سیر تحول و بحران دینی در دوره ساسانیان
English 7731 Views |بحران دینی در عصر ساسانی
ظهور ساسانیان در ایران، علاوه بر ایجاد تحول سیاسی، دگرگون مذهبی را نیز به همراه داشت؛ به گفته کریستین سن، «اگر تمرکز گرایی بازگشت به سنتهای زمان داریوش کبیر به شمار آید، ایجاد دین رسمی حتما از ابتکارات ساسانیان بوده است.» در واقع تلاش ساسانیان در برقراری وحدت مذهبی، مکمل کوششهای آنان در برقراری وحدت سیاسی و در جهت نیل به تمرکز قدرت محسوب می شد؛ به همین منظور ساسانیان در نخستین دوران فرمانروایی خود؛ بی درنگ مبارزه با کیش زرتشتی را، که با هلنیسم و انواع ناشی از ادغام هلنیسم و فرهنگ شرقی آمیخته شده بود، آغاز کردند و کوشیدند تا رسالت زرتشت و دین او را به دور از هر نوع آمیختگی و به شکل حقیقی آن بازگردانند. آنان برای دستیابی به این هدف، در آیین ایزدان مورد ستایش، سازش و التقاطی ایجاد کردند که منظور از آن، وحدت ایران، و متحد گردانیدن شاهان و شاهکان و استانهای کشور در یک مجموعه واحد بود.
ترکیب نامتجانس جغرافیایی مذهبی در ایران
همچنین مقارن با تاسیس سلسله ساسانی موانعی چون ترکیب نامتجانس جغرافیایی مذهبی در ایران موجب بروز مشکلاتی برای مؤسسان این سلسله شد؛ زیرا تنوع مذاهب و آموزه های دینی از ویژگیهای بارز جامعه ایرانی و اواخر عهد اشکانی و اوایل عهد ساسانی بود؛ لذا با وجود این تنوع که در هر قسمت از قلمرو ایران مشاهده می شد، سلاطین ساسانی نتوانستند یکباره به اندیشه ایجاد مذهب دولتی جامه عمل بپوشانند. در حقیقت، برای اعمال چنین سیاستی، ترویج آتشکده ها، گردآوری و تدوین اوستا و سازماندهی و تقویت روحانیت به عنوان یک طبقه قدرتمند اجتماعی در دستور کار قرار گرفت و اعزام موبدان به عنوان نمایندگان مذهبی، در کنار نمایندگان سیاسی یا مرزبانان به هر یک از استانها، در جهت گسترش هر چه بیشتر تمرکز سیاسی- دینی آغاز شد که سرانجام نیازهای متقابل دین و دولت، موجبات نزدیکی این دو را به یکدیگر فراهم ساخت. همزمان با تلاش ساسانیان در راه ایجاد یک دولت مرکزی نیرومند دستگاه دینی در مسیر وصول به چنین مرکزیتی گام بر می داشت و به عبارتی قدرت شاهنشاه و نیروی موبدان موبد دو ترجمان یک گرایش و دو بعد یک پدیده بود.
تشکیل دولت ساسانی نتیجه همکاری موبدان و خاندان ساسانی
اگرچه ساسانیان خود قبل از در دست گرفتن قدرت، جایگاه برجسته ای در نظام مذهبی داشتند، در واقع تشکیل دولت ساسانی برآیند همکاری بازوی مذهبی موبدان و بازوی نظامی خاندان ساسانی بود؛ به همین دلیل موبدان پارسی، با توسل به ایمان به مشروعیت انحصاری اندیشه و اعمال دینی خود، از قدرت نظامی و سیاسی ساسانیان به عنوان ابزاری برای تحمیل مزداگرایی به دیگر نقاط کشور و ریشه کن کردن یا سرکوب همه ناسازگاران به عنوان انحراف و ارتداد استفاده کردند، اما علی رغم رقابتهای آشکار و پنهان دو نهاد دین و دولت، که گاه به خصومت می گرایید، وجود دیدگاهها و منافع مشترک، از جمله تاکید بر تمرکزگرایی، همچنین نیاز دولت به مشروعیت و نیاز دین به قدرت، زمینه های سازش و همکاری هر دو را مهیا می ساخت.
چنانکه دولت از دستگاه دینی پشتیبانی می کرد و نسبت به بدعت گذاری و الحاد بدگمان بود و بارها به تحریک این دستگاه، به تعقیب و آزار اقلیتهای دینی و سرکوب بدعتگذاران یا زندیقان و مهمتر از همه، مانویان و مزدکیان پرداخت که در ازای آن دستگاه دینی نیز از ساختمان دولت، امتیازات اشراف، حق الهی شاهنشاه و اعتقاد به اطاعت بی چون و چرا از او حمایت می نمود. به این ترتیب اندیشه های سیاسی موافق سلطنت و حکومت مطلقه در قالب تئوری های مذهبی توجیه عمومی می یافت. به طوری که تئوریسینهای معروفی چون «تنسر»، «کرتیر» و «آذرپد» به تریبت، در ایام پادشاهی اردشیر، شاپور اول و دوم، وظیفه مهم تبلیغ و القاء تئوری یگانگی دین و دولت را بر عهده گرفتند، اما با وجود این، پس از چندی، ظهور اندیشه مانی و مزدک نشان داد که ساسانیان علاوه بر بحرانهای شدید اجتماعی به چالشهای عمیق دینی نیز دچار شده اند.
واکنش در مقابل ظهور اندیشه های قشری
اندیشه های دینی مانی و مزدک علاوه بر جنبه های اجتماعی، در حقیقت واکنشی در مقابل ظهور اندیشه ای قشری بود که بر مبنای تفسیری جدید از آیین زرتشتی شکل گرفته بود که تقویت جایگاه متولیان مذهبی، رشد طبقه روحانیون، طرد و تعقیب نیروهای مخالف آنان و فرو رفتن پیروان آیین زرتشت در لاک دفاعی، و … از پیامدهای چنین تفسیری بود. اگرچه قیام مانی، خصوصا مزدک، در نهایت به تضعیف قدرت روحانیون زرتشتی در برابر شاه منجر شد و تشتت فکری جامعه ای را که به ظاهر دارای ثبات فکری بود نمودار ساخت، آیین حاکم را به سوی تحجر، تصلب و عدم انعطاف سوق داد و متولیان آن را بر آن داشت تا با هر وسیله ممکن، به تحکیم جایگاه اجتماعی خود بپردازند.
در حقیقت، اندیشه ای که توسط سه ایدئولوگ مشهور به ظهور در آمد، جایی برای تساهل فکری و برخورد اندیشه ها و آراء متفاوت باقی نگذاشت و حاصل آن رکود تفکر و اندیشه در دوره ساسانی و خلأ فکری در آخرین روزهای حیات ساسانیان بود. در واقع، پیوند دین و دولت به ایجاد فرهنگی بسته و محدود منجر شد که گرچه در ابتدا توانست با فرهنگ یونانی و رومی مقابله کند ولی به تدریج به دلیل تصلب و انعطاف ناپذیری و عدم تحول، به فرهنگی راکد تبدیل گشت که بزودی مغلوب فرهنگی متحرک (اسلام) گردید، در حقیقت، اتکا و وابستگی دین به دولت، سبب شد که با سقوط یکی از آن دو، دیگری نیز فرو افتد.
سیر تحول دینی در دوره ساسانیان
سیاست دینی ساسانیان از همان جهش های اولیه سیاسی خود، بر پایه ی پیوند بین دین و سلطنت استوار بود. نیای اردشیر اول، سر سلسله ی ساسانیان، ساسان نامی ست در شهر استخر فارس که سمت ریاست معبد ناهید (آناهیتا) را بر عهده داشت. «اینان حکومت اشراف و حاکمیت مذهبی را در هم آمیختند و علاوه بر مقام شاهی سرپرستی بزرگترین پرستشگاه زرتشتیان را نیز داشتند. بدین روال ساسانیان عنوان "پریستار" پرستشگاه آناهیتا را به همراه گاه و افسر شاهی پارس به چنگ آوردند.» وحدت دینی از جمله ضرورت های لازم یکپارچگی سیاسی بود که ساسانیان می بایست بدان دست می یافتند. لذا کوشش های روحانیان زرتشتی پارس در دهه های نخستین روی کار آمدن ساسانیان، جملگی در ایجاد وحدت دینی و جلب نظر روحانیان سایر مراکز قدرت در ایران زمین بود. گردآوری اوستا و تدوین مکتوب آن به عنوان منبعی مشخص و یگانه برای امور دینی و برپایی پرستشگاه های دولتی وانواع و اقسام حمایت های مادی و معنوی که از آن ها به عمل آمد، در این راستا بود که تحقق یافت. مناصب دینی دارای سلسله مراتبی معینی گردید و به عنوان بخش مهمی از ساختار قدرت سیاسی مطرح شد.
روحانیون زرتشتی در دوره ساسانی
روحانیون زرتشتی در این ایام به سه گروه تقسیم می شدند:
1ـ موبدان 2ـ هیربدان 3ـ آذربدان
رئیس موبدان، موبدان موبد بود که بالاترین مقام روحانی را داشت و در پایتخت اقامت می کرد و در بسیاری از مراسم رسمی درباری شرکت داشت، موبدان موبد در عصر ساسانیان زمانی پس از شخص شاه مقام نخستین را در کشور داشت و گاهی هم پس از بزرگ فرمذار نام وی برده شده است موبدان در شهرهای بزرگ و کوچک با اختیارات بسیار مشغول کار بودند و گهگاه در کارهای اداری و سیاسی نیز به مقتضای زمان مداخله می کردند. آموزش و پرورش و قضاوت و دادرسی بر عهده ی هیربدان بود طبقه مزبور فرزندان اعیان و اشراف و نیز روحانی زادگان را تعلیم می دادند، عامه ی مردم را از تحصیل دانش بهره ای نبود. آذربدان در آتشکده ها اقامت داشتند و حافظ و نگاهبان آتش مقدس بودند. اینان علاوه بر مراقبت در حفظ آتش و ممانعت از خاموش شدن آن در مورد پاکیزه بودن محوطه آتشکده ها سعی بلیغ داشتند و همچنین در برگزاری مراسم نماز و کستی بندان کودکان و ازدواج و فوت نظارت می کردند.
قدرت روحانیان زرتشتی در دوره ساسانی
قدرت روحانیان زرتشتی آن چنان بود که در مقاطعی از تاریخ ساسانیان، تعیین کننده بودند تا به جایی که شاهی را خلع و یا به قدرت می رساندند. موبدان یا هیربدان در زمان شهریاری ساسانیان در هر فرصتی برای کسب قدرت و سرکوبی دشمنان می کوشیدند و در امور سیاسی و دینی دخالت بسیار داشتند، اینان در مراسم تاجگذاری شاهنشاهان ساسانی حضور به هم رسانده و تاج را بر سر ایشان می نهادند. موبدان بزرگ گهگاه همچون کشیشان نصاری به اعترافات شاهان در دم مرگ گوش فرا می دادند و وصایای ایشان را مخصوصا در مورد انتخاب جانشین برای شاهزادگان و رجال و درباریان بازگو کرده و اگر خود راضی به این کار بودند شاه آینده را انتخاب می کردند. در دوره طولانی سلطنت ساسانیان گاهی به روحانیونی بر می خوریم که چون پیشرفت اقلیت های مذهبی را در انتشار دین خود، مخالف و مغایر مصالح آیین خویش می پندارند، شاهان را به انجام اعمال خشن نسبت به آنان تشویق می نمایند. یا موبدانی که یار و یاور شاهان بودند و ایشان را همه جا همراهی می کردند و زمانی که مسئله دشواری پیش می آمد با دانشی که اندوخته بودند معضلات را از پیش پای ایشان برداشته و شهریاران را آسوده خاطر می ساختند.
نظر روحانیان بزرگ زرتشتی در مورد انتخاب پادشاهان ساسانی قاطع بود و همچنین حق عزل آنها را داشتند و به قول کریستین سن اصل قابل عزل بودن شاه اسلحه ی خطرناکی بود در دست موبدان، اگر چند مدعی برای سلطنت پیدا می شد و هر یک از آن ها متکی بر یک فرقه از نجبای عالی مرتبت بودند رأی روحانی اعظم قاطع می گردید، اگر چه او نماینده ی قدرت دینی و مظهر ایمان و اعتقاد مذهبی ملت محسوب می شد.
کرتیر (روحانی متنفذ دولت نوپای ساسانی که نقش مهمی در حفظ سنت های کهن مزدایی و مقابله با نفوذ سایر مذاهب ایفا نمود). در جاهای مختلف استان پارس در کنار کتیبه ها و نقش برجسته های سلطنتی ساسانی، شرح حال خود را بر روی سنگ برای آیندگان به یادگار گذاشته است. قدرت و نفوذ نهایی او در نیمه دوم سده سوم میلادی از آن جا معلوم می شود که یگانه فردی بیرون از خاندان سلطنتی است که اجازه یافته شرح احوال و کردار خود را بر سنگ بنویساند یعنی کاری که فقط به شاهان یا احتمالا شاهزادگان ایرانی اختصاص داشته است.
قدرت حاکمه، تعریف خاص خود را از دین زرتشتی داشت، لذا آن چه که در دوره ی ساسانی به نام دین زرتشتی و ادبیات زرتشتی مطرح می شود، با روح و منابع اصیل و کهن تر زرتشتی همخوانی چندانی ندارد و به وضوح بیانگر دخل و تصرفاتی است که در جریان تدوین مکتوب آموزه های دینی زرتشتی، در این دین به عمل آمده است. در نتیجه آن روح آزادمنشی و عدم تعصب دینی هخامنشیان و اشکانیان، به مذهبی مقتدر و جامد تغییر ماهیت می دهد. در سال چهارم میلادی، امپراتوری های ایران و روم کاملا" به تمرکز و دیوان سالاری گرویده بودند. این تمرکز، هم چنان که لاپیدوس می گوید، به طور روز افزونی نهادهای مدنی جوامع باستانی را از بین برد و قدرت های جبار دولتی را جایگزین تعاونی های مستقل شهری کرد. و در همین هنگام بود که آیین سکولار زرتشت به مذهبی مقتدر و جامد تغییر ماهیت داد.
تغییرات و اصلاحاتی روحانیان در دین زرتشتی
روحانیان زرتشتی دوران ساسانی، به روشنی دریافته بودند که در برابر قدرت و توان سایر ادیان مطرح در قرون سوم و چهارم میلادی که از شرق و غرب به ایران نفوذ کرده و رو به گسترش بودند، ضروری است تغییرات و اصلاحاتی در دین زرتشتی داده شود تا بتوانند خود را در تهاجم گسترده ی آن ها حفظ نمایند. از سوی دیگر جنبش های دینی داخل کشور که از دل باورهای مزدیسنایی بیرون آمده بودند نیز، دین زرتشتی رسمی دولتی را تهدید می کردند. مانی گرایی و جنبش مزدکیان هر چند که پیروز میدان نبردها و کشمکش های سیاسی- دینی داخلی نشدند، اما ضربات مهلک و جانفرسایی را بر پیکره ی باورهای زرتشتی رسمی وارد کردند.
در نهایت گرایش دینی زروانی گری، که آرام آرام در دین زرتشتی نشست می نمود، دین رسمی ساسانی را بی رمق و ناتوان از مقابله کرد و آن را به صورت مجموعه ای از آداب و احکام دست و پاگیر و کسالت بار با آمیزه ای از عقاید خرافی درآورد. باورهای مزدایی که با تفکر دوگانه ی خود نقش مهمی برای انسان در تعیین سرنوشت خویش و انتخاب راه در فعل و عمل زندگی، قایل بود و کار و کوشش و تلاش برای بهبود زندگی را تشویق و ترغیب می نمود، مبدل به تفکری بر پایه ی بی اعتباری دنیا و ترک آن گردید و بخت و قضا و قدر را بیش از کوشش و انتخاب در زندگی انسان مؤثر شناخت. در این وقت عقیده ی زروانیان، که در عهد ساسانی شیوعی یافته بود، موجب شد که مردمان اعتقاد به جبر پیدا کردند، و این به منزله ی زهری جانگزای بود، که روح مزدیسنی قدیم را از پای در آورد.
آیین زروانی از دیدگاه زنر
به عقیده ی زنر، استاد دانشگاه آکسفورد که تحقیق مفصلی درباره ی زروانیان کرده، آیین زروانی شعبه ای از دین زردشتی بوده است، و برای آن پدیده آمده، تا به نبرد پایان ناپذیر میان اهورامزدا و اهریمن خاتمه دهد. این آیین، راه میانه و سازش است. زروانیان چنین ادعا می کردند که نیکی و بدی (اهورامزدا و اهریمن) دو گوهر توأمانند، و زروان یا «زمان نامتناهی» پدر آنهاست؛ بدین گونه به جای گوهر دوگانه که خاص آیین زردشتی بود، گوهر سه گانه عنوان شد، یعنی خوبی (اورمزد)، بدی (اهریمن)، و داور (زروان). در نظر زروانیان، زروان یعنی زمان که پدر و پدیدآورنده ی اهورامزدا و اهریمن است، فرمانروای کائنات قرار می گیرد و از همه چیز برتر است. در وجود زروان وحدت خدا جای دوگانگی مزدایی را می گیرد. در آیین مزدایی کوشش و بخت با هم همراهند، چون تن و جان. برای آن که بار زندگی به منزل برسد، باید بین این دو تعادلی باشد. در نظر مزداییان، مسئولیت رستگاری یا گمراهی انسان با خود اوست. بشر در برابر خوبی و بدی و ثواب و گناه، مختار است و نباید اراده ی آفریدگار را مسئول نیک و بد خویش بشمارد. در آیین زروان، بر عکس بشر بازیچه ی دست روزگار است و از خود اراده ای ندارد.
Sources
ولادیمیر گریگورویچ لوکونین- تمدن ایران ساسانی- ترجمه عنایت الله رضا- چاپ سوم- تهران- انتشارات علمی و فرهنگی- 1372- صفحه 46
علاء الدین آذری- بحثی پیرامون زندگانی و فعالیت روحانیون عصر ساسانی از سخنرانی های پنجمین اجلاسیه ی همایش تاریخ و فرهنگ ایران
تورج دریایی- شاهنشاهی ساسانی- ترجمه مرتضی ثاقب فر- تهران- انتشارات ققنوس- 1383- صفحه 67
آرتور کریستین سن- ایران در زمان ساسانیان- ترجمه رشید یاسمی- تهران- انتشارات نگاه، 1384- صفحه 421
حسین زمانی و حسین مفتخرى- مقاله بحران دینی در عصر ساسانی- سایت باشگاه اندیشه
حسین مفتخری و حسین زمانی- تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان- انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites