آیت کبرای حق
English 4281 Views |حضرت رسول اکرم (ص) آیینه ی نورانیت و محبت و آیت کبرای حق است. اگر در بیان معروف امیرالمؤمنین (ع) آمده است که: «ما لله آیة أکبر منی» حصر در آن، حصر اضافی است، یعنی در بین امت، هیچ کس چون من آینه دار جلال و جمال حق نیست؛ وگرنه چون خودش به منزله ی نفس پیغمبر (ص) است کلام او شامل آن حضرت نخواهد بود، تا حصر حقیقی و مطلق باشد زیرا خودش می فرماید: «من هرچه دارم از پیغمبر دارم.» البته در این نشئه، ولی در آن نشئه که هر دو یک واقعیت و یک نور بودند کثرتی نبوده تا یکی تابع و دیگری متبوع باشد چون ولایت در آن چهره اش امری حقیقی است چنانچه در زیارت جامعه ی کبیره آمده است که: «طینت آنان نور است.»
آری در نشئه ی کثرت، مسئله ی نبوت و امت مطرح است که آن دو از یکدیگر جدایند، یکی جزء امت و تابع است و دیگر پیامبر و متبوع. البته در عالم غیب و نشئه ی وحدت هم مراتبی است که در بعضی از آنها باز سخن از تابع و متبوع به میان می آید چنانکه گفته شده: اولین کسی که در آن نشئه به رسول اکرم (ص) ایمان آورده، حضرت علی (ع) بوده است، لیکن باز کثرت ملحوظ شده، یعنی مادون مقام وحدت انوار معصومین (ع) بوده است، چنانکه مرحله اخذ میثاق، پایینتر از مرحله وحدت نورانی آن ذوات مقدس می باشد.
رسول خدا سالکی است که به مقصد رسیده، و دیگر سالکان کوی حق با اقتدای به این سالک واصل که اسوه آنان است به مقصد می رسند. برای طی راه او باید سنت و سیرتش را، به طور صحیح، شناسایی کرد. خدای سبحان ابعاد گوناگون سنت و سیرت آن حضرت را معرفی می کند ابتدا معیار ارزش را معین کرده که در عالم امکان چه چیز حق و ارزشمند است و کدام باطل و فاقد ارزش، کدام انسان محق و ارجمند است و چه کس مبطل و بی ارزش.
آنچه فرمود: در جهان آفرینش حقی هست و بقیه هرچه باشد باطل است. یعنی همه ی اشیای جهان، حق صرف نیست، سراسر عالم هستی نیز باطل محض و پندار فقط نیست. قرآن می فرماید: چیزی غیر از خدا سهمی از حقیقت و اصالت ندارد: «ذلک بأن الله هو الحق و أن ما یدعون من دونه هو الباطل و أن الله هو العلی الکبیر؛ این از آن روست که خدا خود حق است و آنچه به جاى او مى خوانند باطل است، و این خداست که والا و بزرگ است.» (حج/ 62) برای آن است که انسان، یا هر موجود ارزشمند دیگر، موجودی که باید با حق رابطه برقرار کند، هر کس ارتباطش با حق قویتر بود از ارزش بیشتری برخوردار است و هر که پیوندش با حق کمتر بود ارزش کمتری دارد و هر کس بی ارتباط با حق بود فاقد ارزش است. موجودهای ارزشمند درجاتی دارند، چنانکه بی ارزش ها نیز درکات متفاوت دارند.
خداوند که برای رسول خدا (ص) ارزش نهایی را قایل است سر آن موحدتر بودن او از دیگران بیان می کند که پیوندش با حق محض از دیگران قویتر و ناگسستنی تر است. اگر جهان بر اساس تدبیر خداوند، که حق صرف است، اداره می شود و رسول خدا این حق محض را با چشم جان دیده و بطلان دیگر موجودات را نیز مشاهده کرده، پس هیچ موجودی به عظمت او نخواهد بود، به تعبیر دیگر: معیار ارزشمندی در انسان، شناخت توحیدی اوست، که هرچه قویتر باشد انسان ارزشمندتر است و خدای سبحان که رسولش را اسوه ی سالکان کوی خود قرار داد، یعنی بینش توحیدی او را اسوه ی جهان بینی توحیدی قرار داده فرمود: هر سالکی موظف است بینش توحیدی داشته باشد و این راه را درست طی کند.
بهترین ارمغان
وقتی خدای سبحان می گوید:«چیزی در عالم جز خدا حق نیست و غیر ذات اقدس خداوندی هرچه هست ذاتا باطل است» سند گفتار رسول خدا روشن می شود که فرمود: نه من و نه هیچ پیامبر و موحدی قبل از من، کلمه ای همتای کلمه ی طیبه ی «لاإله إلا الله» برای بشریت نیاورده ایم: «ما قلت و لا قال القائلون قبلی مثل لاإله إلا الله».
حرف «إلا» به معنای «غیر» است نه به معنای استثنا. در این کلمه ی طیبه دو مطلب بیان نمی شود یکی نفی طاغوت و دیگری اثبات خدا. وقتی إلا به معنای غیر بود معنا چنین می شود که: وجود مبارک «الله» نیازی به اثبات ندارد و غیر از خدایی که فطرت و عقل، او را می پذیرد و تمام نهان و نهاد، مجذوب اوست خدای دیگری نیست. نه اینکه در نهانخانه ی ما چیزی، از نفی آلهه ی دروغین و اثبات ذات اقدس خدا نباشد، و بخواهیم ابتدا شرک را نفی سپس توحید را تثبیت کنیم، بلکه نهانخانه ی ما فطرت توحیدی است: «فطرة الله التی فطر الناس علیها؛ همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است.» (روم/ 30) آنگاه می گوییم: غیر از وجود یکتا و یگانه ی حق، که فطرت و دل همراه با آفرینش خود آن را پذیرفته است، خدای دیگری نیست. رسول خدا فرمود: «بهترین ارمغان ما برای بشریت همین کلمه طیبه است.» لذا آن حضرت وقتی می خواهد هنر ادبی و گفتار منظوم شاعری را ترویج کند می فرماید: گفتار «لبید»:
ألاٰ کل شیء ما خلا الله باطل *** وکل نعیم لا محالة زائل
«أصدق کلمة قالها العرب» بهترین و راست ترین کلمه ای است که عرب در نظم و نثر گفته است. این مطلب عمیق و والا را از قرآن گرفته که: «ذلک بأن الله هو الحق و أن ما یدعون من دونه هو الباطل؛ اين [ها همه] دليل آن است كه خدا خود حق است و غير از او هر چه را كه مى خوانند باطل است.» (لقمان/ 30) راست ترین کلمه را باید أصدق القائلین بگوید. «لبید» شاعر، أصدق القائلین نیست زیرا: «و من أصدق من الله قیلا؛ چه كسى در سخن از خدا راستگوتر است.» (نساء/ 122) بر اساس وحدت حق، هرچه غیر از خدای یگانه و یکتاست باطل است، بت درون یا بیرون، بتی که از هوس ساخته شده و درون دل را بتکده کرده یا بتی که از سنگ و گل پرداخته شده و در بتخانه ها نصب می شود، هرچه غیر خداست باطل است و کلمه ی «لاإله إلا الله» أفضل الکلمات و شعر «لبید» أصدق الکلمات است چون هر دو را أصدق القائلین به ما آموخته که می فرماید: «فاعلم أنه لاإله إلا الله؛ پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست.» (محمد/ 19) و «ذلک بأن الله هوالحق» (لقمان/ 30)
مثل اینکه درباره ی نامها وارد شده که: «أصدق الأسماء ما سمی بالعبودیة» صادق ترین اسم برای انسان عبدالله است چون هر انسانی بنده خداست، و بردگی غیر خدا دروغ و باطل است. کسی که بینش او توحیدی بود از دیگران ارزشمندتر است و می تواند اسوه ی سالکان در هستی شناسی باشد، لذا خدای سبحان به رسولش فرمود: «قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون؛ بگو خدا [همه را فرستاده] آنگاه بگذار تا در ژرفاى [باطل] خود به بازى [سرگرم] شوند.» (انعام/ 91) بگو: الله، و دیگر موجودات را رها کن، کسانی را که به توحید نایل نشدند و تن به ذلت شرک دادند، در فرورفتگی شرک رها ساز. واجد بینش توحیدی، استقلال در وجود و ایجاد را از غیر خدا سلب کرده خدا را حقیقتی نامحدود و بیکران می داند، جای خالی برای غیر خدا نمی بیند و همه ی کثرات را آیینه دار جمال و جلال حق دانسته در همه چیز اسمی از اسمای خدای سبحان را مشاهده می کند، لذا برای موجودات دیگر، حتی موجودات زنده، ذاتا سهمی از حیات قایل نیست.
Sources
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 265
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites