شخصیت و اندیشه های الهیاتی مونتگمری وات

English 4309 Views |

شخصیت و زندگی مونتگمری وات

ویلیام مونتگمری وات William Montgomery Watt، اسلام شناس معاصر و استاد بازنشسته مطالعات عربی و اسلامی دانشگاه ادینبورگ، در سال 1909 میلادی در اسکاتلند متولد شد و تحصیلات خود را تا دوره دکترای فلسفه پی گرفت و رساله دکترایش را درباره «جبر و اختیار در آغاز اسلام» گذراند. وی مدت چهار سال به تدریس فلسفه در دانشگاه اشتغال داشت. وی سپس به مطالعات بیشتری درباره اسلام گرایید و به عنوان یکی از دستیاران اسقف آنگلیکن (وابسته به کلیسای پروتستان انگلیس) در بیت المقدس به پژوهش پرداخت. مونتگمری وات در سال 1947 به سمت «رئیس بخش مطالعات عربی و اسلامی» در دانشگاه ادینبورگ برگزیده شد و سال ها این سمت را حفظ کرد و در اوایل دهه 1980 به بازنشستگی نایل آمد.

آثار مونتگمری وات:
از مونتگمری وات آثار متعددی بر محور «اسلام شناسی» باقی مانده است که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- [حضرت] محمد (ص) در مکه (1953)
2- [حضرت] محمد (ص) در مدینه (1956)
3- ایمان و عمل غزالی (1953)
4- [حضرت] محمد، پیامبر و سیاستمدار (1964)
5- تاریخ اسپانیای اسلامی (1965)
6- اندیشه سیاسی اسلام (1968)
7- تاثیر اسلام بر اروپا در قرون وسطی (1972)
8- دوره شکل گیری اندیشه اسلامی (1973)
9- اسلام و مسیحیت امروزی (1984)
10- فلسفه و الهیات اسلامی (1987)
11- مکه [حضرت] محمد: تاریخ از قرآن (1988)
12- بنیادگرایی اسلام و نوگرایی (1988)
13- اسلام نخستین (1991)
14- برخورد اسلام و مسیحیت (1991) (این کتاب در سال ۱۳۷۳ توسط محمدحسین مخبر ترجمه و از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی به چاپ رسیده است.)
15- نامش احمد است، دنیای مسلمان، شماره 63، 1953. Muslim World
16- مفاهیم اسلامی جنگ مقدس، در کتاب جنگ مقدس، ویراستار توماس پاتریک مورفی، 1976.
3- اندیشه های الهیاتی مونتگمری وات

سیر تاریخی مذهب در جوامع اسلامی

مونتگمری وات می نویسد در قرآن تعداد نسبتا کمی قانون شرعی وجود دارد که بعضی از آنها کلی هستند و بعضی، مانند قوانین ارث، جزئیند. این قوانین به وسیله گفته ها و سرمشق های حضرت محمد (ص) که در احادیث مضبوط است، تکمیل شده است. علمای دینی در اوایل تاریخ اسلام به شدت بر این امر تأکید داشتند که اداره حکومت اسلامی و نظام قضایی آن باید بر اساس اصول اسلامی باشد، نه رسوم متداول اعراب. آنان مباحثی طولانی در این مورد که این اصول چه هستند و چگونه در عمل پیاده می شوند انجام دادند. در نهایت، رساله های زیادی تدوین شد که اگرچه در حوزه وسیعی با یکدیگر مطابقت داشتند، در موضوعات گوناگونی نیز با یکدیگر اختلاف داشتند. تا زمانی که فقه محور آموزش عالی بود و تا زمانی که علما بین قاضی و استاد بودن مدام در نوسان بودند، سیستم آموزشی امپراتوری عثمانی را نهاد مذهب کنترل می کرد و با استفاده از این ابزار می توانست جهان بینی و تفسیر و تصور سنتی از اسلام را بر جامعه مسلط کند.

استراتژی نهاد مذهب
اکنون می توانیم به شیوه هایی نظر افکنیم که نهاد مذهب از طریق آنها با جهان بینی که ارائه می داد، بر اندیشه اسلامی مسلط شد. نهاد مذهب، در حالی که علیه بدعت گذاران استدلال می کرد، سعی داشت از دسترسی بدنه اصلی مسلمانان به هرگونه پیشنهاد دلسوزانه در مورد عقایدشان جلوگیری کند. هرکس به بررسی آثار متألهان سنی بپردازد، درمی یابد که آنها عقاید نسل اول بدعت گذاران را به تفصیل به بحث می گذاشتند و رد می کردند، اما عقاید معاصران را بحث و بررسی نمی کردند. در قرون دهم و یازدهم میلادی، متألهان، از جمله متکلمان که از آنها انتظار می رود به فلسفه علاقه مند باشند، سعی کردند با فلسفه یا نوافلاطون گرایی عربی با بی توجهی برخورد کنند؛ اما از سال 1100 میلادی برخی دریافتند که این استراتژی چندان موفقیت آمیز نبوده و فلسفه از جانب متفکران خارج از حوزه علمای دینی مورد حمایت قرار گرفته است.
در این وضعیت، غزالی دریافت که باید از منظر الهیات دلیلی بر بدعت آمیز بودن بعضی از عقاید فلاسفه اقامه شود و از این رو کتاب تناقض فلسفه [ظاهرا همان تهافت الفلاسفه] را نوشت که ردی بر نظریاتی بود که از دید او به کفر منجر می شد. به تدریج فلسفه به عنوان یک علم مستقل و متمایز به همراه استادانش در نقاط اصلی جهان اسلام رو به زوال رفت و اکنون نابود شده است. تنها در ایران شکلی از فلسفه به حیات خود ادامه داد که آن نیز بیشتر به حکمت الهی شبیه بود. از دوره قرون وسطا تا قرن حاضر، مسلمانان ردیه هایی بر تعالیم مسیحی نوشته اند؛ اما به دلیل نظریه تحریف کتاب های تورات و انجیل، مسلمانان با مسیحیان و یهودیان به بحث نمی پرداختند و از این رو فرصتی برای فهم آنچه واقعا یهودیان و مسیحیان اعتقاد داشتند نیافتند. جدا از تصور جامعیت اسلام در همه دانش های ضروری زندگی، مطالعه ادیان دیگر از سوی قرآن منع شده (نحل/ 106؛ غاشیه/ 23) و برای مسلمانانی که به ادیان دیگر می گروند مجازات مرگ تعیین شده است و این مجازات علی رغم آیه قرآنی است که می گوید: «هیچ اکراهی در دین نیست.» (بقره/ 256)
در قرن حاضر، نهاد مذهب برای حفظ جهان بینی سنتی و جلوگیری از تغییر آن، مقررات انضباطی شدیدی وضع کرد که برای نمونه می توان به برخورد انضباطی با علی عبدالرزاق به دلیل نگارش کتاب الاسلام و اصول الحکم و واکنش شدید در قبال کتاب فی الادب الجاهلی تألیف طه حسین اشاره نمود. همچنین نهاد مذهب تأثیر زیادی در ضعف زبان عربی داشته است. علمای اسلامی به دلیل بی علاقگی به چیزهای غیر اسلامی یا شاید غفلت از مطالعه آنها، به اندیشه اروپایی و مسیحی در دوره جدید (از قرن شانزدهم) توجهی نکردند. هیچ اثر خلاقی به زبان عربی در خصوص مسائل مطرح شده به وسیله دکارت و فلاسفه پس از او یا نظریه پردازان جامعه شناسی وجود ندارد. در نتیجه، امروزه ترجمه بسیاری از آثار اروپایی به عربی غیر ممکن است؛ زیرا عربی فاقد اصطلاحات و واژه های دقیق و مناسب است. کمبودهای زبان عربی موانع بیشتری برای توده های عرب زبان مسلمان جهت گذار از جهان بینی سنتی ایجاد کرد.

وضعیت کنونی

در طول قرن ها، هنگامی که جهان اسلام کم و بیش وحدت یافته بود، نهاد مذهب الگوی جهان بینی واحدی از اسلام ارائه داد و آن را بر تفکر مسلمانان سنی مذهب مسلط ساخت. در بین سال های 1850 و 1950، نهاد مذهب در امپراتوری عثمانی بخش بزرگی از قدرتش را از دست داد. این امر تا حد زیادی به این علت بود که علما مایل نبودند در حوزه های تحت کنترل خود، مانند تنظیم قوانین، اجرای عدالت و آموزش، که به نظر دولت مردان تحول در آنها برای مواجهه با مشکلات معاصر ضروری بود، امتیاز بدهند. اما دولت مردان بدون کاهش ظاهری قدرت علما، نهادهای جانشینی خلق کردند که به تدریج بخش بزرگی از وظایف و کارهای علما را در اختیار گرفتند. در بسیاری از کشورهای مسلمان تازه استقلال یافته، نهادهای انتخابی مدعی شدند که حق دارند بدون این که تسلیم مخالفت های علما شوند، به ابتکار قانون گذاری دست زنند. بعضی سازش ها بین نظام های حقوقی و قضایی قدیم و جدید وجود داشت که البته از کشوری به کشور دیگر متفاوت بود.
افراطی ترین آنها ترکیه بود که در آن یک نظام حقوقی غیر دینی برقرار شد و قدرت علما به کلی نابود گشت. از طرف دیگر، در عربستان، نظام حقوقی اساسا از شاخه حنبلی شریعت پیروی می کرد. دیگر کشورها نیز بین این دو حد افراط و تفریط قرار داشتند. در حوزه آموزش، علما بخش بزرگی از قدرت خود را از دست دادند. همه کشورهای اسلامی از سیستم آموزشی به سبک غربی تا سطح دانشگاه برخوردارند و اغلب نخبگان فکری در این دانشگاه ها آموزش می بینند. یکی از نتایج این فرایند، خلق طبقه جدیدی از تحصیل کردگان غربی است که اغلب آنان جهان بینی اسلامی سنتی را قبول ندارند. شاید به جز عربستان، تقریبا در همه جا علما بر این امر وقوف دارند که دیگر موقعیت سیاسی- اجتماعی گذشته شان را ندارند. آنها برای به دست آوردن موقعیت گذشته شان دفاع از بنیادگرایی اسلامی را در بین توده ها تشویق می کنند و حتی بعضی از مسلمانان تحصیل کرده نیز به دلایل گوناگون به درون این جنبش رانده می شوند. نمی توان گفت که علما در دو دهه اخیر بخش زیادی از پایه های قدرت از دست رفته شان را دوباره به دست آورده اند؛ بلکه تسلط جهان بینی سنتی را بر اذهان مسلمانان تقویت کرده اند. اما در همین حال، بسیاری از جنبش های اصلاح گر نیز ظهور کرده اند که سیاستشان را بر پایه جهان بینی سنتی قرار داده اند و از علما به دلیل پشتیبانی از حکومت ها انتقاد می کنند.

نظر مونتگمری وات درباره اسلام

به اعتقاد مونتگمری وات، اسلام دینی است توحیدی که بر پایه وحی الهی به پیامبر واحد استوار است و به نظر می رسد که قرآن نیز می پذیرد دیگر ادیان [خصوصا یهودیت و مسیحیت] هم بر پایه وحی الهی و بر پیامبر واحد بودند. به عقیده وات، هر چند قرآن به صراحت از ادیان یهودی و مسیحی سخن می گوید و پیامبرانشان را پیامبران الهی می خواند، در میان مسلمانان سنتی، این عقیده وجود دارد که کتب مقدس (تورات و انجیل) تحریف شده اند و این عقیده بدون شک به این نظر کمک کرده است که غرب از نظر اخلاقی فاسد است و اینکه تنها اسلام دین حقیقی است و هیچ دین و مذهبی، خارج از اسلام، راستین نیست. مونتگمری وات معتقد است بازگشت به اسلام از ویژگی های مهم دو دهه اخیر است. این احیا دارای خصلت بنیادگرایی و یا سنت گرایی است. بنیادگرایی اسلامی با سنت گرایی مسیحیت که اساسا پدیده ای پروتستانی است، شباهت ندارد: «انتگریسم» (نوعی اصطلاح خاص کاتولیک هاست که هرگونه تحول و تکامل را رد می کند، نیز می تواند نظریه کسانی به شمار آید که دولت را به اطاعت از مذهب فرا می خوانند.) یا تمامیت طلبی نزدیک ترین اصطلاح زبان فرانسه و کاتولیک رومی به احیای اسلامی است، اما مفهوم آن ها باز هم اندکی با هم متفاوت است. به نظر می رسد یکی از عوامل مهم و نهفته در شالوده احیای اسلامی، رواج این احساس در میان مسلمانان عادی بوده که فکر می کردند هویت اسلامی شان به مخاطره افتاده است.
جهت یا بعد مذهبی هم در این احیا سهمی ایفا کرده است. احتمالا بسیاری از مسلمانان عادی از تفصیلات انتقاد دینی مسیحیان بر اسلام آگاهی نداشتند، اما بسیاری از آنان می دانستند که مسیحیان غربی اکثر عقاید اسلامی را رد می کنند و اسلام را یک دین راستین نمی شمارند و می پندارند از مسیحیت عقب تر است. گذشته از انتقاد مسیحیان نسبت به اسلام، می دانیم بعد از «عصر روشنگری»، رگه های ضد مذهبی در تفکر اروپایی پیدا شد و اسلام را قرون وسطایی، کهنه و فاقد ارزش تلقی کرد. به اعتقاد وات، یکی از جنبه های احیای اسلامی، طرد رسوم معین و پذیرفته شده از غرب است، نه ربا، نه مشروب و نه لباس غربی برای زنان. به هر حال، نباید چنین مواردی را اساسا ضد غربی یا ضد مسیحی تلقی کرد، بلکه باید آن را هواخواهی از مسلمانان دانست.
مسلمانان در احیای اسلامی، احتمالا از ضمیر ناخودآگاه، اصرار دارند با آنان، از نظر انسانی و مذهبی، چنان رفتار شود که با غربیان و مسیحیان رفتار می شود. وصول به این خواسته، دشوار است، زیرا مسیحیان فکر می کنند مذهبشان از مذاهب دیگر برتر است (البته مسلمانان نیز به برتری مذهب خود اعتقاد دارند). وی معتقد است، اگر مسلمانان خواهان آنند که نقش فعالی در آینده جهان ایفا کنند (که البته آن ها قادر به این کار هستند) باید دیدگاه جدیدی نسبت به دیگر ادیان اتخاذ کنند. این دیدگاه درخصوص دیگر ادیان، باید همچنین به دیگر جنبه های فرهنگ بشری که مرتبط با دین است نیز گسترش یابد. به نظر وات، به رغم قوت بنیادگرایی در چارچوب احیای اسلامی، در میان برخی از گروه های مسلمان، علائمی از حرکت به سوی گفت و شنود با سایر ادیان و بالاخص با مسیحیت دیده می شود. بنیادگرایان نمی توانند بدون به خطر افکندن اعتقادشان به برتری و خاتمیت اسلام، در این تبادل نظر شرکت کنند و آنان مایل نیستند این خطر را بپذیرند.
در میان «لیبرال ها» غالبا برای تبادل نظر، سعه صدر مشاهده می شود، ولی بسیاری از آنان اساسا به تجدید تفکر در جنبه های خود (تصویری سنتی از اسلام) علاقه مند هستند (و فقط آن را صحیح می دانند) و فرصت چندانی برای تامل در باب مناسبات مسلمانان و مسیحیان اختصاص نمی دهند. به اعتقاد وی، شاید برخی از مسیحیان احساس کنند، شرکت در گفتگو به معنای سرپیچی از حکم مسیح است که گفته جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید. ای بسا بعضی از مسلمانان نیز چنین احساسی داشته باشند که مبنای درستی ندارد. در تبادل نظر، هر طرف، مذهب دیگری را تصدیق می کند و شرکت در گفتگو، در واقع اعلام این تصدیق است.

Sources

مونتگمری وات- فلسفه و کلام اسلامی- صفحه 46

سایت مرکز گفتگوی ادیان- مقاله مونتگمرى وات

تونى لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- نشر و پژوهش فرزان روز- چاپ اول- 1380 ش

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information