آراء حکمای مسلمان در باب تعلیم و تربیت (اخوان‌الصفا و ابن‌سینا)

English 5816 Views |

مقدمه

هر کس که آرزومند است خویشتن را در مقام بشریت کمال بخشد و به امری نائل شود که مقصود از «طبیعت بشری» است تا تمامیت دانش را محقق سازد و همان ترجیحات و نیاتی را داشته باشد که حکما دارند، بگذار بر این دو هنر دست یابد. مراد دو بخش نظری و عملی حکمت [یا فلسفه] است؛ در نتیجه به مدد حکمت نظری حقایق امور و به مدد حکمت عملی کردار نیک عائدش خواهد شد.
وضعیت بحرانی جهان اسلام در عصر ما بسیاری از محققان مسلمان را به مسأله تعلیم و تربیت سوق داده و باعث شده تا جریانی برای بازاندیشی و بررسی مجدد نظام تعلیم و تربیت موجود در سنت اسلامی، که طی قرن گذشته در اکثر کشورهای اسلامی این چنین بدین حد مورد غفلت واقع شده، به راه افتد. اصول زیربنایی تعلیم و تربیت اسلامی را به نوبه ی خود نمی توان بدون شناخت و درک آراء و نظرات فیلسوفان اسلامی در خصوص تمام جوانب تعلیم و تربیت، از هدف آن گرفته تا محتوای آن و از برنامه درسی تا روش آموزشی آن، فهم کرد. معذلک، در سال های اخیر اهمیت فلسفه ی اسلامی آن از سوی بسیاری از «بنیادگرایان» انکار شده، همان بنیادگرایانی که به نام تفسیری عقل گرایانه (rationalistic) از اسلام، در ظاهر با هر چه که غربی است مخالفت می کنند و در عین حال، به اندیشه های مدرن اجازه می دهند خلای را که در اثر طرد و نفی سنت عقلی اسلام در ذهن و ضمیر آن ها پدید آمده، پر کنند.

پیوستگی علم تجربی و حکمت در تهران اسلامی

در چنین اوضاع و احوالی، نوعی علم پرستی (scientism) به جهان بینی بسیاری از «بنیادگرایان» و «احیاگران» رخنه کرده، که باعث شده آن ها زبان به ستایش از علم [تجربی] اسلامی و دانشمندان پدید آورنده ی آن باز کنند اما، عجیب این که، فیلسوفانی که جهان بینی واقع در بن و بنیاد این علم اسلامی بسیار ستوده شده را تدوین و تنسیق کرده اند، آماج حمله ی همین گروه قرار می گیرند. لذا باید در همین آغاز قید کرد که فلسفه ی اسلامی به همان صورتی که طی قرن ها رشد و گسترش یافته سرشتی اسلامی دارد و بخش لاینفکی از سنت عقلی اسلام است.
گذشته از این، همان نظام تعلیم و تربیتی که فیلسوفان اسلامی را تربیت کرد، دانشمندان اسلامی را نیز پرورش داد؛ نظام تعلیمی- تربیتی واحدی وجود داشت که در اعصار متمادی ظهور «فیلسوف- دانشمندان» مسلمان را، که هم فیلسوف بودند و هم در برخی زمینه های علمی تبحر داشتند، ممکن ساخت و نهایتا این که، دیدگاه های این «فیلسوف- دانشمندان» در باب تعلیم و تربیت در روزگار ما برای فراهم ساختن امکان استقرار مجدد نوعی نظام آموزشی که هم اسلامی باشد و هم سرشتی حقیقتا عقلی داشته باشد، ضروری است. اگر بناست بار دیگر نظام آموزشی ای داشته باشیم که کسانی نظیر بیرونی یا ابن سینا را پرورش دهد، چنین نظامی باید لااقل دیدگاه های این افراد در باب تعلیم و تربیت را جدا مورد توجه قرار دهد.
به مدت چندین قرن، اسلام مردانی را پرورش داده است که هم در زمره ی دیندارترین مسلمانان بوده اند و هم در رشته های مختلف علوم عقلی از برجسته ترین اندیشمندان بوده اند. آن عده از مسلمانان عصر ما که به دنبال خلق مجدد یک نظام آموزشی اسلامی اصیل هستند، چاره ای جز این ندارند که دیدگاه های این افراد در باب محتوا، هدف، روش ها و غایت تعلیم و تربیت را در نظر بگیرند.
صد البته فلسفه ی اسلامی محدود به یک مکتب واحد نیست، و صرفا برابر با مجموع آراء و نظرات فیلوسفان جداگانه و منفردی که یکی پس از دیگری آمده اند (چنان که در فلسفه ی اروپایی بعد از قرون وسطا دیده می شود) نیز نیست. هرچند افرادی هستند که به صورت چهره هایی منفرد و مجزا درتاریخ اندیشه ی اسلامی جلب توجه می کنند، اما فلسفه ی اسلامی اساسا مشتمل بر نظرگاه ها یا مکاتبی است که در طی اجمالی دیدگاه های فیلسوفان اسلامی درباره ی تعلمی و تربیت، باید به سراغ نماینده های برجسته هر مکتب رفت، گرچه مرور کامل این حیطه مستلزم بررسی هر مکتب به همان صورتی است که طی قرن ها رشد و پرورش یافته است. به همین دلیل، برای برآوردن هدف نوشته ی حاضر اخوان الصفا، ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا را انتخاب کرده ایم که به ترتبی نماینده ی مکتب اسماعیلی هرمسیفیثاغورثی، مکتب مشاء، مکتب اشراق و حکمت متعالیه هستند.

هدف نهایی تعلیم و تربیت
همانند سلسله مراتب موجود در معلمان و اساتید، در علم و معرفت نیز یک سلسله مراتب وجود دارد بنیان تعلیم و تربیت بر سلسله مراتبی استوار است که به واسطه ی تعالیم القا شده توسط اساتید و معلمان از علوم ظاهر به علوم باطن راه می برد، اساتید و معلمانی که خود در یک سلسله مراتب قرار دارند، از «مستجیب» گرفته تا «حجه» و «امام»، که از میان آن ها «امام» واجد علم [یا معرفت] کامل نسبت به هر دو مرتبه ی ظاهر و باطن است. هدف از تعلیم و تربیت به کمال رساندن و فعلیت بخشیدن به تمامی امکانات نفس انسان است که سرانجام به آن معرفت عالیه نسبت به حضرت حق منتهی می شود که هدف زندگی انسان است. هرچند تعلیم و تربیت انسان را برای سعادتمند شدن در زندگی این دنیا آماده می کند، هدف نهایی آن دیار باقی است و کل تعلیم و تربیت ورای تبدلات گذاری این عالم تغیر معطوف به عالم آخرت است. بنا به نظر اخوان، هدف نهایی از تعلیم و تربیت، حتی زمانی که فرد در علوم طبیعی تبحر می یابد، سلطه بر عالم و کسب قدرت خارجی نیست، بلکه مسلط شدن بر نفس است به طوری که فرد بتواند از ورای عالم تغیر به دارالقرار برود، و به معرفت آمیخته به فضیلت چنان آراسته شود که تنها در آن صورت لایق جهانی خواهد بود که نفس انسان مؤمن امیدوار است در پایان این سفر زمینی وارد آن شود.

تعلیم و تربیت ابن سینا

در میان فیلسوفان اسلامی معروف، نخستین کسی که به میزان قابل توجهی به مسأله تعلیم و تربیت پرداخته، ابن سینا است، بزرگترین شخصیت در میان «فیلسوف- دانشمندان» مسلمان که منشأ و خاستگاه بسیاری از وجوه اساسی اندیشه اسلامی سنتی است. او به طور خاص در کتاب تدبیر المنازل به مسأله تعلیم و تربیت می پردازد، هرچند در چند دفعه از منطق شفاء، رساله السیاسه و قانون نیز به این موضوع اشاراتی دارد. البته، بحث او درباره ی سرشت انسان و کمال او را که در چند اثر فلسف وی آمده است نیز باید با موضوع تعلیم و تربیت به عام ترین معنای آن مرتبط دانست؛ زیرا هر زمان که ابن سینا به بحث از انسان می پردازد، غایت نهایی او و طریق ممکن برای وصول انسان به کمال را نیز مورد توجه قرار می دهد؛ چرا که فرایند حصول این کمال چیزی جز تعلیم و تربیت، به کلی ترین معنای آن، نیست.

مراحل و فرآیند تعلیم و تربیت
در نظر ابن سینا، تعلیم و تربیت از لحظه ی تولد آغاز می شود، و حتی قبل از آن از لحظه ای که انسان همسری انتخاب می کند که منشأ اخلاقی و فکری او بر کودکی که قرار است به دنیا بیاید عمیقا تأثیر خواهد گذاشت. او هم چنین بر نقش همسر و مادر در بار آوردن کودکان و سهمی که در تعلیم و تربیت اولیه آن ها دارند تأکید می کند.

مرحله تعلیم و تربیت در خانه
باید به کودک از زمان شیر دادن نظم و انضباط را آموخت، و در واقع نخستین گام ها برای آموختن آداب نزاکت و اخلاق، و نیز ساختن شخصیت او (تأدیب)، در این مرحله، که نخستین مرحله از زندگی انسان است، برداشته می شود. از سوی دیگر، آموختن علوم باید از زمانی اغاز شود که بدن کودک رفته رفته شکل کامل خود را پیدا می کند: یعنی هنگامی که بند بند بدنش محکم می شود و گوش ها و زبان به طور صحیح عمل می کنند. علاوه براین، ابن سینا تأکید می کند که هر یک از بچه ها را باید مورد توجه ویژه قرار داد و به فراخور طبع خاصش بار آورد. به هیچ وجه نباید نوعی برابری کمی را بر همه تحمیل کرد؛ زیرا این کار تفاوت های کیفی را که در جوهریه ی ذات انسان ریشه دار است و باید با منتهای دقت و توجه پرورده و حفظ شود، از میان می برد. او در واقع، تا بدان جا پیش می رود که مؤکدا می گوید ملاحظه ای صرف انسان ها بر مبنای برابری کمی به تباهی و نابودی و آن ها منجر می شود.
در قانون، ابن سینا صراحتا رژیم غذایی از زمان طفولیت تا نوجوانی را ذکر می کند و از این کار، هم هدفی تعلیمی- تربیتی و هم هدفی طبی را دنبال می کند. «اصل مهم در این جا القا کردن ضبط و مهار هیجانات است. باید مراقب بود که این هیجانات به خشم یا ترس مجال بروز ندهند، یا به واسطه ای دل مردگی و افسردگی خاموش نشوند، یا دستخوش بی قراری نگردند. بنابراین، باید به هیجاناتی مجال بروز داد که مطبوع و دلپذیرند، و می بایست از امور نفرت انگیز و انزجار برانگیز اجتناب کرد.» در نتیجه، ذهن از همان آغاز به هیجانات مثبت خو کرده و عادات نیک را پرورش می دهد، در حالی که بدن نیز از این عادات ذهنی سودمند، بهره مند می شود.

تعلیم و تربیت در مکتب
در این اثنا، کودک به سنی می رسد که گذشته از والدین و خوانده که تا کنون تنها آموزگاران او بوده اند، باید برای او به سراغ معلم شایسته ای از بیرون رفت. «در شش سالگی کودک می تواند توسط یک معلم برخوردار از طبعی آرام و رئوف، که کودک را قدم به قدم و به صورت منظم با گشاده رویی و بدون فشار و اجبار آموزش خواهد داد، تعلیم ببیند. نباید او را مجبور کرد که لاینقطع و به طور پیوسته در مکتبخانه بماند. فراغت و استراحت ذهن به رشد بدن کمک می کند. در این سن استحمام و استراحت نباید چندان مکرر و پی در پی باشد، و فعالیت های قبل از غذا باید بیشتر شود.» ابن سینا توصیه می کند که این برنامه را باید تا سیزده سالگی ادامه داد و تأکید دارد که فعالیت های سبک مورد تشویق قرار گیرد، هرچند باید از فعالیت های مشقت زا و سخت در حد فاصل بین کودکی و نوجوانی پرهیز کرد. در این فاصله، نباید صرف و نحو را به معلم آموخت و به دنبال آن، از سن چهارده سالگی به بعد ریاضیات و سپس فلسفه را به وی آموزش داد.
ابن سینا به روشنی مرحله ی اول تعلیم و تربیت را که در خانه صورت می گیرد از مرحله ی دوم که در مکتب زیر نظر یک معلم صورت می گیرد تفکیک می کند. در این مرحله، مکتب و خانه در کمک به حصول اهداف تعلیم و تربیت اولیه ی کودک، که عبارت است از تقویت ایمان، ساختن یک شخصیت مطلوب، تندرستی، آموختن سواد و مقدمات تفکر صحیح و فراگرفتن یک حرفه، شروع به تکمیل یک دیگر می کنند. معلم را باید علاوه بر داشتن معلومات بسیار مؤمن باشد، اصول اخلاقی قاطع و شخصی داشته باشد و از طبعی آرام و متین برخوردار باشد، او باید واجد از حکمت (خرد) باشد، و بتواند شخصیت شاگردان خودش را عمیقا بشناسد و حتی در مورد استعداد آن ها برای دنبال کردن زمینه های علمی مختلف داور کند تا بتواند به آن ها توصیه کند که کدام موضوعات و مباحث را در مراحل بعدی زندگی دنبال کنند.

ضرورت، روش و برنامه تعلیم و تربیت مکتبی

وجود تعلیم و تربیت مکتبی ضروری است؛ زیرا نه تنها انتقال علم را میسر می کند، بلکه علاوه بر آن فضا و محیطی اجتماعی فراهم می کند که در آن متعلمین می توانند از یکدیگر چیز یاد بگیرند و با یکدیگر زندگی کنند. ابن سینا بر اهمیت رقابت سالم، و نیز تشویق متعلمین به دستیابی به اهداف آموزشی، پیش از سایرین تأکید دارد. علاوه بر این، حضور متعلمین دیگر بحث و گفتگو را میسر می کند، که خود باعث ارتقاء و بالا رفتن سطح فهم انسان می شود، و نیز زمینه ی دوستی را فراهم می کند، که آن هم به پیراسته شدن شخصیت انسان و تقویت برخی فضائل کمک می کند.
برنامه هشت ساله مکتب با آموختن قرآن، احکام و زبان [یا صرف و نحو] آغاز می شود. طبیعتا به دنبال این برنامه آموزشی اخلاق خواهد بود و پس از آن، با در نظر گرفتن استعدادها و علائق متعلمین و نیز با نظر به آن چه برای امرار معاش لازم است، نوعی فن یا حرفه آموخته خواهد شد.
ورزش نیز باید آموزش داده شود و متعلمین باید ساعاتی از روز را صرف شرکت در نوعی ورزش کنند. در این مرحله بهتر است متعلمین سراغ نوعی وسیله امرار معاش بروند، و در عین حال، آن عده که مایه ی ذهنی و توانایی عقلی درخوری دارند بهتر است تحصیلات خود را در زمینه های نظیر طب با دیگر شاخه های علوم ادامه دهند.
اما در مورد روش آموزشی، ابن سینا بر اعتدال و میانه روی در رفتار با متعلمین تأکید دارد. بهتر است معلم نه خیلی سخت گیر باشد و نه خیلی تسامح به خرج دهد. شیوه تعلیمی معلم، خواه از طریق آموزش ذهنی باشد، یا از طریق نشان دادن الگو و سرمشق، یا از راه تکرار، یا تحلیل منطقی بهتر است به گونه ای باشد که با طبع متعلم سازگاری داشته باشد. همچنین، در انتخاب زمینه ی فنی خاصی که متعلم باید در آن تخصص پیدا کند، باید استعدادها و علائق او را به طور کامل لحاظ کرد.

کمال عقلانی و نفسانی در فرایند تعلیم و تربیت
هیچ بحثی راجع به دیدگاه های ابن سینا درباره ی تعلیم و تربیت بدون ذکر نظریه ی او در باب عقل، قوای نفس و سلسله مراتبی که مراتب مختلف قوای عقلی انسان را رقم می زند، و فرایندی که از طریق آن انسان می تواند به عالی ترین مرتبه ی کمال عقلی نائل شود، کامل نخواهد بود. تعلیم و تربیت در عالی ترین مرتبه ی خود در واقع، چیزی نیست جز فرایند به فعلیت و کمال رساندن دو قوه ی عقل نظری و عقل عملی.
ابن سینا، در چند اثر خود به این موضوع می پردازد، خصوصا در «الفن السادس» از طبیعیات شفا، آن جا که نفس، قوا و ملکات آن را مورد بررسی قرار می دهد. بخشی تام و تمام از این نظریه در باب عقل دارد، و در واقع قبلا آثاری چند به همین موضوع اختصاص یافته است، اما با وجود این، بیان اجمالی آن در این جا، به خاطر اهمیت حیاتی آن در قضیه ی تعلیم و تربیت، ضروری است.مطابق با این نظریه، انسان از یک عقل نظری و یک عقل عملی «برخوردار است» که باید قوایشان را بر حسب مورد تقویت کرده، تعادل بخشد و به کمال برساند. پرورش ذهن اساسا مربوط به عقل نظری است، در حالی که در پرورش شخصیت، هم عقل نظری دخیل است و هم عقل عملی. در حالی که عقل عملی شامل تمام قوای نباتیه و حیوانیه، از جمله وهم (apprehensoin)، خیال (imagination) و فنتسیه (fantasy) است، عقل نظری مراتب عقل هیولانی، عقل بالملکه، عقل بالفعل و در نهایت عقل قدسی یا عقل مستفاد را دربر می گیرد. فرایند فراگیری علم مستلزم به فعلیت رساندن بالقوگی های عقل از طریق افاضه ی نور از عقل فعال است. این عقل، که از سایر عقول متمایز است و با جواهر ملکوتیه یکی دانسته شده، همان معلم حقیقی جوینده معرفت است و اشراق عقل انسان توسط سلسله مراتب عقول در بطن کل روند کسب معرفت نهفته و مستور است، معرفتی که مرتبه ی اعلای آن، که همان معرفت شهودی (المعرفه الحدسیه) است، بی هیچ واسطه ای از عقل فعال فرو می رسد.
حکایات عرفانی ابن سینا را، که در آن «حکمت مشرقیه» او به صورتی رمزی و نمادین بسط یافته، نیز می توان به عنوان منبعی برای فلسفه ی نتعلیم تربیت او در عالی ترین سطح آن، مطالعه کرد. در این رساله ها نظریه ی ابن سینا در باب عقل در قالب فرشته ها و راهبران ملکوتی که انسان را به عالی ترین مراتب علم الاهی رهنمون می شوند به صورتی عینی و مملوس تصویر شده است. راهبر آسمانی داستان حی بن یقظان معلم به تمام معناست و فرشته شناسی ابن سینا کلیدی است برای فهم فلسفه تعلیم و تربیت شیخ. ابن سینا، در آمیزه ای فلسفی عظیم خود فرایند تعلیم و تربیت را، با نقش والدین به عنوان نخستین آموزگاران کودک آغاز می کند و با فرشته به پایان می برد، همان فرشته ای که با اشراق نفس انسان، به آن امکان می دهد خداوند را تجربه کند و هدف نهایی کل سیر تعلیم و تربیت و در واقع، خود زندگانی انسان را تحقق بخشند.

Sources

سیدحسین نصر- اسلام سنتی در دنیای متجدد- ترجمه محمد صالحی- دفتر پژوهش دفتر سهروردی- تهران- 1386 صفحه 251- 262

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information