بررسی جنبش قرامطه در تاریخ اسماعیلیان

یکی از دوره های مبهم در تاریخ اسماعیلیان دوره میان محمد بن عبدالله  تا عبدالله یا عبیدالله مهدی پایه گذار دولت فاطمیان مصر است که دوره  امامان غایب بشمار رفته و در همین دوره جنبش قرامطه نیز ظهور کرده است، جنبشی که گاه به فاطمیان نزدیک شده، گاه با آن به رویارویی پرداخته و گاه در برابر آن سکوت ورزیده است. در ادامه به صورتی گذرا به قرامطه نظر می افکنیم:

قرامطه: این نام بر یکی از گروههای هم مسلک اسماعیلیان نخستین و بنابر پاره ای از گزارشها، یکی از شعبه های اسماعیلیه نهاده شده است. سبب این نامگذاری را بطور سنتی بدان باز می گردانند که رهبری این جنبش در کوفه و مناطق مجاور آن با مردی به نام حمدان قرمط بود. هرچند درباره ماهیت حمدان از قرمط و نیز جنبش او اختلاف نظرهایی بروز کرده، اما این مقدار روشن است که حمدان پیش از آنکه خبری از دعوت اسماعیلیه به عراق برسد رهبری گروهی از معتقدان مهدویت را بر عهده داشته و همین گروه است که نشار آنان را دنباله کیسانیه می داند. در آخرین جستارهای انجام شده درباره اسماعیلیان، به گواههای دیگری نیز افزون بر آنچه نشار بدانها پرداخته، اشاره شده است، تا این نظریه تقویت شود که فعالیتهای حمدان در کوفه و مناطق مجاور پیش از رسیدن دعوت اسماعیلی به او بوده است. گذشته از ابهامها و تناقضهایی که در گزارشهای رسیده درباره حمدان و جنبش او وجود دارد، این جنبش در زمینه اجتماعی که در پی نوعی برابری جویی میان طبقات اجتماعی بوده، و در زمینه دینی هم از آرمان  مهدی موعود که با چنان رویکردی اجتماعی سازگاری و همخوانی دارد، سخن می گفته است. به هر روی، حمدان و برادرزاده او عبدان در شرایطی که امام یازدهم شیعیان درگذشته و نومیدی بر جامعه شیعه امامی سایه افکنده بود، جنبش  خود را پیش می بردند، و در همین زمان بود که با حسین بن احمد اهوازی، داعی اسماعیلی که از سلمیه روانه شده بود (سال 264ق./877و878م.) و با دعوت او روبرو شدند و به سبب همسانی دعوت او با عقیده پیشین خود، با این تفاوت که به جای محمد بن حنفیه، محمد بن اسماعیل را مهدی موعود معرفی می کرد، به او گرویدند و «اندیشه اسماعیلیه را در ساختاری کیسانی پذیرفتند». اندک زمانی نگذشت که جنبش قرمطیان عراق که از کلوازی – جایی در نزدیکی بغداد –رهبری می شد در جنوب عراق قدرت و موقعیتی ویژه یافت و از آن پس این جنبش در مناطق مختلفی از سرزمینهای اسلامی – جاهایی که عمدتا زمینه های مخالفت با حکومت مرکزی و گرایشهای شعوبیگری، شیعی یا زیدی در آنها وجود داشته- قدرت یافتند و به تشکیل دولتهایی نیز موفق شدند:

الف) در عراق و بحرین سه گروه عمده قرامطه سواد یا شمال به رهبری دندان، حمدان، عبدان و سپس آل مهرویه، قرامطه بحرین آل جنایی- از تبار ابوسعید حسن بن بهرام جنابی یا گناوه ای- و قرامطه قطیف و جنوب بصره به رهبری ابو حاتم بورانی و ابوالفوارس حضور داشتند. از میان این گروههای سه گانه، قرامطه بحرین قدرت افزونتری داشتند. ابوسعید جنابی به سال 286ق./ 899م. در احساء قیام کرد و حکومت مناطق هجر را در دست گرفت. او توانست سپاه حکومت عباسی را شکست دهد. پس از او فرزندش ابوطاهر، رهبری را در دست گرفت و در دوران فرمانروایی خود (310-332ق./922و923-943و944م.) به مناطق حوزه نفوذ عباسیان حمله برد، چنانکه در سال 315 ق./ 927م. به کوفه و در 316و 317ق./ 928و 929م. به مکه حمله کرد و حجرالاسود را از مکه به هجر آورد. در سال 327ق./ 938م. با عباسیان پیمان صلحی بست. پس از مرگ او قرامطه بحرین دچار اختلاف و دودستگی شدند و در این میان، حمایت عباسیان از طرفداران استقلال بر این اختلاف افزود. در سال 339ق./ 950م. و در پی هماهنگی با خلیفه فاطمی مصر، حجرتلاسود به مکه بازگردانده شد. در سال 378ق./ 988م. اصغر رئیس بنی منتفق به احساء و قطیف حمله کرد و زمینه زوال جدی قرامطه بحرین را فراهم ساخت. آخرین سرزمینهای تحت تصرف قرمطیان بحرین در سال 459ق./ 988م. یعنی چند سالی پس از دیدار ناصر خسرو از احساء (443ق./ 1051م.) با شکست ناوگان قرمطی در جزیره اوال از دست رفت و سرانجام قیام بنی عامر بن ربیعه شکست کامل قرمطیان بحرین را در پی آورد.

ب) در سوریه جایی که تدمر و سلمیه پایگاههای اولیه جنبش فاطمی در آن قرار داشت پسران ابومحمد زکرویه، داعی کوفه که به سال 286ق./ 899م. از نظرها پنهان شده بود، یعنی ابوالقاسم یحیی مشهور به صاحب الناقه، ابو مهزول حسین مشهور به صاحب الشامه، و ابوالعباس، به نشر عقاید قرامطه پرداختند، و شاید نیز به هدف بهره بردن از پایگاههای مردمی اسماعیلیه، خود را منسوب به این عقیده قلمداد کردند. در سال 288 یا 289ق./ 901 یا 902م. حسین پسر زکرویه به قیامی دست زد و این قیام هم شکست خورد. از آن پس نشان چندانی از فعالیت قرامطه در سوریه در دست نیست.

ج) در یمن ابن حوشب به سال 266 ق./ 879یا 880م. دارالهجره قرمطیان را در نزدیکی عون لاعه بنیان نهاد، اما به دلیل نفوذ سنگین زیدیه در این سرزمین توفیق چندانی به دست نیاورد.

در دورههای متأخرتر، معتقدان به امامت محمد بن اسماعیل در یمن با برخورداری از حکومت صلیحی فعالیتهایی داشتند، اما در این دوره ها عمدتا از آنان با نام اسماعیلیه یاد می شود.


Sources :

  1. دکتر حسین صابری- کتاب تاریخ فرق اسلامی – از صفحه 112 تا 114

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/402097