توصیف حالت احتضار در قرآن

قرآن در آیات 26 تا 30 سوره قیامت حالت احتضار و جان دادن را بیان می کند، ببینید به چه شکلی بیان می کند: «کلا»، از این مقوله سخن مگو، یعنی وارد مقوله دیگر باش. «اذا بلغت التراقی» آنگاه که نفس، جان، روح به چنبرهای گردن برسد. مقصود این است که حالت حس و حرکت از همه بدن سلب بشود و تنها در این قسمت آثار حیات باقی باشد و به طور کلی این جمله کنایه است از آن حضور یعنی قرب و نزدیکی تمام شدن. آن وقتی که کسانی که در دور و بر این شخص محتضر هستند احساس می کنند که این دیگر رفته است، نیمی از حیاتش رفته است، در ظاهر بدنش دیگر آثار حیات احساس نمی شود. «و قیل من راق»، یعنی با کمال یأس گفته می شود دیگر حالا کیست که بتواند این را چاره کند؟ «و ظن انه الفراق» و خود شخص محتضر، کسی که در حال جان دادن است، بداند که لحظه جدایی است. جدایی بدترین دردها شمرده می شود. شاعر عرب می گوید:
یقولون ان الموت صعب علی الفتی *** مفارقة الاحباب والله اصعب
(ترجمه: می گویند مرگ بر جوان سخت است *** ولی به خدا سوگند جدایی از دوستان سخت تر است)
سعدی می گوید:
ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود *** من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن *** من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
در زمینه سختی جدایی خیلی سخن گفته شده است. حتی می بینیم که در تعبیرهای شاعرانه، سعدی می گوید که در جدایی جان از بدن خیلی سخن شنیده ایم ولی من جدایی محبوب را که دیدم این معنا را احساس کردم و به چشم خودم دیدم. ولی همه اینها باز نوعی تعبیر شاعرانه است یعنی آن حقیقت را آدم نمی تواند احساس کند که آن جدا شدن واقعی، آنجا که جان با بدن خداحافظی می کند و می رود چگونه است؛ قابل تصور نیست. نظامی اشعاری بسیار شیرین و عالی دارد، می گوید:
شنیدستم که افلاطون شب و روز *** به گریه داشتی چشم جهانسوز
یکی گفتا به او کاین گریه از چیست؟ *** بگفتا چشم کس بیهوده نگریست
از آن گریم که جسم و جان دمساز *** به هم خو کرده اند از دیرگه باز
جدا خواهند شد زین آشنایی *** همی گریم از آن روز جدایی


Sources :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 10- صفحه 220-218

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/27186