ستایش محی الدین عربی و فؤاد کرمانی از مقام ولایت امیرالمؤمنین

ابن عربی شاعر بلند آوازه جهان اسلام درباره مقام ولایت امیرالمؤمنین و تجلی آن در عوالم وجودی چنین می گوید: «و صلوات الله و ملائکته و حملة عرشه و جمیع خلقه من‌ أرضه و سمآئه: علی‌ سر الاسرار، و مشرق الانوار، المهندس فی‌ الغیوب اللاهوتیة، السیاح فی‌ الفیافی‌ الجبروتیة، المصور للهیولی‌ الملکوتیة، الوالی‌ للولایة الناسوتیة، أنموذج الواقع و شخص الاءطلاق، المنطبـع فی‌ مرایا الانفس و الافاق، سر الانبیآء والمرسلین، سید الاوصیآء والصدیقین، صورة الامانة الاءلهیة، مآدة العلوم الغیر المتناهیة، الظاهر بالبرهان، الباطن بالقدرة والشان، بسملة کتاب الموجود، فاتحة مصحف الوجود، حقیقة النقطة البآئیة، المتحقق بالمرایا الانسانیة، حیدر اجام الابداع، الکرار فی‌ معارک الاختراع، السر الجلی، والنجم الثاقب: علیبن أبی‌طالب علیه الصلوة والسلام؛ درود و تحیات‌ بی‌شائبه خداوند و فرشتگان‌ او و حمل‌کنندگان‌ عرش‌ او، و جمیع‌ آفرینش‌ او از مخلوقات‌ آسمانی‌ و زمینی‌، بر حقیقت‌ مقام‌ ولایت‌ باد؛ که‌ او سر اسرار کاخ‌ آفرینش‌ است‌، و محل اشراق‌ و طلوع‌ انوار حضرت‌ احدیت و او در عوالم‌ لاهوت‌ و غیوب‌ صفات‌ و ذات‌، مهندسی‌ خبیر است؛ و در فضای‌ عوالم‌ جبروت‌، سیاحی‌ بصیر و داناست؛ و در عوالم‌ ملکوت‌، مصور هیولای‌ عالم‌ صورت‌ است؛ و در عوالم‌ ناسوت‌، والی‌ و حکمران‌ ولایت‌ است‌. نمونه‌ و مختصر و شالوده‌ و جوهری‌ از واقع‌ است؛ و شخص‌ مجسم‌ عالم‌ کلی‌ و وجود اطلاقی‌.
شعاع‌ نور احدیت‌ ذات‌، منعکس‌ در آئینه‌های‌ آفاق‌ و نفوس‌ است؛ و ولایت‌ ساریه‌ و جاریه‌، در ظواهر و بواطن‌ و سر و حقیقت‌ تمام‌ انبیاء و مرسلین‌ است؛ و سرور و سالار تمامی‌ اوصیاء و صدیقین؛ صورت‌ امانت‌ خداوندی‌ است؛ و ماده‌ و ریشه علوم‌ نامتناهی؛ هویت‌ آن‌ حقیقت‌ در نظرها آشکار و هویدا است؛ و جلالت‌ و عظمت‌ او بر عقول‌ انسان‌ها مخفی‌ و پنهان‌.
بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم کتاب‌ موجود است؛ و فاتحه‌ و آغاز مصحف‌ وجود؛ حقیقت‌ نقطه بائیه‌ است‌، که‌ تحقق‌ جمیع‌ مراتب‌ موجودات‌ از اوست؛ و تحقق‌ مراتب‌ انسانیت‌ به اوست؛ شیر نیستان‌ کاخ‌ ابداع؛ و صاحب‌ حملات‌ مکرره‌ در معرکه های‌ اختراع؛ سر آشکارای‌ حضرت‌ خداوندی؛ و ستاره درخشان‌ جناب‌ سرمدی: علی بن أبی‌طالب‌ علیه‌ الصلوة و السلام.»

قصیده فؤاد کرمانی‌ در مدح‌ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السلام:
نه‌ مراست‌ قدرت آنکه‌ دم‌ زنم‌ از جلال‌ تو یا علی *** نه‌ مرا زبان‌، که‌ بیان‌ کنم‌ صفت‌ کمال‌ تو یا علی‌
شده‌ مات عقل موحدین‌، همه‌ در جمال‌ تو یا علی‌ *** چو نیافت‌ غیر تو آگهی‌، ز بیان‌ حال‌ تو یا علی‌
نبرد به وصف‌ تو ره‌ کسی‌، مگر از مقال‌ تو یا علی‌
توئی‌ آنکه‌ غیر وجود خود، به‌ شهود و غیب‌ ندیده‌ای *** همه‌ دیده‌ای‌ نه‌ چنین‌ بود، شه‌ من‌ تو دیده دیده‌ای‌
فقرات‌ نفس‌ شکسته‌ای‌، سبحات‌ وهم‌ دریده‌ای *** ز حدود فصل‌ گذشته‌ای‌، به‌ صعود وصل‌ رسیده‌ای‌
ز فنای‌ ذات‌ به‌ ذات‌ حق، بود اتصال‌ تو یا علی‌
چو عقول‌ و أفئده‌ را نشد، ملکوت‌ سر تو منکشف *** ز بیان‌ وصف‌ تو هر کسی‌، رقم‌ گمان‌ زده‌ مختلف‌
همه‌ گفته‌اند و نگفته‌ شد، ز کتاب‌ فضل‌ تو یک‌ الف *** فصحای‌ دهر به‌ عجز خود، ز ادای‌ وصف‌ تو معترف‌
بلغای‌ عصر به‌ نطق‌ خود، شده‌اند لال‌ تو یا علی‌
نه‌ فرشته‌ یافته‌ در بشر، چو تو ذوالکرم‌ چو تو ذوالعفا *** نه‌ بشر شنیده‌ فرشته‌ را، به‌ چنین‌ صفت‌ به‌ چنین‌ صفا
به‌ خدا ظهور عجائبی‌، چو تو نیست‌ در بشر از خدا *** که‌ تعجب‌ است‌ به حق حق، ز تو آن‌ قناعت‌ و این‌ سخا
به‌ طراز سوره هل أتی‌، چه‌ نکوست‌ فال‌ تو یا علی‌
نرسید کشتی همتم‌، ز یم‌ غمت‌ به‌ کناره‌ای *** بشکست‌ فلک‌ مرا فلک‌، به‌ حجاره‌ای‌ ز اشاره‌ای‌
به‌ همین‌ خوشم‌ که‌ نشسته‌ام‌، به‌ شکسته‌ای و به‌ پاره‌ای *** چکنم‌ ز غرق‌ شدن‌ مرا، نه‌ علاج‌ هست‌ و نه‌ چاره‌ای‌
مگرم‌ ز غیب‌ مدد کند، یکی‌ از رجال‌ تو یا علی‌


Sources :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 9 صفحه 493-491

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/26335