معنای عصمت و ارتباط آن با عبادت

English 2946 Views |

شنیده‏اید که پیغمبران و ائمه معصومند. از شما می ‏پرسند اینکه پیغمبران‏ یا ائمه معصومند یعنی چه؟ می گویید اینها هرگز گناه نمی‏ کنند. درست است‏ معنایش همین است، ولی بعد از شما می ‏پرسند چرا گناه نمی‏ کنند؟ این چرا را دو جور ممکن است جواب بدهید، یکی اینکه پیغمبران و ائمه از آن جهت‏ معصومند و گناه نمی‏ کنند که خداوند به قهر و قصد مانع گناه کردنشان است، یعنی هر وقت می‏ خواهند گناه بکنند خداوند مانع می ‏شود و جلویشان را می‏ گیرد. اگر معنی عصمت این باشد، فضیلت و کمالی نیست.
بنده و شما هم اگر اینجور باشد که هر وقت بخواهیم معصیت بکنیم یک قوه‏ای از خارج جلوی ما را بگیرد، مانع و مزاحم بشود و حایل میان ما و گناه گردد، قهرا معصیت‏ نمی ‏کنیم. پس آنها چه فضیلتی بر ما دارند؟! در چنین صورتی فرقشان با ما فقط این خواهد بود که آنها بندگانی هستند که خدا نسبت به آنان تبعیض‏ قائل شده است، وقتی که آنها می‏ خواهند معصیت بکنند جلویشان را می‏ گیرد، ولی ما که می ‏خواهیم معصیت بکنیم، جلوی ما را نمی ‏گیرد. نه، اشتباه است. اینکه آنها معصومند به این معنی نیست که آنها می‏ خواهند معصیت بکنند ولی خدا مانع می‏شود! پس قضیه چیست؟
معنی عصمت، آن نهایت درجه ایمان است. ایمان به هر اندازه که زیادتر باشد خدا بیشتر به یاد انسان است.
مثلا فرد بی ایمان اساسا یک روز تمام‏ می‏ گذرد، یک هفته می‏ گذرد یک ماه می‏ گذرد، اصلا چیزی که به یادش نمی‏ افتد، خداست. این شخص، غافل مطلق است.
بعضی از افراد اینجور هستند که گاهی‏ از اوقات به یاد خدا می‏ افتند، فکر می‏ کنند که ما خدایی داریم، این خدا بالای سر ماست، خدا می ‏بیند، ولی همین یک لحظه خدا در ذهنش می ‏آید، بعد دو مرتبه فراموش می‏ کند، گویی اساسا خدایی نیست. ولی بعضی از افراد که ایمانشان بیشتر است، گاهی در حال غفلتند و گاهی در حال حضور. وقتی‏ که در حال غفلتند، معصیت از آنها صادر می‏ شود، اما وقتی که در حال حضور هستند قهرا معصیت از آنها صادر نمی ‏شود. چون در حالی که توجه به خدا دارند امکان ندارد معصیت کنند «لا یزنی الزانی و هو مؤمن» در حالی که‏ ایمان واقعا در روح انسان هست و حضور دارد، انسان معصیت نمی‏ کند. حال‏ اگر ایمان انسان به حد کمال رسید، به طوری که انسان دائم الحضور شد یعنی‏ همیشه خدا در دل او حاضر بود، اصلا غفلت به او دست نمی ‏دهد، هر کاری را که می‏کند در عین حال به یاد خداست.
قرآن می‏ گوید: «رجال لا تلهیهم تجارش و لا بیع عن ذکر الله؛ مردانی که معامله، خرید و فروش، تجارت، آنها را از یاد خدا هرگز باز نمی‏ دارد.» (نور/ 37) نمی‏ گوید مردانی که تجارت نمی ‏کنند. اسلام نیامده است که به مردم بگوید معامله نکنید، تجارت نکنید، بر عکس تشویق کرده است که کار کنید، کسب کنید، معامله کنید، تجارت‏ کنید. می‏ فرماید مردانی که خرید و فروش می‏ کنند، تجارت می ‏کنند، کسب‏ می‏ کنند، مشاغل زندگی دارند ولی در حالی که همه اینها را دارند، آنی، هم از خدا غافل نیستند، پشت ترازوی عطاری و بقالی خودش است و دائما هم مشغول حرف زدن و مکالمه و جنس تحویل دادن و پول گرفتن است، اما چیزی را که هرگز فراموش نمی‏ کند خداست، خدا همیشه در ذهنش هست.
اگر کسی دائم الحضور باشد، همیشه خدا در نظرش باشد، طبعا هیچوقت گناه‏ نمی‏ کند. البته ما یک چنین دائم الحضوری غیر از معصومین (ع) نداریم، معصومین یعنی کسانی که هیچوقت فراموش نمی‏ کنند که خدایی دارند.
مثالی برایتان عرض کنم: آیا هیچ برای شما اتفاق افتاده است که‏ دستتان را در آتش ببرید یا بروید در آتش؟ حالا اگر تشخیص ندهید مسئله‏ دیگری است. در تمام عمر یک بار هم اتفاق نمی ‏افتد که ما و شما اراده‏ بکنیم که خودمان را توی آتش بیندازیم مگر وقتی که بخواهیم خود کشی بکنیم‏.
چرا؟ برای اینکه علم مایه سوزندگی آتش، علم ما به اینکه اگر توی‏ آتش بیفتیم قطعا خواهیم مرد، یک علم قطعی یقینی است و تا آتش را می ‏بینیم، آن علم در ذهن ما حاضر می‏ شود و لحظه ‏ای غفلت نمی‏ کنیم. لهذا ما از اینکه خودمان را در آتش بیندازیم، معصومیم، یعنی آن علم و یقین و ایمانی که ما به سوزندگی آتش داریم همیشه جلوی ما را از اینکه خودمان را توی آتش بیندازیم می‏ گیرد.
اولیای حق به همان اندازه که ما به سوزندگی آتش ایمان داریم، به‏ سوزندگی گناه ایمان دارند و لهذا آنها معصومند.
حالا که این مطلب معلوم شد که معنی معصوم چیست، مقصود از این جمله که‏ عبادت جزء برنامه تربیتی اسلام است روشن می ‏شود. عبادت برای اینست که‏ انسان زود به زود به یاد خدا بیفتد و هر چه که انسان بیشتر به یاد خدا باشد، بیشتر پایبند به اخلاق و عدالت و حقوق می‏ شود و این یک حساب بسیار بسیار روشنی است.

Sources

مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفح 141-143

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information