کتاب یوشع

English 5550 Views |

کتاب یوشع

کتاب یوشع نخستین کتاب پیامبران از نظر سنت یهود و ششمین کتاب عهد عتیق مسیحی است. علت نامگذاری کتاب به نام یوشع این است که وی شخصیت اصلی کتاب مذکور است. فصل نخست تا 12 توصیف فتح کنعان است، فصل 13 تا 24 نشان می دهد که چگونه قبایل بنی اسرائیل به سرزمین خود باز می گردند.

خاطره ای از «یوشع»
در کتاب مقدس آمده: «و چون یوشع نزد اریحا بود که چشمان خود را بالا انداخته دید که اینک مردی با شمشیر برهنه در دست خود پیش وی ایستاده بود و یوشع نزد وی آمده او را گفت: «آیا تو از ما هستی یا از دشمنان ما؟» گفت: «نی، بلکه من سردار لشگر یهوه ام»... یوشع روی به زمین افتاده سجده کرد و به وی گفت: «اقایم به بنده ی خود چه می گوید؟» سردار لشگر خداوند به یوشع گفت که: «نعلین خود را از پایت بیرون کن زیرا که جایی که تو ایستاده ای مقدس است» و یوشع نیز چنین کرد.»

یوشع در کتاب مقدس

ابتدا نامش "هوشع " بود یعنی: او نجات می دهد. سپس موسی نامش را به "یهوشوع" تبدیل نمود که یعنی " یهوه " نجات می دهد.

محل تولد و زندگی:
احتمالا متولد شده در جوشن مصر- سرزمین کنعان (اسرائیل فعلی) - جلجال - شکیم

زمان حیات:
حدودا بین سالهای 1490 تا سال 1380 قبل از میلاد عیسای مسیح.

اصل و نسب او:
یوشع فرزند نون، نون از افرایم، افرایم فرزند یوسف، یوسف فرزند یعقوب، یعقوب فرزند اسحاق، اسحاق فرزند ابراهیم، ابراهیم فرزند تارح، تارح فرزند ناحور، ناحور از نسل سام، سام فرزند نوح، نوح از نسل خنوخ، خنوخ از نسل انوش، انوش فرزند شیث و شیث فرزند آدم و آدم توسط دستهای خدای زنده و بزرگ خلق شد.

ضعف های یوشع:
1- ترس و ناامیدی ناگهانی با دیدن شکست. (یوشع 7: 5 تا 10)
2- تصمیم گیری عجولانه در صلح با دشمنان خود و فریب خوردن از آنان با دیدن ظاهرشان بدون مشورت و هدایت خواستن از خدا و دیگران و نهایتا وارد جنگ و خونریزی ای ناخواسته شدن. (یوشع 9: 14-15 و 22)

قوت های یوشع

1- مطیع و فرمانبر (خروج 17: 9-10)
2- دستیار قابل اعتماد موسی که با او در بالای کوه سینا به هنگام دریافت ده فرمان حضور داشت و از پرستنده گان "گوسالۀ طلایی" هارون نبود. (خروج 24: 13)
3- اعتماد کننده به فیض و قدرت خدا و ایستاده گی برای اثبات آن حتی تا سر حد مرگ (اعداد 14: 6-10)
4- صاحب روح و حکمت (اعداد 27: 18 و تثنیه 34: 9)
5- مسح شده، برگزیده شده و قدرت داده شده از طرف خدا به عنوان جانشین لایق موسی برای رهبری کردن قوم اسرائیل به سرزمین موعود و تقسیم کردن سرزمین تصرف شده در بین دوازده قبیلۀ اسرائیل (تثنیه 31: 3-7-14-23 و اعداد 34: 16-17)
6- از جمله دو نفری که (دیگری کالیب بود) از بین تمام قوم اسرائیل هم بردگی را در مصر، هم شکافتن دریای سرخ، هم چهل سال در بیابان و هم سرزمین وعده داده شده را با چشمان خود دید و در آن زندگی کرد.
6- تداوم دهنده و به جا گذارندۀ میراث رهبر و استاد خود موسی در سپردن تمامی احکام و قوانین شریعت به قوم و هوشیار کردن آنان در جهت زیستن در پاکی و بی گناهی و تبعیت کردن کامل از خدا همانگونه که خود بود. (یوشع فصل 8 آیه های 30 تا 35 و تمام فصل های 23 و 24 از کتاب یوشع)
از غریب سن او می توان این را حدس زد که اگر او در 110 سالگی فوت می نماید (یوشع 24: 29) و 40 سال با موسی و قوم در بیابان گناه سرگردان بوده باشد و اگر پس از تصرف سرزمین موعود تقریبا 26 سال دیگر زنده مانده باشد می توان او را در هنگام خروج از مصر تقریبا 44 ساله پیش بینی کرد. از چگونگی آشنایی او با موسی نوشته ای نداریم اما وقتی برای اولین بار نام او را در کتاب مقدس می خوانیم می بینیم که موسی به یوشع می گوید: «مردان برای ما برگزین و بیرون رفته با عمالیق مقاتله نما.» سپس موسی در کتاب خود ادامه می دهد: «پس یوشع به طوریکه موسی او را فرموده بود کرد.» این اولین رویداد قوم اسرائیل پس از آزاد شدن از اسارت مصریان و واقعۀ دریای سرخ بود. و یوشع ماموریت خود را گویا به نحو احسنت انجام داد.
سپس در همان اولین کتاب موسی که خروج باشد در فصل 23 آن آیۀ 12 و 13 مطلب مهم دیگری را می خوانیم: «و خداوند به موسی گفت نزد من به کوه بالا بیا و آنجا باش تا لوحه های سنگی و تورات و احکامی را که نوشته ام تا ایشان را تعلیم نمایی بتو دهم پس موسی با خادم خود یوشع برخاست و موسی به کوه خدا بالا آمد.» انتخاب یوشع برای بالا رفتن به کوه سینا با موسی زمانی اهمیت بسیاری پیدا می کند که بدانیم خداوند به موسی می فرماید: «ایشان (ریش سفیدان قوم) نزدیک نیایند و قوم همراه او بالا نیایند.»
یوشع چهل روز و چهل شب با موسی بر بالای کوه سینا می ماند و احتمالا او نیز مانند استاد خود این ایام را در روزه و دعا به سر می برده است، و این همراهی با موسی در کوه سینا باعث می گردد تا او با قوم در اولین و بزرگترین گناه خود پس از خروج از مصر در پرستش "گوسالۀ طلایی" همراه نباشد و این به برگزیدگی و ارزش او نزد خدا می افزاید که نمی خواست این بندۀ خود را به گناه آلوده سازد زیرا از قلب او آگاه بود. این پاک ماندن او انگیزه و دلیل خود را زمانی پیدا می کند که می بینیم تنها یوشع بود از بین تمامی قوم توانست در چادر اجتماع، پس از خروج موسی از چادر بماند. (خروج 33: 11) اعتماد به خدا و قدرتش اگر چه در سرود موسی پس از عبور از دریای سرخ کاملا هویدا و آشکار است همچنین در ایستادگی یوشع در مقابل قوم، زمانی که موسی دوازده نفر را برای بررسی سرزمین کنعان فرستاده بود و آنها پس از چهل روز برگشتند.
ده نفر از آن دوازده نفر به قوم گفتند: «و در آنجا جباران بنی عناق را دیدیم که اولاد جبارانند و ما در نظر خود مثل ملخ بودیم و همچنین در نظر ایشان می نمودیم.» (اعداد 13: 33) قوم از ترس گریستند و آرزوی نابودی و مرگ در اسارت مصریان را به مرگ در این سرزمین ترجیح دادند. ناامیدی و یاس تمام قوم را فرا گرفت. گویی تمام معجزات خدا و نیروی عظیم او برای رهایی این قوم بیهوده مینمود. درست آنجا که همه از ناامیدی و ترس و کم ایمانی به خود لرزیدند دو نفر مستحکم ایستادند تا حقانیت قدرت خدا را بر تمامی دنیا فریاد بزنند و از او در مقابل تمامی بت ها ی سنگی دست ساخت انسان دفاع کنند: «و یوشع بن نون و کالیب بن یفنه که از جاسوسان زمین بودند رخت خود را دریدند و تمامی جماعت بنی اسرائیل را خطاب کرده گفتند زمینی که برای جاسوسی از آن عبور نمودیم زمین بسیار خوبی است اگر خداوند از ما راضی است ما را به این زمین آورده آن را به ما خواهد بخشید زمینی که به شیر و شهد جاری است. زنهار از خداوند متمرد مشوید و از اهل زمین ترسان مباشید زیرا که ایشان خوراک ما هستند سایۀ ایشان از ایشان گذشته است و خداوند با ماست از ایشان مترسید.» (اعداد 14: 6-9)
درست زمانی که قوم بی ایمان خواست تا به دلیل شهامت و شجاعت این دو نفر در بیان حقانیت قدرت و توانمندی خدا که از دید آنها غیر منطقی و گزافه می نمود، آنها را سنگسار کند، (همان فصل آیۀ 10) خداوند خود مستقیم وارد عمل شد و توهین به یوشع و کالیب را توهین به خود دانست و از آنها و از ایمان آنها در مقابل قوم دفاع نمود و تصمیم گرفت تا قوم را و آن ده نفر را که اخبار مایوس کننده آورده برده بودند را تنبیه کند. این آخرین باری نبود که خدا از یوشع و کالیب بابت این شهامت خود در ابراز ایمان خود به او دفاع نمود. بلکه این اعتراف ایمان آنها به خدای زنده و قادر و توانا در مقابل مردمی که بی ایمان بودند این امتیاز بزرگ را به آنها داد که: «شما به زمینی که دربارۀ آن دست خود را بلند کردم که شما را در آن ساکن گردانم هرگز داخل نخواهید شد مگر کالیب بن یفنه و یوشع بن نون.» (اعداد 14: 30) و همچنین: «آن کسانی که این خبر بد را دربارۀ زمین آورده بودند به حضور خداوند از وبا مردند اما یوشع بن نون و کالیب بن یفنه از جملۀ آنانیک ه برای جاسوسی زمین رفته بودند زنده ماندند.» (اعداد 14: 37-38)
جایی دیگر به وضوح لیاقت این دو را به قوم گوشزد می کند: «البته هیچکدام از مردانی که از مصر بیرون آمدند از بیست ساله و بالاتر آن زمینی را که برای ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خوردم نخواهند دید چونکه ایشان مرا پیروی کامل ننمودند، سوای کالیب بن یفنه و یوشع بن نون چونکه ایشان خداوند را پیروی کامل نمودند.» (اعداد 32: 11-12) و زمانی که آن بندۀ بزرگ خدا و کسی که خدا با او مستقیم سخن گفت و شریعت را به او داد نمی توانست به سرزمین وعده داده شده به پدرانش ابراهیم و اسحاق و یعقوب و خود او به دلیل عدم صلاحیتش وارد شود و آنگاه که او زمان وداع خود را دانست این یوشع بود که به همراه موسی در مقابل خدا و قوم ایستاد و موسی تمامی قدرت و اختیار را و رهبریت قوم را به او منتقل نمود.
موسی به قوم گفت: «من امروز صد و بیست ساله هستم و دیگر طاقت خروج و دخول ندارم و خداوند به من گفته است که از این اردن عبور نخواهی کرد. یهوه خدای تو خود به حضور تو عبور خواهد کرد و او این امتها را از حضور تو هلاک خواهد ساخت تا آنها را به تصرف آوری و یوشع نیز پیش روی تو عبور خواهد نمود چنانکه خداوند گفته است.» و کلام می گوید آن روز: «موسی یوشع را خوانده در نظر تمامی اسرائیل به او گفت: قوی و دلیر باش زیرا که تو با این قوم به زمینی که خداوند برای پدران ایشان قسم خورد که به ایشان بدهد داخل خواهی شد و تو آن را برای ایشان تقسیم خواهی نمود.» سپس خود خداوند انتقال رهبری را از موسی به یوشع تائید می کند: «و خداوند به موسی گفت اینک ایام مردن تو نزدیک است یوشع را طلب نما و در خیمۀ اجتماع حاضر شوید تا او را وصیت نمایم پس موسی و یوشع رفته در خیمۀ اجتماع حاضر شدند.» (تثنیه 31: 1-3 و 14) پس یوشع نه تنها افتخار رهبریت قوم را به سرزمین وعده داده شده به ابراهیم و اسحاق و یعقوب را از خدا می گیرد بلکه حتی لیاقت این را می یابد که زمین تصرف شده را بین دوازده قبیلۀ اسرائیل بنا به آنچه که خدا به موسی فرموده و موسی به او گفته بود تقسیم کند.
زمانی که شما کتاب یوشع، دست نوشتۀ او را می خوانید و درایت، کاردانی، قوت و گستاخی او را در اجرای تمامی اوامر خدا به موسی و منتقل شده به او را می بینید تازه در می یابید که چگونه خدا لایق ترین، مبارزترین و خداترس ترین و ایماندارترین فرد اسرائیل را به مدت 84 سال محافظت می کند، او را در سخت ترین بیگاری های بردگی در مصر، او را از جنگ با عمالیقی ها، او را از سنگسار کردن قوم، او را در گرسنگی و تشنگی بیابان، پیروز و سربلند گویی با دستان خود بلند کرده و محافظت می نماید تا به روزی که دیوارها و مرز سرزمین وعده را که تقریبا 700 سال پیش پای ابراهیم و اسحاق و یعقوب بر آن بود اما متعلق به آنان نبود را بنا به وعدۀ خود به آنان برحسب ایمانی که آنان به او به رغم دنیای بت پرست و زناکار آن روز خود داشتند داده بود، فرو بریزد و آن را در نوردد.
هر آنچه که یوشع در تمام طول عمر خود کرد گویا برای خشنود سازی خدایش بود، خدایی که یوشع به او اطمینان داشت و می دانست که می تواند پایه های اعتماد و برکت و اطمینان خود را در او بجوید و با او بزید و در او رشد کند و نهایتا روزی به شوق دیدن او چشمانش را با آرامش بر جهان و تمامی زیبایی و غوغای آن بربندد و معشوق خود را ملاقات کند. آنگونه فردی که چوب دستی این نبرد بزرگ را از دستان دوندۀ قبلی خود دریافت نموده بود، اکنون خود بنا داشت تا همان چوب را که در دستان خود به امانت و درستی و پاکی در تمام این مدت حفظ نموده بود را به دستان دیگری بسپارد. تا دیگری چون او اگر که راه حقیقیت را دنبال می کند آن را از دستان وفادار او بگیرد و این نبرد بزرگ را ادامه دهد و دیگری بعد از او و دیگری و دیگری... و یوشع این کار را کرد. او به محض عبور قوم اسرائیل از رود اردن به قوم دستور داد تا دوازده سنگ را به تعداد قبیله های اسرائیل از رود با خود بردارند و به یادبود این پیروزی عظیم برای نسل آینده پیام و میراثی را باقی گذارند: «و بنی اسرائیل را خطاب کرده گفت چون پسران شما در زمان آینده از پدران خود پرسیده گویند که این سنگها چیست، آنگاه پسران خود را تعلیم داده... تا تمامی قوم های زمین دست خداوند را بدانند که آن زورآور است و از یهوه خدای شما همۀ اوقات بترسند.» (کتاب یوشع 4: 21-24)
بالاخره یک روز یوشع در آخرین روزهای زندگی خود چون پایان خود را نزدیک دید تمام قوم را در "شکیم" جمع نمود و آخرین سخنان خود را به قوم گفت، آخرین اندرزها، غنی ترین و پر ارزش ترین میراثی که یکنفر می توانست از خود به جا بگذارد: «یهوه خدای اسرائیل چنین می گوید:... و زمینی که در آن زحمت نکشیدید و شهرهایی را که بنا ننمودید به شما دادم که در آنها ساکن می باشید و از تاکستانها و باغات زیتون که نکاشتید می خورید، پس الان از یهوه بترسید و او را به خلوص و راستی عبادت نمائید و خدایان را که پدران شما به آن طرف نهر و در مصر عبادت نمودند از خود دور کرده یهوه را عبادت نمائید و اگر در نظر شما پسند نیاید که یهوه را عبادت نمائید پس امروز برای خود اختیار کنید که را عبادت خواهید نمود، خواه خدایان را که پدران شما که به آن طرف نهر بودند عبادت نمودند خواه خدایان اموریان را که شما در زمین ایشان ساکنید و اما من و خاندان من یهوه را عبادت خواهیم نمود.» (تثنیه 24: 13- 15)

ویژگیها و خصوصیات یوشع در عهد عتیق

زمانی که در مورد یوشع و داود فکر می کنیم متوجه می شویم که هر یک از آنها ویژگی یا خصوصیت خاصی داشتند که آنها را متمایز می کرد و آنها به خاطر داشتن آن خصوصیت معروف می باشند. یوشع فرمانده نظامی برجسته موسی بود که نهایتا قوم اسرائیل را به داخل سرزمین موعود رهبری نمود. صفت بارز او این بود که او یک "رهاننده" بود. از دوازده جاسوسی که موسی برای تجسس سرزمین وعده فرستاد, تنها یوشع و کالیب اعتماد کامل داشتند که خدا به آنها برای تسخیر سرزمین کنعان یاری خواهد نمود. آنها مایل بودند تا از خدا اطاعت نمایند به همین دلیل از اشخاص بالغی که بردگی در مصر را تجربه کرده بودند تنها این دو وارد سرزمین موعود شدند. یوشع برای چالش هایی که در پیش رو داشت، وفادارانه هدایت خدا را می طلبید به همین دلیل خدا او را به جانشینی موسی برگزید تا رهبر و رهاننده قوم اسرائیل باشد. داود یک چوپان، شاعر و یک سرباز بود که دومین و بزرگترین پادشاه اسرائیل گردید. او به دلیل وجود اصل "بخشش یا عفو" در زندگی خود معروف است. صفت مشترکی که داود و یوشع هر دو داشتند اعتماد به خدا بود. این صفت آنها را به اوج عظمت رساند.

Sources

حسین عمادزاده- تاریخ انبیاء- صفحه 580

سیدهاشم رسولی محلاتی- تاریخ انبیاء‌- جلد 2 صفحه 181

محمد خزائلی- اعلام قرآن- صفحه 712

دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی- جلد 2 صفحه 2380

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏4 صفحه 309

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏5 صفحه 390

ویکی‌پدیا- دانشنامهٔ آزاد

محمدابراهیم قمی- تفسیر قمی- جلد 2 صفحه 38

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information