ماجرای صلیب در عهد جدید و قرآن (نجات)
English 3001 Views |نجات
در تعریف دین گفته شده است که دین برای نجات و رستگاری انسان آمده است؛ پس نجات و رستگاری هدف دین است. صلیب مسیح چه نقشی در نجات و رستگاری انسان دارد؟ پاسخ این است که بدون صلیب نجات و رستگاری ممکن نیست. انسان شناسی پولسی و مسیحی به گونه ای است که انسان برای نجات خود به منجی نیاز دارد (منجی در اصطلاح علم ادیان عبارت است از کسی که با عمل خود نجات و رستگاری را برای انسان ممکن می کند). انسان مسیحی سقوط کرده است و خودش برای نجات خودش هیچ کاری نمی تواند انجام دهد. این مسیح است که با صلیب خود امکان نجات و رستگاری را فراهم می کند. در اینجا دو اصطلاح «کفاره» و «فدیه» مطرح می شود. مسیح گناه آدم را کفاره داد یا فدیه گناه آدم را پرداخت کرد و بدین وسیله، نجات و رستگاری را برای انسان ها میسر ساخت.
هرچند در تبیین آموزه «کفاره» و کیفیت آن بین مسیحیان اختلاف وجود دارد، اما اصل اینکه نجات و رستگاری با حادثه صلیب ممکن شده است، مورد وفاق می باشد و در تاریخ مسیحیت کسانی مانند پلاگیوس که مسیح را «منجی» نمی دانستند بلکه او را «راهنمایی» برای هدایت انسان ها می دانستند مرتد و بدعتگذار اعلام شده اند. به هر حال نکته مهم در نجات شناسی پولسی و مسیحی آن است که نجات و رستگاری انسان را خارج از او قرار می دهد؛ یعنی نجات و رستگاری باید از بیرون برای انسان میسر شود، و الا از خود انسان کاری ساخته نیست؛ این حادثه صلیب است که نجات و رستگاری را ممکن کرده است.
خدا
ماجرای صلیب برنامه ای بود که خدا از قبل تعیین کرده بود. اما چه کسی باید بالای صلیب می رفت؛ زیرا انسان های عادی ارزش این را نداشتند که کفاره گناه آدم شوند. کسی که فدا شدن او می توانست کفاره آدم به حساب آید، پسر یگانه خدا بود که هم ذات با خدا و با او برابر بود. در واقع خدایی که انسان شده بود باید بالای صلیب می رفت. خدا (مسیح) جسم گرفت و به شکل انسان درآمد تا خود را فدای انسان کند (انجیل یوحنا، 3: 16؛ رومیان، 8: 3) پس خدا هم برنامه ریز بود و هم مجری برنامه.
برنامه خدا
برنامه خدا برای نجات در واقع همان راه نجات است. چگونه می توان به نجات و رستگاری دست یافت؟ پولس می گوید تنها راه نجات ایمان به این مطلب است که پسر خدا به صلیب رفت و گناه ما را کفاره داد. تعبیر پولس این است که انسان ها (که همه فاسق هستند) با ایمان آوردن به پسر خدا و صلیب او و اینکه گناه آدم کفاره داده شده است گویا با مسیح به صلیب رفته اند و بدین طریق با اینکه عادل نیستند و گناهکارند (چون کفاره را خودشان نداده اند)، بی گناه و عادل به حساب می آیند. (رومیان، 3: 21ـ26 و 5: 1 و 9؛ عبرانیان، 9: 22) علاوه بر این پولس تأکید دارد که هیچ نجاتی در شریعت نیست و اصلا شریعت برای نجات و رستگاری نیامده است و در واقع با صلیب مسیح دوره شریعت به سر آمده است. (دوم قرنتیان، 3: 7ـ11؛ غلاطیان، 2: 19ـ21) پس برنامه خدا برای نجات انسان این بوده است که پسر یگانه خود را بفرستد تا به شکل انسان درآمده، به صلیب رود و انسان ها، با ایمان به این پسر و صلیب او نجات یابند. در واقع انسان هایی که دشمن خدا شده بودند با خون مسیح با خدا آشتی می کنند و دوست خدا می شوند. (رومیان، 5: 10)
نکته بسیار مهم در بحث نجات شناسی مسیحی این است که ماجرای صلیب، مسیحیت را در میان ادیان منحصر به فرد کرده است. نویسنده ای مسیحی می گوید: «اساس سایر ادیان بر تعالیم بنیان گذاران آن قرار دارد. مسیحیت با تمام این ادیان این تفاوت را دارد که بر اساس مرگ بنیان گذار خود قرار گرفته است. اگر مرگ مسیح را به کناری بگذاریم مسیحیت به سطح سایر ادیان نزول خواهد کرد. در آن صورت هرچند هنوز هم اخلاقیات عالی در دست خواهیم داشت ولی فاقد نجات خواهیم بود. اگر صلیب را برداریم قلب مسیحیت از بین خواهد رفت. این نکته باعث شده است که مسیحیت از جهت دیگری نیز از سایر ادیان متمایز باشد. نجات در مسیحیت به ایمان به حادثه ای خاص که در زمان و مکانی خاص رخ داده، منوط شده است؛ اما ادیان دیگر هرچند نجات را در تعالیم خود می دانند، به راحتی ممکن است قائل شوند که همین تعالیم به صورت های دیگر برای مردم دیگر آمده باشد یا بگویند دیگران نیز قدری از حق را دارند و به آن عمل می کنند و چون ناآگاه هستند معذورند. از آنجا که مسیحیت نجات را به ایمان به صلیب منحصر کرده است، دیگرانی که به این ماجرا ایمان ندارند در واقع راهی برای نجات ندارند.» می توان گفت که مسیحیت انحصارگراترین دین در میان ادیان است.
اساس مسیحیت
مسیحیت یک اسم تعینی است که به تدریج در استعمالات از نام مؤسس آن گرفته شده است، بر خلاف «اسلام» که یک اسم تعیینی است و مقصود از آن «تسلیم بودن در مقابل حق» است. اما اگر از مسیحیان بخواهیم که یک نام تعیینی بر دین خود بگذارند، بدون شک نام «انجیل» یا «بشارت» را می گذارند. مقصود از بشارت، بشارت به نجات است، نجاتی که تنها با صلیب مسیح حاصل می شود. پس مسیحیت در واقع بشارت به صلیب است.
جایگاه الاهیاتی رستاخیز مسیح در عهد جدید
بخش دوم ماجرای صلیب، قیام مسیح از قبر و زنده شدن اوست. پولس می گوید: «اگر مسیح زنده نشده باشد، هم بشارت ما پوچ است و هم ایمان شما!... اگر مسیح زنده نشده است ایمان شما بیهوده است و شما هنوز در گناهان خود هستید و از آن گذشته ایمان دارانی هم که مرده اند باید هلاک شده باشند!... اما در حقیقت مسیح پس از مرگ زنده شد و اولین کسی است که از میان مردگان برخاسته است، زیرا چنان که مرگ به وسیله یک انسان آمد همان طور قیامت از مردگان نیز به وسیله یک انسان دیگر فرا رسید. و همان طور که همه آدمیان به خاطر همبستگی با آدم می میرند، تمام کسانی که با مسیح متحدند زنده خواهند شد.» (اول قرنتیان، 15: 14ـ22)
گفته شد که گناه آدم با خود، مرگ را برای انسان آورد؛ اما مسیح با صلیب خود، دستیابی به حیات جاودانه را برای انسان ممکن ساخت. این صلیب مسیح بود که راه نجات را برای انسان ها گشود؛ اما مسیح در صورتی می تواند حیات بخشی کند که خودش زیر سلطه مرگ نباشد و بر آن غلبه کرده باشد. اگر مسیح زنده نشده باشد نجاتی در کار نیست و ایمان داران هم نجات نیافته اند. در واقع، ماجرای صلیب در صورتی ارزش و اثر و نتیجه دارد که به دنبال آن قیام عیسی از مرگ رخ داده باشد. پولس همه اموری که با صلیب مسیح به انسان برگردانده می شوند را منوط به زنده شدن مسیح می داند.
فقره فوق نشان می دهد که چگونه بازگشت حیات جاودانه به زنده شدن دوباره مسیح بستگی دارد. یکی دیگر از چیزهایی که گناه آدم پدید آورده بود گنه کاری ذاتی انسان ها بود. گفته شد با صلیب عیسی این امکان به وجود آمد که انسان از این گنه کاری رها شده، عادل شمرده شود؛ اما این نیز در صورتی است که مسیح زنده شده باشد: «او به خاطر گناهان ما تسلیم مرگ گردید و زنده شد تا ما در پیشگاه خدا عادل شمرده شویم.» (رومیان، 4: 25) انسان با صلیب مسیح از شریعت آزاد می شود، اما آزادی از یوغ شریعت نیز به زنده شدن مسیح بستگی دارد؛ زیرا کسی که به مسیح ایمان می آورد گویا با او به صلیب رفته و «زنده شده» و به حیاتی جدید دست یافته است و در حیات دوباره نیازی به اجرای شریعت نیست. (رومیان، 7) در این حیات دوباره طبیعت گناه آلود و کهنه ما عوض شده است. (رومیان، 6: 4 و 9) همین کافی است تا پولس نجات را منوط به ایمان و اعتراف به زنده شدن مسیح کند: «زیرا اگر با لبان خود اعتراف کنی که عیسی، خداوند است و در قلب خود ایمان آوری که خدا او را پس از مرگ زنده ساخت نجات خواهی یافت.» (رومیان، 10: 9)
«اما خدا محبت خود را نسبت به ما کاملا ثابت کرده است، زیرا در آن هنگام که ما هنوز گناهکار بودیم مسیح به خاطر ما مرد. ما که با ریختن خون او عادل شمرده شدیم چقدر به وسیله خود او از غضب خدا خواهیم رست! وقتی ما با خدا دشمن بودیم او با مرگ پسر خویش دشمنی ما را به دوستی تبدیل کرد، پس حال که دوست او هستیم چقدر بیشتر زندگانی مسیح باعث نجات ما خواهد شد!» (رومیان، 5: 8 ـ10)
در کتاب های الاهیاتی مسیحی علاوه بر امور فوق امور دیگری از قبیل اثبات قدرت خدا، اثبات پادشاهی عیسی، اثبات کهانت عیسی، قبول شدن قربانی و... را از نتایج زنده شدن عیسی دانسته اند.
قرآن مجید و بحث های الاهیاتی صلیب
حادثه صلیب چه رخ داده باشد و چه رخ نداده باشد در قرآن مجید هیچ ثمره الاهیاتی بر آن بار نیست. در واقع از نگاه قرآن از هنگامی که انسان بر روی این زمین آمده است هیچ حادثه ای رخ نداده است و نخواهد داد که تفاوتی تکوینی در انسان و سرنوشت او ایجاد کند؛ بلکه آنچه در طول تاریخ رخ داده است، هدایت انسان ها توسط فرستادگان الاهی است. می توان موضع قرآن را در رابطه با آنچه از مسیحیت در باب تأثیرات الاهیاتی صلیب نقل شد، در چند محور بیان کرد. اول، گناه آدم در قرآن مجید یک گناه عادی بود و هرگز شورش علیه خداوند نبود؛ چون در قرآن سخن از درخت معرفت نیک و بد نیست که انسان بخواهد مانند خدا عارف به نیک و بد شود. علاوه بر این، در روایت قرآنی خدا به آدم می آموزد که توبه کند و آدم نیز توبه می کند و خدا توبه او را می پذیرد. (بقره/ 34- 38) بنابراین گناه آدم برای خود او نیز باقی نماند تا چه رسد به اینکه به نسل او به ارث برسد. بنابراین هرچند در اثر این گناه نشئه زندگی آدم عوض شد و به زمین هبوط کرد و بدنش متناسب با زندگی زمینی شد، اما سرشت و ذات انسان هیچ تغییری نکرد و هیچ سقوط ذاتی در کار نبود. انسان قبل از گناه آدم بنده خدا بود و بعد از آن هم همان بنده بود و خواهد بود؛ پس نیازی به صلیب ندارد.
دوم، آنچه انسان به آن نیاز دارد هادی و راهنماست و نه منجی. نجات و رستگاری همیشه و همه جا برای همه کس ممکن و میسر بوده است. همگان خودشان می توانند تصمیم بگیرند و با اراده خویش به سوی نجات روند. از نظر قرآن نه تنها انسان ها سرشتی گناه آلود و دشمن حق و حقیقت ندارند، بلکه به لحاظ فطرت و سرشت خود حق پرست و دوست خدا هستند. (روم/ 30) پس هرگز نیاز به کسی ندارند که واسطه شود و آنان را با خدا آشتی دهد. تنها چیزی که انسان قرآن نیاز دارد هدایت و راهنمایی است. قرآن مجید در دو جا پس از نقل ماجرای گناه آدم و آمدن انسان به زمین، می گوید از این به بعد هدایت هایی از جانب خدا می آید و هر کس از آن هدایت ها پیروی کند نجات خواهد یافت و رستگار خواهد شد. (بقره/ 38؛ طه/ 123) پس برای نجات و رستگاری به هیچ یک از مفاهیمی که در مسیحیت و ماجرای صلیب مطرح شد نیاز نیست. انسان خودش می تواند با ایمان و عمل صالح به عبد صالح خدا (که نهایت کمال انسان قرآن است) تبدیل شود.
سوم، عیسی مسیح نه خدایی است که جسم گرفته و روی زمین آمده است، نه هرگز در هیچ حدی الوهیت دارد و نه فرزند خداست. او مخلوقی از مخلوقات خدا و انسانی مانند دیگر انسان هاست؛ البته او یکی از پیامبران بزرگ الاهی است که زندگیش آغاز و پایانی معجزه وار داشت. عیسی مسیح هم یکی از همان راهنمایان است و آنچه در مسیحیت درباره صلیب گفته شد برای مسیح قرآن بی معناست.
و چهارم، روح اسلام، تسلیم در مقابل حقیقت و حق پرستی است. این چیزی است که برای همه انسان ها ممکن بوده و هست و باید با اراده خویش آن را انجام دهند. اینکه حادثه ای خاص از بیرون وجود انسان، نجات و رستگاری را برای انسان میسر کند با روح اسلام ناسازگار است. پس انسان شناسی، نجات شناسی، راه شناسی و راهنما شناسی قرآن همه به گونه ای هستند که حادثه صلیب یا هر حادثه دیگری در آن هیچ نقشی ندارند. موارد بالا، در واقع گزارشی از ماجرای انسان، نجات و عیسی در قرآن بود و دیده می شود که هیچ جایی برای صلیب در آن نیست. اما می توان ماجرا را از منظر قرآن به گونه ای دیگر بررسی کرد.
فرض کنیم قرآن نه ماجرای گناه آدم را نقل کرده و نه مسیح را معرفی کرده است و نیز فرض کنیم گناه آدم چنان بزرگ باشد که غیر قابل بخشش باشد، باز هم از نگاه قرآن بی معناست که گناه او به دیگر انسان ها به ارث برسد و هزاران سال بعد کس دیگری مجازات گناه او را تحمل کند؛ زیرا قرآن مجید می گوید هیچ کس مجازات گناه فرد دیگری را تحمل نخواهد کرد. (انعام/ 164؛ اسراء/ 15) و هر کس ثمره عمل خود را خواهد دید. خدای عادل چگونه گناه کسی را به پای دیگری می گذارد. (نجم/ 38- 41) این خردستیز است. از این گذشته فرض کنیم که انسان ها به واسطه گناه آدم سقوط کرده اند. مسیحیان می گویند که از انسان ها هیچ کاری ساخته نیست و خدا خودش باید دست به کار شده، انسان شود و به صلیب رود تا گناه انسان را کفاره دهد و مجانا او را ببخشد. این چه کاری است که خدا از طریق صلیب مسیح مجانا آنان را بی گناه به حساب آورد.
اگر قرار بود انسان ها را مجانا ببخشد می توانست از همان ابتدا، گناه فرد دیگری را به حساب انسان های بیگناه نگذارد. به هر حال در عصر حاضر کسانی در غرب کل داستان مسیح را یک اسطوره می دانند و می گویند صرفا باید پیام این اسطوره را دریافت کرد و نباید انتظار داشت که این حوادث به همین صورت رخ داده باشد. به نظر می رسد تا جایی که بحث درباره مسائل مربوط به الاهیات صلیب است حق با آنان است؛ چرا که همه داستان خردستیز است. هرچند در مسیحیت عقل جایگاه چندان محکمی ندارد و بنابراین خردستیزی ممکن است لطمه چندانی نزند؛ اما طبق معیار اسلامی، ما هرگز حق نداریم در هیچ یک از ساحات دین به امور خردستیز تن دهیم؛ زیرا قرآن مجید مکرر به تعقل دستور می دهد و طبق مبنای قرآن نباید به امور خلاف عقل تن داد. تا جایی که امور خردستیز عهد جدید (و از جمله ماجرای الاهیات صلیب) اسطوره انگاشته می شود، ما با آن مخالفتی نداریم. هرچند با اسطوره انگاری امور علم گریز، مانند زنده شدن مسیح، مخالف هستیم.
Sources
کریستوفر استید- فلسفه در مسیحیت باستان- ترجمه عبدالرحیم سلیمانى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1380
جوان اُ گریدى- مسیحیت و بدعتها- ترجمه عبدالرحیم سلیمانى- قم- مؤسسه فرهنگى طه- 1377
انجیل برنابا- ترجمه سردار کابلى- تهران- نشر نیایش- 1379
مایکل پترسون و...- عقل و اعتقاد دینى- ترجمه احمد نراقى و...- تهران- طرح نو- 1383
هنرى تیسن- الاهیات مسیحى- ط. میکائیلیان- تهران- انتشارات حیات ابدى [بىتا]
آرچیبالد رابرتسون- عیسى اسطوره یا تاریخ- ترجمه حسین توفیقى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1378
محمدحسین طباطبایى- ترجمه تفسیر المیزان- ترجمه محمدباقر موسوى همدانى- قم- دفتر انتشارات اسلامى- 1384
بهاءالدین محمد لاهیجى- تفسیر شریف لاهیجى- تهران- شرکت چاپ و انتشارات علمى- 1363
تونى لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- انتشارات نشر و پژوهش فرزان روز- 1380
توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1377
و. م میلر- تاریخ کلیساى قدیم در امپراتورى روم و ایران- حیات ابدى- 1981
ویلیام هوردرن- راهنماى الاهیات پروتستان- ترجمه ط. میکائیلیان- شرکت انتشارات علمى و فرهنگى- 1368
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites