انواع فریفتگان

English 2806 Views |

افرادی در دام عوامل فریب دهنده و گمراه کننده مانند شیطان، نفس اماره و دنیا، گرفتار شده و در نتیجه به تمایلات و شهوات نفسانی میل پیدا کرده اند، گروه های مختلفی می باشند. برخی از آنها از مؤمنین می باشند که در برخی از مسایل شرعی به راه اشتباه رفته اند، گاهی ثروتمندان به خاطر ثروتشان، گاه عالمان به خاطر علمشان فریفته و مغرور می شوند و... اکنون برخی از این انواع را بیان و بررسی می کنیم:

اهل عبادت و عمل
یکی از انواع فریفتگان و غافلان، اهل عبادات و اعمال صالحه می باشند. این گروه دسته ها و اقسام بسیاری دارند:
بعضى از آنها، در آب کشیدن نجاسات و وضو گرفتن دچار وسواس شده اند و به طهارت آبى که طبق شرع پاک است راضى نمى گردند و احتمالات نادری که موجب نجاست می شود را فرض مى کنند، اما برخی از همین افراد وقتی بحث مال پیش می آید، به راحتی هر مالی را مصرف می کنند و برای حلال بودن آن توجیهاتی را می آورند.
و بعضى، در مورد نماز وسواس دارند. گاهی در نیت آن شک مى کنند و شیطان نمى گذارد آنها نیت صحیحى داشته باشند، گاهی ایشان را وسوسه مى کند تا ثواب جماعت یا فضیلت اول وقت را از دست بدهند و گاهى آنقدر در تکبیره الاحرام وسواس مى کنند که از روی شدت احتیاط الفاظ صحیح را تغییر مى دهند و بعضى دیگر در نکته هاى قرائت وسواس مى کنند و در اداى حروف سوره ها و سایر اذکار نماز مبالغه مى کنند، بدون اینکه به حضور قلب و تفکر در معانى اذکار اهتمامى داشته باشند و فکر می کنند که همین که قرائت درست باشد، نماز مقبول است.
و بعضى، در مورد روزه فریب می خورند و در ایام شریفه روزه مى گیرند و یا حتی همیشه روزه اند، ولى نه زبانشان را از غیبت نگاه مى دارند و نه هنگام افطار شکم خود را از غذای حرام باز مى دارند، اما پیش خود گمان می کنند که کار نیکى مى کنند.
و گروهى دیگر، به حج فریفته مى گردند، پس روانه سفر حج مى شوند بدون آنکه بدهکاری های خود را ادا کرده و توشه حلال طلب کرده باشند و با دلى ناپاک و نفسى آلوده به اخلاق زشت و صفات نکوهیده در خانه خدا حاضر مى شوند و با وجود این گمان مى کنند که عمل نیک انجام داده اند، این ها نیز در نهایت فریفتگى و غفلت به سر می برند.
و طایفه اى دیگر، تمام توانشان را در قرائت قرآن صرف می کنند، قرآن را با سرعت مى خوانند و سعی دارند هر چه زودتر قرآن را ختم کنند در حالى که قلبشان در وادى آرزوها و امیال حیوانی رفت و آمد مى کند؛ اینگونه قرائت قرآن را از کمالات مى پندارند و بدین وسیله بر دیگران مى نازند و فخر مى کنند در حالی که همین عجب و غرور موجب فاسد و بی اثر شدن عبادت آنها می شود.
و دسته اى دیگر فریفته به اعمال مستحبی مانند نماز شب یا غسل جمعه و امثال این ها مى شوند، بدون اینکه اعتنا و اهتمامى در واجبات داشته باشند. به این گمان که تنها مواظبت بر مستحبات، موجب نجات آنها در آخرت می شود. در حالی که امام علی (ع) می فرمایند: «لا عبادة کأداء الفرائض؛ هیچ عبادتی مانند ادای واجبات نیست» (غرر الحکم، 3375) و همچنین در حدیث دیگری می فرمایند: «إذا أضرت النوافل بالفرائض فارفضوها؛ هنگامی که مستحبات به واجبات ضرر زدند، پس آنها (مستحبات) را ترک کن» (غرر الحکم، 3380) و از لحاظ عقلی هم واضح است که واجبات که خداوند به هیچ صورتی راضی به ترک آنها نشده، اهمیت بیشتری از مستحبات دارند که اجازه ترک آنها را صادر فرموده است.
و بعضى، در خوراک و پوشاک و مسکن به مقدار کمی قناعت کرده و خود را شبیه زاهدان مى کنند به این تصور که به مرتبه زهاد رسیده اند و حال آنکه دلشان به حب ریاست و مشهور شدن به زهد نزد مردم رغبت دارد. در واقع چنین شخصی از چاله در آمده و به چاه افتاده، زیرا خطر حب ریاست و قدرت از خطر حب مال بیشتر است و اگر قدرت طلبی را ترک مى کرد و مال را مى گرفت به سلامت نفس نزدیک تر بود. پس او نیز فریب خورده است زیرا گمان کرده که از زهاد است و ندانسته که یکی از بالاترین لذات دنیا ریاست است و او این را دوست دارد، پس چگونه زاهد مى باشد؟

مؤمنین گناهکار
یکر دیگر از انواع گمراهان، مؤمنین گناهکاری می باشند که مى گویند خدا بخشنده و مهربان است و ما به رحمت خدا امیدواریم و به کرمش چشم دوخته ایم. چرا که او فرموده است: «رحمتى وسعت کل شیء؛ و رحمت من همه چیز را فرا گرفته است.» (اعراف/ 156) گناهان بندگان در مقابل رحمت او چیزى نیست و رجاء، مرتبه اى پسندیده است. در حالی که همانگونه که خداوند دارای صفات جمالیه است مانند غفور (بخشنده)، حلیم (بردبار)، شکور، کریم و...، همچنین دارای صفات جلالیه و قهریه هم هست مانند منتقم (انتقام گیرنده و عقوبت کننده) و مذل (خوار کننده)، متکبر (دارای کبریا و عظمت) و شدید العقاب (کسی که شدیدا عقاب می کند). چنانچه در قرآن کریم می فرماید: «نبئ عبادى أنى أنا الغفور الرحیم و أن عذابى هو العذاب الألیم؛ بندگانم را آگاه نما که من بسیار آمرزنده و صاحب رحمت هستم و عذاب من، عذابی سخت دردناک است.» (حجر/ 49-50) و همچنین در دعای افتتاح می خوانیم: «و أیقنت أنک أنت أرحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمة و أشد المعاقبین فی موضع النکال و النقمة و أعظم المتجبرین فی موضع الکبریاء و العظمة؛ و یقین دارم که تو مهربانترین مهربانان عالمى در موضع عفو و بخشش و سخت ترین منتقمى در مقام عقاب و انتقام و بزرگترین جبارانى در جاى بزرگى و کبریایى.»
لازمه شناخت خداوند با این صفات جمالیه، امید بسیار به اوست که اگر توبه کند، او را خواهد آمرزید و اگر طاعتی کند، از او قبول خواهد کرد و پاداش نیکو عنایت می کند و اگر دعا کند اجابت می نماید چون غفور، شکور و مجیب الدعوات است. چنانچه لازمه شتاختن صفات قهریه اش خوف شدید است؛ بترسد از اینکه اگر گناهی کند دچار عذاب یا تعجیل در انتقام شود پیش از اینکه موفق به توبه گردد و اگر کسى که به چیزى امیدوار است در طلبش مى کوشد و هر کس از چیزى مى هراسد از آن مى گریزد. همانطور که اگر کسى بذر گیاه را نکارد ولی بگوید امیدوارم امسال محصولات زیادی داشته باشم، احمق محسوب مى شود؛ از حماقت است که کسى به رحمت خدا چشم بدوزد ولى عمل صالحى انجام ندهد و از کار زشتى نپرهیزد، چنانچه خداى تعالى مى فرماید: «ان رحمت الله قریب من المحسنین؛ به درستى که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.» (اعراف/ 56) و مى فرماید: «ان الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فى سبیل الله اولئک یرجون رحمة الله؛ کسانى که ایمان آوردند و آنان که هجرت نموده و در راه خدا جهاد کردند ایشان به رحمت خدا امیدوارند.» (بقره/ 218) یعنى مقام رجاء فقط لایق کسانى است که ایمان آورده، هجرت و جهاد نموده اند.

ثروتمندان
فریفتگان این گروه بیش از دیگر گروه هاست:
1- بعضى از آنان سعى در ساختن مساجد و مدارس و بیمارستان ها و چیزهایى که به چشم مردم مى آید دارند و باکى از صرف مال حرام در آنها ندارند و گاهی زمینی را غصب کرده و مسجد و مدرسه در آن می سازند، و به جز ریا و شهوت انگیزه دیگرى بر این کار ندارند، و از این رو سعى مى کنند که نام خود را بر سنگ ها بنویسند تا نام و آوازه شان بعد از مرگ باقى بماند و فردی که آن سنگ را می بیند، گمان می کند که چنان شخصى بدین سبب مستحق آمرزش شده و در این عمل اخلاص داشته است و نمى داند که وى در به دست آوردن این اموال و خرج کردن آنها در معرض خشم و ناخشنودى خدا قرار گرفته است، زیرا بر او واجب بود که از گرفتن مال حرام خوددارى کند و اگر خدا را نافرمانى کرد و گرفت بر او واجب بود که توبه کند و مال را به صاحبش برساند و اگر صاحب یا ورثه اش معلوم نشد به فقرا صدقه دهد.
2- بعضى از آنها اموال را در صدقات انفاق مى کنند، ولی به دنبال فقیرانى مى گردند که عادت آنها سپاسگزارى و فاش ساختن نیکى ایشان است و از صدقه دادن پنهانى کراهت دارند، بلکه سعى مى کنند در مجالس و محافل صدقه دهند و گاهی دوست ندارند به فقرای شهر خود صدقه دهند و مایلند که عطاى آنها به اهل شهرهاى دیگر برسد با اینکه استحقاق فقراء شهر خودشان بیشتر است و قصدشان از اینکار مشهور شدن به بذل و بخشش در سایر شهرهاست و برخی از اینان مقدار زیادى از مال خود را به مرد معروفى مى دهد اگر چه مستحق نباشد، تا بدین سبب مشهور گردد و اندکى از آن را به فقیرى که در نهایت استحقاق و نیاز ولى گمنام است نمى دهد. چنین مى کند و مى پندارد که بدین وسیله اجر و ثواب بدست مى آورد. این انسان فریب خورده و گمراه نمى داند که قصد و نیتش عمل او را تباه ساخته و ثواب آن را از میان برده است.
3- گروهى دیگر اموال خود را در حج و زیارات مصرف مى کنند و چه بسا خویشان و همسایگان ایشان محروم و گرسنه اند. ممکن است این عمل آنها به خاطر شهرت طلبى باشد و یا از این جهت که شنیده اند: هر که حج را ترک کند به فقر گرفتار مى شود.
4- بخل بر برخی از آنها غلبه دارد به طورى که چیزى از مال خود انفاق نمى کنند اما به عبادت های بدنى مانند روزه و نماز اشتغال مى ورزند به گمان اینکه این اعمال براى نجاتشان کافى است و نمى دانند که صفت بخل هلاک کننده است و باید آن را دفع کرد، و علاجش بذل مال است نه عبادت هاى بدنى.
5- گروه دیگرى چنان بخل بر آنها غلبه کرده که اجازه نمى دهد جز زکات واجب از مال خود انفاق کنند. زکات را هم از پست ترین نوع مال که خود هیچ رغبتى به آن ندارند اخراج مى کنند و به فقرائى مى دهند که براى آنها خدمت کنند و در رفع حوایج آنها ساعى باشند و مى پندارند که زکات را براى رضاى خدا داده اند.

اهل علم
اهل علم نیز گاهی گرفتار فریب نفس اماره و شیطان شده و در مسیر انحرافی قدم بر می دارند. علمای فریفته شده و غافل چند گروهند:
1- کسانى که علوم عقلى و شرعى (نقلى) را با تعمق کافى خوانده و فرا گرفته اند ولى فراموش کرده اند که اعضاء و جوارح خود را از گناه باز دارند و به اطاعت خدا مشغول کنند و غافل مانده اند که اگر علم به مرحله عمل نرسد وزر و وبال است و جز دورى از خدا ثمرى ندارد و نمى دانند که علم عمل را صدا مى زند اگر جوابش را داد مى ماند و گرنه کوچ مى کند و کسانى در روز قیامت در شدیدترین عذاب معذب خواهند بود که از علم خود نفعى نبرده باشند. در روایتی آمده است: «إنه یغفر للجاهل سبعین ذنبا قبل الغفران للعالم ذنب واحد؛ هفتاد گناه از جاهل بخشیده می شود قبل از آنکه یک گناه از عالم بخشیده شود» (سعدالسعود، ص 87)
2- گروهى که اخلاق زشت باطنى و آثار چگونگى آنها را مى دانند ولى چون به مرض خود پسندى دچارند گمان مى کنند صفت زشتی در وجودشان نیست و مقامشان در نزد خدا بالاتر از آن است که به این امراض مبتلایشان کند و اینگونه امراض مخصوص عوام است و چنانچه آثار کبر و ریاست طلبى و برترى جوئى را در خود مشاهده کنند در توجیهش مى گویند این تکبر نیست بلکه طلب عزت دین، اظهار شرف علم، یارى دین خدا و به خاک مالیدن دماغ مخالفین است و هرگاه به علت حسدى که در درون دارند زبانشان به بدگوئى همردیفان و کسانى که نظر علمى آنها را قبول ندارند گشوده شود اظهار مى دارند این غضب براى خداست و براى رد ظلم و عداوت ناحق است و هرگز به خود گمان نمى برند که این حسد است که شعله کشیده و وجودشان را در خود مى سوزاند در حالى که اگر عالم دیگرى مورد طعن قرار گیرد نه تنها این گونه عصبانى نمى شوند بلکه ممکن است خوشحال هم بشود و هنگامى که به وسوسه ریا گرفتار مى شود فورى توجیه مى کند که ریا از ما دور است بلکه هدف از این کار اظهار علم و عمل است تا دیگران یاد گرفته و اقتدا کنند و به دین خدا هدایت شوند. ولى نمى اندیشد که اگر همین مردم از عالم دیگرى پیروى کنند و هدایت شوند چنین خوشحال نمى شود در حالى که اگر هدفشان اصلاح مردم است باید از اصلاح مردم بدست هر کس باشد خوشحال و مسرور باشند و چه بسا به این معنى هم متوجه شود ولى شیطان دست بر ندارد و بگویند من به این خاطر مى خواهم مردم از من پیروى کنند که اگر توسط من هدایت شوند اجر و ثواب آن براى من خواهد بود پس خوشحالى و سرور من به خاطر ثواب است نه به خاطر حرف مردم. این چیزى است که ایشان به خود گمان مى برند ولى خدا بر اندرون وجودشان آگاه است و عمل زشتشان را مى بیند. عمل زشت در نظرشان تزئین شده و آن را نیکو مى بینند، سعیشان در زندگى دنیا تباه شده و فکر مى کنند که کار خوب انجام مى دهند. قرآن کریم می فرماید: «قل هل ننبئکم بالأخسرین أعمالاالذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون أنهم یحسنون صنعا. أولئک الذین کفروا بآیات ربهم و لقائه فحبطت أعمالهم فلا نقیم لهم یوم القیامة وزنا؛ بگو: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ آنهایی که تلاش هایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده با این حال، مى پندارند کار نیک انجام مى دهند! آنها کسانى هستند که به آیات پروردگارشان و لقاى او کافر شدند به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانى براى آنها برپا نخواهیم کرد» (کهف/ 103-105)
3- کسانى که به علم قضاوت و احکام معاملات دنیوى که بین مردم جارى است اکتفاء کرده و عمر خود را در مباحثى مانند اجاره،، شهادات... صرف کرده و بدین وسیله اعمال و عبادات ظاهری و باطنی را رها کرده اند و از اعضاء و جوارح خود مواظبت نکرده اند و زبان خود را از غیبت، شکم خود را از خوردن حرام، امراض قلبى چون کبر، ریا، حقد، خود پسندى، حسد و سایر مهلکات را در حالى که درمانشان واجب عینى است معالجه نکرده و به واجب کفایى مشغول شده اند در حالى که اشتغال به واجب کفایى قبل از فراغت از واجب عینى معصیت است.
4- گروهى که به علم کلام پرداخته و در رد مخالفین و تحقیق در اشکالات آنها عمر سپرى مى کنند و معتقدند که بنده نمى تواند عملى بدون ایمان داشته باشد و ایمان کامل نمى شود مگر جدل ها و آنچه را که آنها ادله اعتقادى مى نامند، بداند. آنها مى پندارند که هیچ کس از ایشان به خدا و صفات او عالم تر نیست و کسى که به مذهب آنها معتقد نباشد و علوم ایشان را فرا نگیرد ایمان ندارد. این گروه داراى اصناف بسیارى است که هر کدام دیگرى را لعن و تکفیر مى کند و هر کدام مردم را به سوى خود مى خواند، اشاعره، معتزله، خوارج و نواصب از این جمله اند و این ها همه فریب خوردگانند اگر چه بعضى بر حق و بعضى بر باطلند. گمراهان آنها فریب خورده اند چون از ضلالت خود غافلند و گمان مى کنند نجات یافته اند و آنها که بر حقند از آن جهت فریب خورده اند که گمان کرده اند جدل مهم ترین امور و برترین عبادات است. در حالى که در حدیث نبوى وارد است که: هرگز قومى بعد از هدایت گمراه نشدند مگر به این خاطر که از عمل محروم شدند و به جدل پرداختند.
5- گروهى که خود را به موعظه دیگران مشغول کرده اند، بهترین افراد این گروه کسانى هستند که در مورد اخلاق نفسانى و صفات قلبى چون خوف و رجاء، صبر، شکر، توکل، زهد، یقین، اخلاص، صدق و نظایر آنها صحبت مى کنند اینان گمان مى کنند که اگر درباره این صفات صحبت کنند خود نیز بدان ها متصف مى شوند در حالى که خدا مى داند که این صفات حمیده از آنها دور است مگر همان مقدار کمى که مسلمانان عوام هم از آن بى بهره نیستند ولى مؤمنین زیرک نفس خود را در این باره مى آزمایند و به آرایش هاى ظاهرى قناعت نمى کنند بلکه از نفس خود حقیقت مى خواهند.
6- گروهى که به حفظ کلمات زهاد قناعت کرده اند این افراد در واقع کلماتى را حافظند که خود به معانى آن جاهلند و چیزهایى مى گویند که خود بدان متصف نیستند.
7- گروهى که تمام اوقات را در شنیدن و جمع آورى حدیث و پیدا کردن اسناد عالى و کمیاب صرف مى کنند و از تدبر در معانى دقیق آن غفلت مى ورزند.
8- گروهى که از تدبر در احادیث غفلت نکرده اند ولى مهم تر از آن را «که همان عمل به احادیث و به کار بستن آنهاست» فراموش کرده اند.
9- گروهى که خود را به علم نحو و لغت و شعر و لغات مشغول کرده اند به گمان اینکه از علماى امت اسلام که به آنها وعده مغفرت داده شده مى باشند مى گویند قوام دین به کتاب و سنت است و قوام کتاب و سنت به علم نحو و لغت.
این گروه عمر خود را در مطالب دقیق ادبى و لغات غریبه تلف نموده اند و به کسى مى مانند که تمام عمر خود را به یادگیرى خط و خوشنویسى بگذراند به گمان این که علوم را جز با خط نمى توان حفظ کرد پس باید آن را آموخت چنین شخصى اگر تفکر کند مى داند که یادگیرى اصل خط یعنى حدى که بتواند نوشته ها را بخواند، براى او کافى است و بیش از آن فوق حد نیاز است. این ها چون کسانى هستند که تمام عمر خود را در تصحیح مخارج حروف در قرآن ضایع و به همین اکتفاء مى کنند. این هم غرور و فریب است چه اینکه هدف از حروف، معانى آنهاست.

Sources

سید عبدالله شبّر- ترجمه ‏الاخلاق- صفحه 320-325

عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره جلد1- صفحه 95-96

ملا مهدی نراقی- ترجمه جامع السعادات (علم ‏اخلاق ‏اسلامى) جلد4- صفحه 32-39

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information