بهشت حقیقتا کجا است؟
English 4258 Views |جایگاه بهشت
انسانی که در نشئه ی ماده ی عنصری زندگی می کند بسیاری از داوری ها و انتظارات او هم صبغه ی عنصری و مادی دارد. او برای هر چیز، جا و مکان مادی تصور می کند و فرآیند همه امور را در راستای زمان و مکان طبیعی می نگرد. حال اگر از او پرسیده شود جای مسأله ی 4 = 2 + 2 کجاست، یا جای معادله ی 9 = X + 4 کجاست؟ خواهد گفت: این مسأله ای ریاضی یا معادله ای جبری است و نمی تواند جایی داشته باشد. امری است که جنبه ی متافیزیکی دارد و خارج از محدوده تاریخ و مکان، بلکه اساسا علوم و دانش های بشری ذاتا مجرد از ماده است و زمان و مکان ندارد و از جان انسان بیرون نیست. از این رو با رفتن روح از بدن علوم هم همراه او می شوند. بهشت و جهنم نیز از محدوده ی تاریخ دنیایی و زمان و مکان خارج است و قبل، بعد، کی و کجای دنیوی برنمی دارد، و چنانچه ما بخواهیم آنها را تصور کنیم باید به تعبیرهای قرآن و احادیث معصومین (علیهم السلام) رو آورده بگوییم: بهشت نزد سدرة المنتهی است. در احادیث فراوانی که به برخی از آنها اشاره شد "سدرة المنتهی"، "جنة المأوی"، "عرش"، "کرسی"، "معراج" و "ملکوت" همه کنار هم قرار گرفته است؛ یعنی همه در آسمان ها قرار گرفته است. حال آن که درباره ی عرش نظرات گوناگون ابراز می شود، از جمله:
1 ـ مشبهه می گویند: مراد از عرش همان معنای ظاهری است؛ یعنی مخلوقی است شبیه به تخت که دارای پایه هایی است و آن پایه ها بر آسمان هفتم تکیه دارد. کرسی نیز شبیه به عرش (تخت) است، لیکن می دانیم مسلما از نظر قرآن و احادیث عرش چیز دیگری است.
2 ـ گروهی گفته اند: عرش همان فلک نهم است که محیط بر عالم اجسام و محدد آنهاست. البته معلوم است که با فرو ریختن اساس افلاک نه گانه قهرا این نظر نیز باطل خواهد بود.
3 ـ اصلا در خارج چیزی به نام عرش متعارف وجود ندارد و جمله ی «الرحمن علی العرش استوی» (طه/ 5)، کنایه از سلطنت و استیلای علمی و قدرت خدا بر جهان خلقت است؛ یعنی آیه ی «ثم استوی علی العرش» (سجده/ 4) مثلا در عین حال که مثالی است، که احاطه تدبیر خدا را در مملکتش ممثل می سازد نیز دلالت دارد که زمام همه امور به دست قدرت و علم بی نهایت خداست. و اوست پروردگار عرش بزرگ: «وهو رب العرش العظیم». (توبه/ 129)
به نقل کلینی (رحمه الله) جاثلیق به امیرالمؤمنین (ع) عرض کرد خبر ده مرا از معنای «ویحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیه» (حاقه/ 17)، امیرالمؤمنین (ع) فرمود: مراد از عرش آن علمی است که خداوند به حاملان عرش داده و آن نوری است از نور عظمتش... جاثلیق پرسید: خداوند کجاست؟ فرمود: او این جا، آن جا، پایین، بالا، محیط بر ما و با ماست... بنابراین، حاملان عرش خدا دانشمندانی هستند که خداوند از علم خود به آنان داده است.
علامه طباطبایی ره و بسیاری از دانشمندان معتقدند: این که امیرالمؤمنین فرمودند خدا این جا، آن جا، بالا، پایین... این معنا عبارت دیگری از "علم فعلی" خداوند است و در حقیقت عرش و ملکوت یکی است؛ چون عرش مقام اجمال و باطن غیب است....
سدیر از امام صادق (ع) پرسید: معنای عرش و کرسی چیست؟ امام فرمود: عرش، صفات کثیر و مختلفی دارد از جمله ملک عظیم، احاطه بر ملک و این همان علم به کیفیت اشیاست. عرش اگر با کرسی ذکر شود معنایش غیرمعنای کرسی است.... فراوانی روایات در این زمینه موجب قطع می شود که معنای محسوس و ظاهری واژه های عرش و کرسی و مانند آنها مراد نیست. بنابراین، چه مانع دارد که از دیدگاه روایات فراوان بهشت و دوزخ را همراه دنیا، قبل از دنیا و بعد از دنیا موجود بدانیم؛ چنان که حارثة بن مالک آنها را دید و از آنها خبر داد و پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (علیهم السلام) از آن خبر دادند و قرآن می فرماید: «وأزلفت الجنة للمتقین غیر بعید»؛ (ق/ 31)، بهشت برای پرهیزکاران نزدیک شده و هیچ دور نیست. از این رو مفسران گفته اند "أزلفت" بدان معنا نیست که در آینده، نزدیک می شود و تعبیر از آینده به فعل ماضی برای آن باشد که مستقبل محقق الوقوع در حکم ماضی است، بلکه حقیقة موجود و این موجود خارجی نزدیک شده است. همچنین است واژه ی "أعدت". صالح بن سعید گوید: بر حضرت ابوالحسن سوم، امام علی النقی (ع) وارد شدم و عرض کردم: فدایت گردم هدف آنان (بنی عباس) در همه کار، خاموش ساختن نور شماست. در حق شما کوتاهی می کنند تا به حدی که شما را در کاروان سرای پست و سرای گدایان (خان الصعالیک) جای داده اند!!. امام دهم (ع) فرمود: ای پسر سعید معرفت تو در حق ما همین اندازه است؟! سپس با دست مبارک اشاره کرد و فرمود: بنگر. وقتی نظر کردم دیدم باغ های سرسبز، با طراوت و شگفتی زا که در میان آنها حوریان خوشبو و عطرآگین چونان لؤلؤ، پرندگان، آهوان، جویبارهای جوشنده و... چنان که مرا مدهوش ساخت و چشمم خیره ماند. آن گاه فرمود: ما هر جا باشیم اینها برایمان آماده است و در کاروانسرای گدایان نخواهیم بود.
علامه مجلسی (ره) ذیل این حدیث وجوهی ذکر کرده و در وجه چهارم می نویسد: نشئه ها و عوالم وجود مختلف است، و حواس انسان در ادراک آنها متفاوت است؛ چنان که پیامبر (ص) جبرئیل و سایر فرشتگان را مشاهده می فرمود: لیکن اصحاب حضرت رسول (ص) آنها را نمی دیدند. امیر مؤمنان علی (ع) ارواح مؤمنان را در وادی السلام می دید و با آنان به تکلم می ایستاد، ولی حبه عرنی (از یاران آن حضرت) و دیگران نمی دیدند. پس امکان دارد همه امور یاد شده (باغ ها، حوریان، پرندگان، آهوان...) همیشه نزد ائمه دین (علیهم السلام) حاضر باشد و این ذوات مقدس از آنها لذت ببرند، ولی چون آنها ابدان یا اجساد لطیف روحانی و ملکوتی هستند سایر خلق نتوانند آنها را ببینند مگر به اعجاز.... این وجه نزدیک است به عالم مثال که اشراقیان، حکیمان و صوفیان آن را اثبات کرده اند.
می توان گفت امام دهم، حضرت هادی (ع) در واقع درجه و گوشه ای از بهشت را به صالح نموده است و او ملکوت را به مشاهده نشسته و در حالی که همین بدن عنصری را داشت همراه امام (ع) به آسمان سیر معنوی کرد و به "جنة المأوی" و نزد "سدرة المنتهی" عروج روحی کرده است. قرآن کریم درباره قیامت نیز می فرماید: «إنهم یرونه بعیدا * ونراه قریبا» (معارج/ 6 ـ 7)؛ کافران آن را دور، ولی ما آن را نزدیک می بینیم: «اقتربت الساعة»؛ (قمر/ 1)، قیامت نزدیک است؛ چون کافران قیامت را در طول زمان ارزیابی می کردند و می گفتند: اگر راست باشد بعد از زمان دنیا آفریده و برپا خواهد گردید. قرآن می فرماید: چنین نیست و اگر صلاح بود می دیدند که هم اکنون آتش زبانه می کشد و جهنمیان معذبند؛ آن گونه که حارثة بن مالک دید و از آن خبر داد.
بنابراین دیدگاه نباید بهشت و جهنم و بسیاری از معارف قطعی اسلام را در چهارچوب زمان و مکان دنیایی ارزیابی کرد. آنها آسمانی است و اندیشه ی آسمانی می طلبد و برای نامحرمان هرگز درهای آسمان گشوده نخواهد شد؛ چنان که قرآن کریم درباره ی مکذبان آیات الهی می فرماید: «إن الذین کذبوا بـایاتنا واستکبروا عنها لا تفتح لهم أبواب السماء ولا یدخلون الجنة»؛ (اعراف/ 40) آنان که آیات خدا را تکذیب کنند و از سر تکبر و نخوت بر آنها سر فرود نیاورند هرگز درهای آسمان بر روی آنان گشوده نشود و به بهشت وارد نمی شوند. بنابراین، مراد از آسمان ها همان مقام یا مقام های عالی انسانیت است که بهشت را در خود جای داده است، نه این فضای بی کران و جای گردش کهکشان ها و اجرام مادی و اگر مراد از آسمان، جهان اجرام باشد، کافران امروزه آن را گشوده و به آن راه یافته اند. بنابراین، ابواب آسمان ها، درهای ظاهری فضا نیست، بلکه درهای فضای ملکوت است که بر کافران هیچ گاه گشوده نمی شود.
استاد علامه طباطبایی ره می فرمود: گویا هنوز جامعه بشری به آن درجه از رشد و تکامل نرسیده است که حقیقت معاد و مسائل مربوط به آن، مانند بهشت، جهنم، کیفیت برزخ، وجود برزخی، جسم برزخی، جسم اخروی را برای آنان بتوان رسما تدریس کرد. هر مسأله زمانی می طلبد.
غرض آن که، نباید تصور کرد بهشت و جهنم از انسان جداست، بلکه به مجرد مردن پرده ها کنار می رود و انسان یک باره خود را در بهشتی می بیند که وسعتش آسمان ها و زمین است و برای انسان آماده شده است: «وجنة عرضها السموات والأرض أعدت للمتقین». (آل عمران/ 133)
تذکر: قبلا بازگو شد که بهشت همراه با انسان به بهشت بزرگ جهان آخرت مرتبط است. این در حالی است که هنوز تشییع کنندگان باخبر نشده اند تا بدن مرده را به گورستان بسپارند. گفتنی است که گروهی، مسایل یاد شده را در آسمان های ظاهری و آن هم بر پایه ی هیئت بطلمیوسی می دانستند. از این رو در توجیه و تفسیر آنها به تکاپو می افتادند و با خرق و التیام روبرو می شدند؛ زیرا افلاک نه گانه موهوم به آنان اجازه ورود نمی داد. پس با افلاک دست و پنجه نرم می کردند، گاهی مغلوب شده و گاهی چیره می گشتند و توجهی به آسمان معارف نمی کردند؛ گرچه آسمان را از سمو و رفعت می گرفتند اما کاربرد آن را در فرآیند آسمان های ظاهری خلاصه می کردند. از این رو با مشکلات بی شماری روبرو می شدند. شگفتا هنوز در جستجوی راه حل بودند که سقف هیئت بطلمیوسی بر سر آنان فرو ریخت و زیر آوارهای فروریخته اوهام «رب ارجعون» (مؤمنون/ 99) می گفتند.
در پایان این بخش سخن را با حدیثی از پیامبر خاتم (ص) ختم می کنیم. به نقل امام صادق (ع) پیامبر اکرم (ص) فرمود: "ما بین بیتى ومنبرى روضة من ریاض الجنة ومنبرى علی ترعة من ترع الجنة وقوائم منبرى ربت فى الجنة. قال: قلت: "هى روضة الیوم"؟ قال: "نعم، لو کشف الغطاء لرأیتم"؛ میان خانه من و منبر من باغی از باغ های بهشت است.... گوید: گفتم: آیا هم اکنون موجود است؟ فرمود آری اگر پرده برداشته شود خواهید دید. بنابراین، برای بهشت مکانی که با جهان ماده مزاحم باشد، نیست.
اشاره: این گونه از ادله نقلی، تمثل بهشت یا ظهور آن را در زمین خاص و زمان مخصوص ارائه می کند و چون وجود مثالی از سنخ وجود طبیعی نیست، بلکه در طول آن است لذا جریان تداخل اجرام، تزاحم اجسام، تمانع ابعاد و مانند آن مطرح نخواهد شد.
Sources
آیت الله جوادی- تفسیر موضوعی- ج5 ص242
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites