مسأله مصحف امام علی(ع) و شبهه تحریف قرآن

از جمله مطالبی که شبهه ی تحریف را در پاره ای از اذهان تقویت می کند، داستان قرآنی است که امام امیرالمومنین علی علیه السلام آن را بعد از رحلت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به مسجد آورده و در مجمع عامه ی مسلمین از مهاجر و انصار اعلام فرمود که این قرآنی که به دست من است، تمام آنچه را که به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده است دربردارد.

ولی مردم (یعنی جمعی از آنان که هوای ریاست در سر داشتند) تن به قبول آن در نداده و گفتند: ما خود، دارای قرآن می باشیم و احتیاجی به قرآن تو نداریم. آن حضرت نیز از مردم اعراض نمود و قرآن خود را از دیگران برای همیشه مکتوم نگه داشت و دیگر آن را ظاهر نساخت. این جریان به خوبی نشان می دهد که قرآن امیرالمومنین علی علیه السلام با قرآن متداول در میان مردم مغایر بوده و اضافاتی داشته است که ملائم با وضع سیاست مردم آن روز نبوده است وگرنه امام علیه السلام چه داعی بر آوردن قرآن خود در میان آنها و گفتن آن سخن داشته است؟ وانگهی مردم چه داعی بر رد قرآن آن حضرت و نپذیرفتن آن داشته اند؟ پس، این آوردن و آن قبول ننمودن کاشف از تغایر بین دو قرآن بوده و طبعا این را می رساند که قرآن امیرالمومنین علی علیه السلام دارای مطالبی بوده است که قرآن موجود در دست ما مسلمانان کنونی فاقد آن مطالب است. قهرا نتیجه این می شود که قرآن ما نسبت به قرآن امیرالمومنین علی علیه السلام کسری و نقصان دارد و همین نقصان کاشف از تحریف قرآن است. آنچه را که بزرگان از اهل تحقیق آورده اند این است که می گویند: البته این مطلب به جای خود صحیح و درست است و مورد تسالم و قبول علماء شیعه و سنی است که امام امیرالمومنین علی علیه السلام بعد از رحلت رسول خدا صلی الله عللیه وآله وسلم به جمع و تنظیم قرآن پرداخته است و قرآن جمع آوری آن حضرت نیز، هم از لحاظ ترتیب سور با قرآن موجود و متداول در میان مردم مغایر بوده است و هم مشتمل بر مطالب و اضافاتی بوده که قرآن موجود در دست مردم واجد آن مطالب و اضافات نبوده است. این مطالب به جای خود درست است و مسلم، ولی آنچه اثباتش محتاج به دلیل است و دلیلی هم بر اثبات آن نداریم، این است که از کجا بدانیم آن اضافات و مطالبی که مصحف امیرالمومنین علیه السلام داشته است از اجزاء و ابعاض قرآن بوده و از آن تحریف شده است؟ این مدعا را با چه دلیلی می توان اثبات کرد؟

اگر مثبتین، نظر به روایات وارده ی در این باب دارند، آنچه که از تأمل در آن روایات ( بنا به فرض صحت آنها) استفاده می شود بیش از این نیست که: اولا ترتیب و تنظیم سوره های آن مصحف به ترتیب نزول بوده است، نه به ترنیب موجود در دست ما و ثانیا مطالب اضافی آن، قسمتی مربوط به تفصیل جزئیات احکام در شرح و توضیح مجملات آیات و تمیز ناسخ از منسوخ بوده و در قسمت دیگر  راجع به شأن نزول آیات و تصریح به اسامی اهل حق از ائمه ی معصومین علیهم السلام و ذم صریح  از اهل باطل از منافقین و ملحدین (لعنة الله علیهم اجمعین) سخن به میان آمده است. اینک به عنوان نمونه در این روایات تأمل فرمایید. ضمن بیاناتی که خود امام امیرالمومنین علیه السلام در مقام احتجاج با مرد زندیقی که راجع به امور متشابهه ی مربوط به قرآن سوالاتی کرده است فرموده اند، این جمله آمده است: « همانا به طور مسلم آن مردم به پیشگاه کتاب احضار گردیدند؛ کتابی که در حد تمام و کمال شامل بر تأویل و تنزیل، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ بود، بی اینکه حرفی از آن، نه الف و نه لامی ساقط شده باشد، در دسترس آنان قرار  گرفت. اما همین  که آنان واقف شدند بر آنچه که خدا روشن کرده بود از اسامی اهل حق و باطل و دانستند که اگر آن کتاب ]با تمام شرح و تفصیلاتش[ در میان مردم بر ملا گردد، تمام قول و قرارهایی که آنها با هم داشته اند درهم خواهد ریخت ]تار و پود رشته هایشان از هم خواهد گسیخت[ این بود که گفتند ما را حاجتی به این مصحف نمی باشد. ما خود دارای قرآنیم و از قرآن تو بی نیازیم».

و هم آن حضرت در مقام احتجاج با مهاجرین و انصار به طلحه می فرماید: «ای طلحه، حقیقت آن که هر آیه ای که خداوند ]جل وعلا[ بر محمد صلی الله عللیه وآله وسلم نازل فرموده است به املاء رسول خدا و خط دست من، نزد من موجود است و تأویل هر آیه ای که خدا بر محمد نازل کرده است و هر حرام و حلالی یا حدی یا حکمی یا هر چه که تا روز قیامت مورد احتجاج امت است حتی دیه ی یک خراش کوچک در بدن به املاء رسول خدا و خط دست من نوشته شده است».

«امام صادق علیه السلام فرمود: اگر قرآن همچنان که نازل شده است قرائت می شد، هر آینه ما را می یافتی که نام برده شدگان در قرآنیم».

حاصل آن که ما از این روایات و نظایر آنها (به فرض صحتشان) بیش از این نمی فهمیم که اضافاتی در مصحف امام علیه السلام بوده است و در قرآن ما نیست. اما این که آن اضافات از اجزاء قرآنی بوده است که به عنوان «معجزه» به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده و لازم بوده است که به مردم ابلاغ شود و در دسترس عامه ی مردم قرار بگیرد و علی رووس الاشهاد خوانده شود، این مسلم نیست. چه آن که احتمال قوی نزدیک به یقین داده می شود که قسمتی از آنها بیانات خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به عنوان تفسیر و تبیین مجملات قرآن بسان احادیث قدسیه بوده است و قسمتی مربوط به بیان ثابته ی هستی که ریشه ی تعبیرات قرآنیه و مشارالیه به اشارات کتاب خدا و به اصطلاح تأویل آیات قرآن محسوب می گردد و احاطه ی به آن در انحصار خدا و راسخون در علم می باشد که در خلال آیات آمده است، و یک قسمت هم راجع به مدح اولیای حق و ذم اعداء  حق و تصریح به اسمائشان بوده است که هرچند این قسمت به عنوان تنزیل و ما انزله الله و ما بینه الله (به تعبیر روایات) از جانب خدا نازل شده است، ولی مع الوصف قرآن به معنای معهود و مصطلح نبوده است، زیرا چنان نیست که هرچه از جانب خدا نازل شده است اسمش قرآن باشد و اسقاط آن، تحریف قرآن محسوب گردد، بلکه مطالب بسیاری هست که از سوی خدا به رسول مکرم صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده است و معذلک قرآن نیست؛ مثلا: «پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است: جبرئیل علیه السلام بر من نازل شد و گفت: ای محمد، پروردگارت سلام می رساند و می گوید: هر آن ساعتی که در آن یاد من نمایی ذخیره ی تو نزد من خواهد بود و هر آن ساعتی که در آن یاد من ننمایی از دستت رفته و ضایع و تباه خواهد شد».

«روایت شده است که جبرئیل  نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد، پس گفت: ای محمد، زنده بمان هر چه می خواهی که مسلما خواهی مرد، دوست بدار هرچه را می خواهی که به طور حتم از او جدا خواهی شد، هر چه می خواهی بکن که محققا جزای آن را خواهی دید و بدان که شرف مرد شب زنده داری  او ]برای عبادت[ است و عزت او بی نیازی وی از مردم است».

و همچنین مطالبی که در شب معراج از جانب حضرت حق جل وعلا به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم القا شده است به خطابات یا محمد و یا احمد فراوان و هیچ کدام از اینها قرآن نیست. پس باید دانسته شود که حقایق نازل شده ی از جانب خدا به عنوان وحی دو قسم است: یک قسم قرآن که سند نبوت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می باشد و معجزه است و لازم التبلیغ به عامه ی ناس است. قسم دیگر هم غیر قرآن است که جنبه ی اعجاز ندارد و لازمه التبلیغ به مردم نمی باشد. حال این مصحفی که اکنون در دست ماست جمعی جمیع مطالبی است که به عنوان «وحی قرآنی» به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده است و کوچکترین دست تحریف به آن نرسیده و از هر گونه زیاده و نقصان محفوظ است و اما مصحفی که در دست امام امیرالمومنین علیه السلام بوده است و همچنان به دست ائمه ی اطهار علیهم السلام یکی بعد از دیگری رسیده و اکنون که در اختیار امام عصر علیه السلام قرار گرفته است، علاوه بر قرآن مشتمل بر اضافات غیرقرآنی هم می باشد که بنا بر این نبوده است آن مصحف در دسترس عامه ی مردم قرار بگیرد و علی رووس الاشهاد خوانده شود، بلکه اگر گاهی بعضی از مطالب آن مصحف به گوش بعضی از خواص شیعه می رسید و به زبانشان جاری می شد از جانب ائمه ی دین علیهم السلام مأمور به خودداری از اظهار آن می گردیدند، چنان که منقول است:

«سالم بن سلمه می گوید: مردی در حضور امام صادق علیه السلام حروفی از قرآن را قرائت کرد که بر وفق قرائت مردم نبود و من گوش می دادم. پس امام علیه السلام فرمود: خودداری کن از این قرائت، همچنان که مردم می خوانند بخوان، تا قائم بپا خیزد و آن موقع که او قیام کند کتاب خدا را بر حد خود قرائت خواهد نمود و ایشان مصحفی را که امام علی علیه السلام نوشته است بیرون آورد و فرمود: این را علی علیه السلام بعد از این که از نوشتنش فراغت یافت نزد مردم آورد و گفت: این کتاب خداست، آن چه که خدا بر محمد صلی الله علیه وآله وسلم نازل فرموده است و من آن را بین دو لوح ]دو قطعه و دو جلد[ جمع آوری نموده ام. مردم گفتند: همین مصحف که نزد ماست جامع تمام قرآن است و احتیاجی به  این مصحف ]که تو آورده ای[ نداریم. آنگاه ]علی علیه السلام[ فرمود: هان به خدا قسم که دیگر این قرآن را بعد از امروز ابدا نخواهید دید. همانا بر من بود که از جمع آوری آن شما را با خبر سازم تا بخوانید آن را».

«از بزنطی نقل است که می گوید: ]امام[ ابوالحسن علیه السلام ]ظاهرا مراد ابوالحسن الرضا علیه السلام است[ مصحفی را به من داد و فرمود: در آن نگاه کن. پس من آن را گشودم و در آن ]سوره ی[ «لم یکن الذین کفروا» (بینه) را قرائت کردم، پس یافتم در آن ]سوره[ اسامی هفتاد مرد از قریش را به نام های خودشان و نام های پدرانشان. پس ]امام علیه السلام کسی را[ نزد من فرستاد که مصحف را به سوی من بفرست.»

هدف امیرالمومنین علیه السلام  از عرضه کردن مصحف خود با در نظر گرفتن این که مصحف امام امیرالمومنین علیه السلام مشتمل بر قسمتی از اسرار و مطالب غیر قابل اظهار در میان عامه ی ناس بوده و به همین جهت بنا نبود در بین مردم ظاهرشود، طبعا این سوال پیش می آید که بنا بر این منظور امام علیه السلام از آوردن آن مصحف به مجمع مسلمین و عرضه کردن آن بر توده ی جمعیت چه بوده است؟ در پاسخ گفته می شود طبق مستفاد از لسان روایات، امام علیه السلام مصحف خود را در مجمع عمومی مسلمین و عرضه نمودن آن بر مهاجر و انصار بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به منظور اتمام حجت بر امت اسلامی بوده است. چنانکه طبرسی در «احتجاج» آورده است: وقتی عمر به خلافت رسید، از امیر المومنین علیه السلام تقاضا کرد آن قرآنی که در زمان ابوبکر آوردی، اکنون بیاور (هدفش این بود که آن اضافاتی را که در مصحف امام امیر المومنین علیه السلام هست و مضر به سیاست آنهاست از آن بردارد). امام علیه السلام فرمود: «چه به امر دور از واقعیتی می اندیشی. این عمل ]آوردن آن مصحف میان مردم و دادن آن به دست شما[ ناشدنی است. این که من آن  را نزد ابوبکر آوردم، برای این بود که حجت بر شما تمام گردد و روز قیامت نگویید ما نسبت به این جریان اصلا در حال غفلت بودیم یا نگویید تو آن را نزد ما نیاوردی. حقیقت آن که قرآنی که نزد من است، جز پاک شدگان و اوصیای بعد از من مساس با آن نخواهند داشت. عمر گفت:  آیا برای ظاهر ساختن آن وقت معلومی هست؟ امام علیه السلام فرمود: آری، وقتی قائم از فرزندان من قیام کند آن را ظاهر می سازد و مردم را بر] عمل[ به آن وا می دارد، پس سنت به سبب او صلوات الله علیه اجرا می گردد.»

و اساسا ترویج مصحف امیرالمومنین علیه السلام و اظهار آن در میان مردم با آن شرایط و محتویاتی که داشته است از تصریح به اسامی امامان علیهم السلام و قدح صریح مخالفین آن بزرگواران، گذشته از این که به صلاح اسلام و قرآن نبوده است. با سیره ی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و خلق عظیم آن حضرت در رفتار با کافه ی مردم و تألیف قلوب مسلمانان سازگار نبوده است. خلاصه ی گفتار آنکه مصحف امام امیرالمومنین علی علیه السلام در عین حالی که هم از لحاظ «جمع و ترتیب سور» مغایر با قرآن موجود در دست مسلمانان می باشد و هم در مطالب دیگر اضافاتی را در بردارد که قرآن موجود در دست ما آنها را فاقد است معذلک دلیل بر این نمی باشد که قرآن موجود دارای آیات و سوره های دیگری بوده و تحریف شده است. خیر، این قرآن طبق ادله به همین ترتیبی که اکنون موجود است در زمان خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم جمع آوری گردیده و تنظیم شده است و تمام آنچه را هم که به عنوان «وحی قرآنی» بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده است بی هرگونه زیاده و نقصان در بردارد و کوچکترین تحریفی به آن راه نیافته است. اما مصحف امام علیه السلام هم ترتیبش به ترتیب نزول قرار داده شده است و هم علاوه بر قرآن مطالب دیگری را هم تنزیلا و تأویلا واجد است که به فرموده ی خودشان باید در پس پرده ی استتار بماند تا به دست ولی اعظم حق، امام حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف آشکار گردد.


Sources :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 295 تا 302

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/402606