اگر زن است از پهلوی قبر داخل کنند، و در میان قبر صورت او را برهنه نموده و روی خاک گذارند، کنایه از آنکه خداوندا بهترین جاهای بدن خود را که موجب شرف و آبروی من بود اینک در مقابل مقام عظمت و جلال تو به روی خاک می نهم، و بر او تلقین بخوانند و جریدتین در زیر بغل های او بگذارند، در چهارگوشه قبر او تربت سیدالشهداء بریزند دستبندی و گلوبندی از تربت برای او قرار دهند و روی چشم ها را تربت بگذارند، و در روی جریدتین که از چوب تر است با انگشت شهادت بر توحید و رسالت و ولایت را بنویسند. این آداب گرچه با بدن مقبور و افتاده او انجام میگیرد ولی روحش خوشحال میشود و این احترامات، ادب نسبت به روح اوست؛ چون عمری این بدن آلت دست نفس بوده و برای رساندن به کمال، او را خدمت کرده است لذا مورد احترام قرار میگیرد.
به به! چه خوب است انسان را با آداب مستحبه غسل دهند و کفن و دفن بنمایند، و واقعا اگر انسان بداند که مؤمنان اینطور از روی محبت با جنازه او رفتار می کنند، اشتهای مردن میکند. بعضی از دوستان و برادران ایمانی و اخلاء روحانی ما که رحلت کردند و ما در تجهیز آنان شرکت کردیم، من واقعا اشتهای مردن کردم.
در سابق در تشییع جنازه همسایگان و اقرباء و ارحام و آشنایان و دوستان همه می آمدند در منزل؛ با تشکیلاتی آب گرم میکردند در همان منزل با سلام و صلوات و روضه و گریه و دعا و قرآن جنازه را پاکیزه می شستند و طیب و طاهر نموده و غسل میدادند و از کافور حنوط نموده و از همان کفنی که آن متوفی از مکه یا کربلا تهیه نموده و در آب زمزم یا فرات شسته بود و به خانه کعبه یا حرم های مشاهد مشرفه مالیده و متبرک کرده بود و سپس تمام آن را به نوشتن اسماء الله مزین و به شهادت چهل مؤمن بر ایمان او ممهور و موشح نموده بود کفن میکردند؛ خوشا بحال چنین افرادی با چنین نیت های پاک و عقائد استوار.
اما در اجتماعات مدرن اکنونی انسان بیچاره مسکین 90 سال دارد و میترسد نام مرگ یا وصیت را در نزد او ببرند؛ چندین مرض دارد: چشم آب آورده، مرض قند هر لحظه تهدیدش میکند، فشار خون و مرض کلیه و اعصاب و تورم غده پرستات و بواسیر؛ سکته هم کرده ولی در عین حال دلش و خاطراتش باز هم بطرف دنیاست. منزل هم دیگر تحمل این مریض را نمی کند. آقازاده داد و بیداد میکند: ببرید پدرم را به بیمارستان! بیهوشانه او را به بیمارستان میبرند به این دست و آن دست هی سوزن فرو می کنند و دیگر رگ ها را پیدا نمی کنند؛ رگها بسته شده است. بیمارستان و طبیب معالج هم برای آنکه یک صورت حساب مفصل تهیه کنند این بیچاره در حال احتضار را از این سالن به آن سالن برای آزمایش و عکسبرداری می کشانند تا با بدن آلوده به الکل و نجس جان میدهد نه کسی او را رو به قبله کشیده و نه بر او دعا و قرآن خوانده و نه سلامی و صلواتی. فورا او را به سردخانه بیمارستان و از آنجا به بهشت زهرا (قبرستان محل) میبرند و نه کسی میگوید لا إله إلا الله. غسال او معلوم نیست با چه نیتی غسل میدهد. و آقازاده محترم یک دوربین عکاسی بدوش انداخته قدم میزند. نزدیکان و ارحام هم میترسند در مرده شویخانه بروند که ببینند غسال چه قسم غسل میدهد؛ تازه اگر هم بروند چیزی نمیدانند؛ زنهای رحم و قوم و خویش هم میترسند در مغسل زنها بروند. مردها زیر درخت ها و سایبان نشسته سیگار می کشند و دائما می پرسند: تمام شد؟ تمام شد؟ که زودتر ماشین را روشن کرده پشت فرمان نشسته و قبرستان را ترک کنند.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 9- صفحه 184 تا 187

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/26260