محبت از دیدگاه بزرگان دین

به طور کلی رحم، مهربانی و محبت امری است که همیشه در اسلام مطرح است مردی از اشراف جاهلیت، خدمت پیامبر اکرم (ص) آمد و دید که ایشان یکی از فرزندانشان را روی زانوی خودشان‏ نشانده ‏اند و او را می‏ بوسند و می ‏بویند و به او محبت می‏ کنند. یک دفعه‏ این آدم به پیغمبر (ص) رو کرد و گفت: من ده تا بچه دارم و هنوز در عمرم هیچ کدامشان را یکبار هم نبوسیده ‏ام. در یکی از روایاتی که‏ در این زمینه آمده، نوشته‏ اند: «فالتمع وجه رسول الله؛ پیغمبر اکرم از این حرف چنان ناراحت عصبانی شد که صورت مبارکش قرمز شد و تغیر پیدا کرد.» و فرمود: «من لا یرحم لا یرحم؛ آن که نسبت به دیگری رحم نداشته باشد، خدا هم به او رحم نخواهد کرد.»
بنا به نقل دیگری فرمود: اگر خدا رحم را از دل تو کنده است، من چه کنم؟! در این زمینه اخبار و روایات و احادیث زیادی داریم. زندگی امام علی (ع) خود بهترین نمونه است و علی (ع) اساسا مجسمه رحمت‏ و مهربانی است، در مقابل ضعیف که قرار می‏ گیرد، دریای رحمت و محبت‏ علی (ع) به جوش می ‏آید. پیامبر اکرم (ص) نسبت به همه چیز مهر می ‏ورزید حتی حیوانات و جمادات و به همین جهت در سیره او می ‏بینیم که تمام آلات و ابزار زندگیش اسمی خاص داشت، اسبها و شمشیرها و عمامه ‏هایش همه اسمی خاص داشتند و این نیست جز اینکه‏ موجودات، همگان مورد ابراز محبت و عشق او بودند و گوئی برای همه چیز شخصیتی قائل بود. تاریخ این روش را در مورد انسانی غیر او سراغ ندارد و در حقیقت این روش حکایت‏ می ‏کند که او سمبل عشق و محبت انسانی بوده است. وقتی از کنار کوه احد می ‏گذشت با چشمان پر فروغ و نگاه از محبت لبریزش احد را مورد عنایت‏ خویش قرار داد و گفت: «جبل یحبنا و نحبه؛ کوهی است که ما را دوست‏ دارد و ما نیز آن را دوست داریم.» انسانی که کوه و سنگ نیز از مهر او بهره‏ مند است.
امیرالمؤمنین در فرمان خویش به مالک اشتر آنگاه که او را به‏ زمامداری مصر منصوب می ‏کند درباره رفتار با مردم چنین توصیه می ‏کند: «و اشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم، و اللطف بهم فاعطهم من عفوک و صفحک مثل الذی تحب ان یعطیک الله من عفوه و صفحه؛ احساس مهر و محبت به مردم را و ملاطفت با آنها را در دلت بیدار کن از عفو و گذشت به آنان بهره ‏ای بده همچنانکه دوست داری خداوند از عفو و گذشتش تو را بهره ‏مند گرداند.» (نهج البلاغه/ نامه53) قلب زمامدار، بایستی کانون مهر و محبت باشد نسبت به ملت. قدرت و زور کافی نیست. با قدرت و زور می‏ توان مردم را گوسفندوار راند ولی‏ نمی ‏توان نیروهای نهفته آنها را بیدار کرد و به کار انداخت. نه تنها قدرت و زور کافی نیست، عدالت هم اگر خشک اجرا شود کافی نیست، بلکه‏ زمامدار همچون پدری مهربان باید قلبا مردم را دوست بدارد و نسبت به‏ آنان مهر بورزد و هم باید دارای شخصیتی جاذبه دار و ارادت آفرین باشد تا بتواند اراده آنان و همت آنان و نیروهای عظیم انسانی آنان را در پیشبرد هدف مقدس خود به‏ خدمت بگیرد.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «ان الذین ءامنوا وعملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا؛ کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خداوند رحمان محبت آنها را در دلها می افکند.» (مریم/ 96) کلمه «ود» ومودت به معنای محبت است. در این آیه شریفه وعده جمیلی از ناحیه خدای تعالی آمده که به زودی برای کسانی که ایمان آورده و عمل صالح می کنند مودت در دلها قرار می دهد.
در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده: هنگامی که خداوند کسی از بندگانش را دوست دارد به فرشته بزرگش جبرئیل می گوید من فلان کس را دوست دارم او را دوست بدار. جبرئیل او را دوست خواهد داشت پس در آسمانها ندا می دهد که ای اهل آسمان خداوند فلان کس را دوست دارد او را دوست بدارید و به دنبال آن همه آسمان او را دوست می دارند سپس پذیرش این محبت در زمین منعکس می شود. و هنگامی که خداوند کسی را دشمن بدارد به جبرئیل می گوید من از او متنفرم او را دشمن بدار، جبرئیل اورا دشمن می دارد سپس در میان اهل آسمان ندا می دهد که خداوند از او متنفر است او را دشمن بدارید همه اهل آسمانها از او متنفر می شوند سپس انعکاس این تنفر در زمین خواهد بود.
این حدیث پر معنا نشان می دهد که ایمان و عمل صالح بازتابی دارد به وسعت عالم هستی و شعاع محبوبیت حاصل از آن تمام پهنه آفرینش را فرا می گیرد چرا که ذات اقدس الهی چنین کسی را دوست دارد پس نزد همه اهل آسمان محبوبند و این محبت در قلب انسانهایی که در زمین هستند پرتو افکن می شود چرا که اگر ایمان را به معنای حضور خداوند و تعلقی و وابستگی انسان به بی نهایت مطلقی معنا شود، عشق و عمل از ملزومات ایمان خواهد بود و قابل تفکیک از آن نمی باشد.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- جاذبه و دافعه- صفحه 66 و 24

  2. مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 291

  3. سید محمدحسین طباطبایی- تفسیر المیزان- جلد 14 صفحه 196

  4. سید قطب- تفسیر الظلالی- جلد 5 صفحه 454

  5. مجله تخصصی کلام- شماره 31

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/27018