تاکید اسلام به علم آموزی و مبارزه با بی سوادی

اسلام برای نخستین بار، تحصیل علم را از انحصار در آورد و آن را عمومی و همگانی اعلام کرد و آن را برای همه فریضه و واجب دانست و از کمترین فرصت و دقیق ترین آن، برای مبارزه با بی سوادی استفاده نمود. 

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به این مسئله آن چنان اهمیت می داد که از هر فرصتی برای مبارزه با جهل و بی سوادی، بهره برداری می نمود، چنان که بعد از جنگ بدر هر اسیری که قادر به پرداخت «فدیه» نبود با تعلیم ده تن از مسلمانان مدینه آزاد می شد. در تاریخ می خوانیم در جنگ بدر گروهی از مشرکان به دست مسلمانان اسیر شدند،  حضرت دستور دادند تا هریک از اسیران با پرداختن مبلغی به عنوان «فدیه» آزاد گردند. فقط عده ای از اسیران که خواندان و نوشتن بلد بودند، از پرداختن آن مبلغ معاف شدند، به شرط آنکه هرکدام از آنان به ده نفر از جوانان مسلمان خواندن و نوشتن بیاموزند. این نخستین بار بود که در جهان، آموزشگاه بزرگسالان ( کلاس اکابر) دائر گشت و این افتخار بزرگ در تاریخ جهان به نام مسلمانان ثبت گردید. جالب توجه اینکه برای اولین بار و آخرین بار در تاریخ بشریت، به فرمان پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم آموزش دانش به جای غنیمت جنگی پذیرفته گشت، نه پیش از آن و نه پس از آن، کسی در دنیا ندیده بود که یک فرمانده که در جنگ پیروز شده است، آموزش کودکان و بزرگسالان را به جای فدیه و غنیمت جنگی بپذیرد!! پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم خود شخصا به آن آموزشگاهها می رفت و کسانی را که خواندن و نوشتن می دانستند با خود می برد و دستور می داد که از بزرگان و کودکان امتحان کنند و ببینند در درس و مشق  چه اندازه پیشرفت کرده، و هرکودک را که در کار آموختنی کوشاتر می دید بیشتر تشویق می کرد.
و همچنین می نویسد: زنی بنام «الشفاء» که در جاهلیت خواندن نوشتن را فراگرفته بود،  به خانه حضرت می آمد و به زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیز خواندن و نوشتن می آموخت و از این روی از طرف پیامبر گرامی مورد تقدیر و تشویق قرار می گرفت. آری در اثر همین نهضت سواد آموزی، دیری نپائید، افراد باسواد در مدینه رو به فزونی نهاد و آمار با سوادها به طور چشمگیری بالا رفت و حتی از میان زنان خانه دار و دختران نیز کسانی پیدا شدند، که خواندن و نوشتن را فرا گرفتند.

بلاذری آنجا که از زنان مسلمانان نام می برد که در دوره اسلام هم می خواندند و هم می نوشتند، و یا تنها می خواندند، می گوید: «حفصه» همسر پیامبر می نوشت، ام کلثوم، دختر عقبه بن ابی معیط نیز می نوشت. عایشه دختر سعد گفت پدرم در خانه به من نوشتن آموخت، کریمه دختر مقداد نیز می نوشت. عایشه( همسر پیامبر) می خواند ولی نمی نوشت و همچنین «ام سلمه». همچنین به تشویق پیامبر بود که «زیدبن ثابت» زبان عربی یا سریانی یا هر دو را فرا گرفت و این تشویق و ترغیب سبب می شد که مسلمانان به جستجوی علم روی آورند، چنان که عبدالله بن عباس بنابر مشهور به کتب تورات و انجیل آشنائی پیدا کرد. این تاکید و تشویق پیامبر هم علاقه مسلمانان را به علم افزود و هم علما و اهل علم را در نظر آنان بزرگ کرد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مسلمانان را به کسب علم و دانش و بحث و مذاکره در آن تحریص می فرمود، اگر چه مجبور باشد در این راه مسافت های دور و درازی را طی کنند و برای فرا گرفتن علم و دانش، بیشتر عمرشان سپری گردد. و لذا از هر گروه طایفه ای جهت فرا گرفتن علوم و معارف اسلامی به مدینه دعوت شدند، تا بتوانند حضور پیامبر را درک کنند و مستقیما معارف اسلام را از آن حضرت فرا گیرند و سپس راهی دیار خود گردند و این به طور ضمنی دلالت دارد بر اینکه پیامبر اسلام خود موسس و پایه گذار حوزه های علمیه و دانشگاههای اسلام بوده است. و به این حقیقت آیه شریفه نیز دلالت می کند، آنجا که می فرماید: "فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا  الیهم لعلهم یحذرون" ( سوره توبه / آیه 122«شایسته نیست مومنان همگی ( به سوی علم یا میدان جهاد) کوچ کنند، چرا از هر گروهی طایفه ای از آنان کوچ نمی کنند و ( طایفه ای بمانند ) تا در دین و معارف و احکام اسلام، آگاهی پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را إنذار نمایند تا بترسند و خودداری کنند.»

این آیه هرچند به صورت مختلفی تفسیر شده است، ولی روشن ترین تفسیر آیه، روایتی است که از امام صادق (ع) نقل شده است. شخصی به نام «عبدالله بن مومن انصاری» می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم گروهی از مردم از پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم روایت می کنند که آن حضرت فرمود: «اختلاف امتی رحمه» ( اختلاف امت من رحمت است). امام (ع) فرمود: راست گفته اند. گفتم: پس اگر اختلاف آنها رحمت باشد، لابد اجتماعشان هم باید عذاب باشد. امام فرمود: نه آنچنان نیست. بلکه منظور  پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از«اختلاف» همان مطلبی است که از این آیه استفاده می شود «فلو لا نفر من کل فرقه  منهم طائفه». خداوند در این آیه امر فرموده از هر گروه طائفه ای به سوی پیامبر اکرم کوچ کنند و معارف دینی را از او فرا گیرند و سپس به سوی قوم خود برگردند و آنها را نیز با مسائل اسلامی آشنا سازند، منظور از «اختلاف» آمد و شد آنهاست از شهرهای مختلف، نه اختلاف و مخالفت آنها در دین خدا، زیرا دین خدا یکی بیش نیست. مسأله مهمی که از این آیه استفاده می شود این است که اسلام برای مساله تعلیم و تعلم ارزش و اهمیت خاصی قائل شده است، تا آنجا که مسلمانان  را ملزم می سازد، که همگی در میدان جنگ شرکت نکنند، بلکه گروهی در مدینه بمانند، یا به آنجا بیایند و معارف اسلام را بیاموزند یعنی: پیکار با جهل همانند پیکار با دشمن بر آنها فرض است، زیرا تا مسلمانان در مساله پیگار با جهل و بی سوادی پیروز نشوند، در جهاد با دشمن نیز  پیروز نخواهند شد، زیرا یک ملت جاهل، پیوسته محکوم به شکست است. این آیه حاکی است که در زمان پیامبر  صلی الله علیه وآله وسلم مراکز علمی وجود داشته و افراد جهت تحصیل علم و معارف اسلامی به آنجا مسافرت می کردند، و نیز دلالت دارد بر اینکه، مسلمانان وظیفه دارند به عنوان یک واجب کفائی از هر قوم و جمعیتی عده ای برخیزند و برای فرا گرفتن و تعلیمات اسلام به مراکز بزرگ اسلامی بروند و پس از فراگرفتن علوم، به شهر و دیار خود بازگردند و به تعلیم دیگران بپردازند. البته این مراکز و حوزه های علمی در زمان ائمه اطهار به خصوص در زمان امام صادق(ع) نیز همچنان ادامه یافت.

«احمدبن محمدبن عیسی قمی» می گوید: برای طلب علم و اخذ حدیث از «قم» به کوفه رهسپار شدم. در آنجا «حسن بن علی وشا» را ملاقات کردم. از او تمنای «کتاب علاء بن رزین» و کتاب «ابان بن عثمان احمر» را کردم، او این دو کتاب را برای من نشان داد. گفتم: دوست می دارم اجازه روایت این دو کتاب را به من بدهی، فرمود چه عجله داری؟! برو این دو کتاب را بنویس، بعد بیا و بشنو، گفتم: از حوادث زمانه ایمن نیستم، فرمود: من اگر می دانستم حدیث چنین رواج پیدا می کند، از آن بسیار فرا گرفته بودم، من در این «مسجد کوفه» نهصد تن محدث را درک کردم که همگی می گفتند: «حد ثنی جعفربن محمد».

آری بر اثر اهتمام اسلام به علم و دانش، مسلمانان در اندک مدتی توانستند در رشته های مختلف علوم، مهارتی کسب کنند، در رشته های مختلفی به نوشتن کتاب ها بپردازند و کتابهای بی شماری را به رشته تحریر در آوردند و کتابخانه های بزرگی که در آن عصر، کاملا بی نظیر بود، پدید اورند. درست است علمی که در اوائل مورد توجه بود، از معرفت قرآن و معارف دینی تجاوز نمی کرد، اما بعدها تمام علوم دیگر به سبب ضرورتی که گاه گاه در فهم قرآن و آداب و مناسک دینی داشتند، مورد توجه مسلمانان واقع شد. بتدریج طب و متفرعات آن نیز توجه مسلمانان را به خود جلب کرد. هر علم و صنعتی که مورد توجه مسلمانان بود، آموختن آن واجب کفائی بشمار می آمد، لذا طولی نکشید در فرهنگ و تمدن اسلامی چنان جنبش همه جانبه و اصیل صادقانه پدید آمد که از هر لحاظ در تاریخ، کاملا اعجاب آور و خیره کننده بود.


Sources :

  1. آیت الله جعفر سبحانی- مبانی حکومت اسلامی- از صفحه 499 تا 503

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/401486