ویژگیهای متقین واقعی از منظر آیات و روایات

تقوا یعنی پاکی راستین، پاکی از چه؟ از آلودگیها، ریشه آلودگیهای روحی و اخلاقی چیست؟ خودخواهی ها و خودپسندیها و خودگرائیها. و به همین دلیل مجاهد واقعی، باتقواترین باتقواهاست. زیرا یکی پاک و متقی است از آن جهت است که پاک از حسادت است، دیگری پاک از تکبر است، سومی پاک از حرص است، چهارمی پاک از بخل است، اما مجاهد پاکترین پاکها است. زیرا پا روی هستی خود گذاشته است، مجاهد پاکباخته است. به همین جهت دری که به روی پاکباخته ها باز می شود با دری که به روی سایر پاکها گشوده می شود متفاوت است.
خداوند در سوره بقره می فرماید: «لیس البر أن تولوا وجوهکم قبل المشرق والمغرب ولکن البر من آمن بالله والیوم الآخر والملائکة والکتاب والنبیین وآتى المال على حبه ذوی القربى والیتامى والمساکین وابن السبیل والسائلین وفی الرقاب وأقام الصلاة وآتى الزکاة والموفون بعهدهم إذا عاهدوا والصابرین فی البأساء والضراء وحین البأس أولئک الذین صدقوا وأولئک هم المتقون؛ نیکى تنها آن نیست که روى خود را به جانب مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکى آن است که انسان به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتابهاى آسمانى و پیامبران ایمان آورد، و مال خود را با آن که دوستش دارد به خویشاوندان نیازمند و یتیمان و درماندگان و به راه مانده و مستمندان و براى آزادى در بند ماندگان ببخشد، و نماز به پا دارد و زکات دهد و آنانند که چون تعهد دهند به عهد خود وفا کنند و در سختى و زیان و به هنگام جنگ صابر و پایدار باشند. هم اینان راست مى گویند و هم ایشان پارسایانند» (بقره/ 177).
«إن المتقین فی جنات وعیون* آخذین ما آتاهم ربهم إنهم کانوا قبل ذلک محسنین* کانوا قلیلا من اللیل ما یهجعون* وبالأسحار هم یستغفرون* وفی أموالهم حق للسائل والمحروم؛ پرهیزگاران در باغ ها و چشمه سارانند. آنچه را پروردگارشان عطا فرموده می گیرند؛ زیرا که آنها پیش از این نیکوکار بودند و از شب اندکى را می خوابیدند و در سحرگاهان طلب آمرزش میکردند و در اموالشان براى سائل و محروم، حقى (معین) بود» (الذاریات/ 19-15). قرآن کریم در آیات خود می خواهد ما را توجه بدهد که اگر ایمان ما ایمان واقعی باشد و اگر عمل ما عمل اسلامی باشد و اگر جامعه ما جامعه مسلمان باشد، مشمول انواعی از عنایتهای الهی خواهیم بود و موفقیتها خواهیم داشت. یکی از این نعمتها روشن بینی است که در اثر تقوا حاصل می شود و این خودش چه موفقیت بزرگی است که یک فرد یا جامعه روشن بین باشد.
پیامبر اکرم می فرماید: «إن المتقین الذین یتقون الله من الشی ء الذی لا یتقى منه خوفا من الدخول فی الشبهة؛ پرهیزگاران کسانى هستند که به خاطر ترس از افتادن در شبهه، از آنچه هم که جاى پرهیز ندارد پرهیز کنند و از خدا پروا نمایند». همچنین در سفارش خود به ابوذر می فرماید: «یا أباذر، لا یکون الرجل من المتقین حتى یحاسب نفسه أشد من محاسبة الشریک لشریکه، فیعلم من أین مطعمه، ومن أین مشربه، ومن أین ملبسه؟ أمن حل ذلک، أم من حرام؟؛ اى ابوذر، آدمى از پرهیزگاران نباشد، مگر آن گاه که حسابرسى او از نفسش سخت تر از حساب کشیدن شریک از شریکش باشد و بداند که از کجا می خورد، از کجا می آشامد و از کجا می پوشد، آیا اینها از راه حلال است یا از حرام؟»
امام باقر (ع) در توصیف اهل تقوا می فرماید: «إن أهل التقوى أیسر أهل الدنیا مؤونة، وأکثرهم لک معونة، تذکر فیعینونک، وإن نسیت ذکروک، قوالون بأمر الله، قوامون على أمر الله، قطعوا محبتهم بمحبة ربهم، ووحشوا الدنیا لطاعة ملیکهم، ونظروا إلى الله عزوجل وإلى محبته بقلوبهم، وعلموا أن ذلک هو المنظور إلیه، لعظیم شأنه؛ تقوا پیشگان کم خرج و کم زحمت ترین مردم دنیایند و کمک کارترین آنان به تو. تذکر(شان) میدهى یاریت می دهند، فراموش می کنى به یادت مى آورند، پیوسته امر خدا را میگویند و همواره امر خدا را به پا میدارند. براى دوستى خدا، از هر دوستى و محبتى دل کنده اند و به خاطر طاعت پادشاه خویش از دنیا گریخته اند و از صمیم دل به خداوند عزوجل و دوستى و محبت او رو کرده اند و دانسته اند که منظور اصلى هموست چون شأن و مرتبتى عظیم دارد».
همچنین از او نقل شده که فرمود: «کان أمیر المؤمنین علیه السلام یقول: إن لأهل التقوى علامات یعرفون بها: صدق الحدیث، وأداء الأمانة، والوفاء بالعهد ... وقلة المؤاتاة للنساء، وبذل المعروف، وحسن الخلق، وسعة الحلم، واتباع العلم فیما یقرب إلى الله عزوعجل؛ امام علی (ع) میفرمود: تقوا پیشگان نشانه هایى دارند که با آنها شناخته می شوند: راستگویى، امانتدارى، وفاى به عهد ... کم آمیختن با زنان، احسان کردن بی دریغ، خوش خویى، بردبارى زیاد و پیروى از علمى که به خداوند عزوجل نزدیک می کند».
امام علی (ع) در توصیف پرهیزگاران برای همام می فرماید: «فالمتقون فیها هم أهل الفضائل: منطقهم الصواب، وملبسهم الاقتصاد، ومشیهم التواضع، غضوا أبصارهم عما حرم الله علیهم، و وقفوا أسماعهم على العلم النافع لهم، نزلت أنفسهم منهم فی البلاء کالتی نزلت فی الرخاء، ولو لا الأجل الذی کتب الله علیهم لم تستقر أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین؛ شوقا إلى الثواب، وخوفا من العقاب. فمن علامة أحدهم أ نک ترى له قوة فی دین، وحزما فی لین، وإیمانا فی یقین، وحرصا فی علم، وعلما فی حلم، وقصدا فی غنى، وخشوعا فی عبادة، وتجملا فی فاقة، وصبرا فی شدة، وطلبا فی حلال، ونشاطا فی هدى، وتحرجا عن طمع. یعمل الأعمال الصالحة وهو على وجل، یمسی وهمه الشکر، ویصبح وهمه الذکر، یبیت حذرا، ویصبح فرحا؛ حذرا لما حذر من الغفلة، وفرحا بما أصاب من الفضل والرحمة. إن استصعبت علیه نفسه فیما تکره لم یعطها سؤلها فیما تحب. قرة عینه فیما لا یزول، وزهادته فیما لا یبقى، یمزج الحلم بالعلم والقول بالعمل. تراه قریبا أمله، قلیلا زلله، خاشعا قلبه، قانعة نفسه، منزورا أکله، سهلا أمره، حریزا دینه، میتة شهوته، مکظوما غیظه، الخیر منه مأمول، والشر منه مأمون؛ پرهیزگاران در این دنیا فضایلى دارند: گفتارشان با راستى و درستى توأم است و پوشاکشان با میانه روى و راه رفتنشان با تواضع. از چیزهایى که خداوند بر آنان حرام کرده است، چشم پوشیده اند و گوش هاى خود را وقف دانشى کرده اند که برایشان سودمند است. در بلا و گرفتارى همان گونه اند که در خوشى و آسایش. و اگر نبود مهلت و اجلى که خداوند برایشان رقم زده است، از شوق به پاداش و ترس از کیفر، لحظه اى جان هایشان در پیکرهایشان آرام و قرار نمى گرفت. از نشانه هاى یکى از آنان این است که در دین نیرومند است و نرمى و ملایمت را با دوراندیشى در آمیخته است. ایمانى توأم با یقین دارد، به علم و معرفت حریص است، علم را با بردبارى توأم کرده است، در زمان توانگرى میانه رو است، در عبادت خشوع دارد، در تنگدستى آراسته و با عزت نفس است، در سختى ها شکیباست، در طلب حلال است، در پیمودن راه راست با نشاط است و از طمع و آزمندى به دور مى باشد، در حالى که اعمال نیک انجام مى دهد ترسان و نگران است، روز را با اهتمام به شکر (حق) به شب مى رساند، و شب را در حالى به صبح مى رساند که هم و غمش یاد خداست، شب را با ترس و حذر مى گذراند و روز را با شادى و خوشحالى؛ ترس و حذر از غفلتى که از آن برحذر داده شده است و شادى و خوشحالى به خاطر فضل و رحمتى که به او رسیده است. اگر نفسش در آنچه وى دوست ندارد سرکشى و نافرمانى کند، او نیز شهوت هاى نفس خود را بر آورده نمى سازد، شادى و دلخوشى او به چیزى است که زوال نمى پذیرد و بى رغبتى او به چیزى است که باقى و پایدار نمى ماند. او را مى بینى که آرزویش کوتاه و لغزشش اندک و دلش خاشع و نفسش قانع و خوراکش کم و کارش آسان و دینش محفوظ و شهوتش مرده و خشمش فرو خورده است، به خیرش امید مى رود و شرش به کسى نمى رسد» (نهج البلاغه، خطبه 193).


Sources :

  1. مرتضی مطهری- آشتایی با قرآن 3- صفحه 25

  2. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 7- صفحه 188-186

  3. محمد محمدی ری شهری- میزان الحکمه- جلد 14- صفحه 7009

  4. مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ- صفحه 76-75

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/26959