ابعاد جهان شناسی در فلسفه ابن سینا

English 15238 Views |

تقسیم بندی موجودات به عقول یا ملائکه و نفوس فلکی و اجرام فلکی و اجسام عالم کون و فساد که شیخ در مباحث حکمت الهی اتخاذ کرده است پایه تقسیم بندی قلمروهای جهان است. امتیاز وجودی بین مجردات و موجودات توأم با ماده را که در حال کون و فساد است ابن سینا با امتیاز نجومی بین افلاک و عالم تحت القمر منطبق ساخته و در این امر از ارسطو پیروی کرده است.

افلاک نه گانه جهان
جهان دارای نه فلک است که عبارت است از هشت فلک نجوم بطلمیوسی و فلک بی ستاره نهم که منجمان اسلامی وراء فلک کواکب ثابته قرار دادند و می توان آن را نشانه و تمثیل سرحد بین عالم غیب و شهادت و یا وجود مطلق و صیرورت جهانی دانست. بر هر فلکی یک سلسله عقول حکمفرمائی دارند و نفسی آن را حرکت می دهد و جرم آن به وسیله عقلی که در مقام بالاتر آن قرار گرفته افاضه شده است.

چگونگی حرکت افلاک
برعکس ارسطو که خداوند را همان محرک فلک اول می دانست، شیخ معتقد است که خالق عالم همه افلاک را با هم حرکت می دهد نه یک فلک را به طور انفرادی. بنابراین افلاک هم دارای حرکت بسیط اند و هم حرکت دارای حرکت مرکب، حرکت بسیط خود را از محرک اول دریافت می دارند و حرکت مرکب خود را از عقول و نفوس. وانگهی به نظر شیخ حرکت افلاک طبیعی نیست بلکه در اثر اراده نفس هر فلک است. البته علت اصلی حرکت، عقل فلک است، لکن علت قریب آن همان نفسی است که به واسطه عشقی که در آن برای مبدء عالم وجود دارد فلک را به حرکت درمی آورد. هر حرکتی در عالم به منظور به فعلیت رسانیدن آن چیزی است که بالقوه است و به کمال رسانیدن آنچه ناقص است.

حرکت وضعی افلاک
لکن افلاک را نقصی در وجود نیست. آنها کاملترین حرکات را که حرکت مستدیر است دارا هستند و هستی آنان شریف است چنانکه از نورانیت اجرام سماوی برمی آید. فقط یک امر است که افلاک بالفعل دارای آن نیستند و آن وضع است. آنها یک وضع خاص ندارند که از وضع های دیگر برای آنان مناسبتر باشد و چون نمی توانند همه وضع ها را در عین حال داشته باشند از یک وضع به وضع دیگر حرکت می کنند یعنی حرکت وضعی دارند به نحوی که حداقل تغییر در حالشان ایجاد شود. به این دلیل افلاک حرکت مستدیر دارند زیرا حرکت مستدیر برعکس حرکت مستقیم می تواند در عین اینکه ابعداد عالم محدود است دائما بدون تغییر ادامه یابد.

رابطه نفوس فلکی و اجرام فلکی
افلاک که از کون و فساد برکنارند و از عنصر پنجم یا اثیر که وراء عناصر اربعه طبیعی است ساخته شده اند، مانند یک موجود زنده حرکت می کنند و خود حیات دارند. رابطه نفوس فلکی با اجرام فلکی مانند رابطه نفس انسانی با بدن او است. در هر دو مورد حرکت به وسیله اراده نفس انجام می پذیرد با این فرق که در مورد افلاک نفس دارای کمالات مقام ملکوتی است. افلاک در یک نظام ازلی وراء تحولات عالم کون و فساد قرار گرفته و طبق علم الهی و مشیت او حرکت می کنند و به نوبه خود مدبر عالم تحت القمرند.

رابطه علم نجوم با جهان شناسی دینی
جهان شناسی و نجوم بوعلی مخصوصا به نحوی که در مشرق زمین بعدها تعبیر شده است رابطه ناگسستنی با ملائکه و علم به عالم ملکوت دارد و بنابراین زمینه خوبی برای تجلی حقایق دینی است. جهان شناسی دینی همیشه با علم به ملائکه و نیروهای عالم بالا توأم است چون از نظر دینی ملک رب النوع انسان است و حقیقی است که انسان می کوشد در حیات خود در این دنیا به آن نزدیک شود و مانند آن گردد. این امر نه تنها در اسلام صدق می کند بلکه در ادیان دیگر نیز کاملا پذیرفته شده است چنانکه از مسیحیت نظام جامعه راهبان مطابق با نظام ملائکه است. اهمیت ملائکه در جهان شناسی مخصوصا در آثار عرفانی شیخ الرئیس هویداست، لکن حتی در کتب مشائی او اهمیت ملائکه به عنوان محرکان افلاک و مدبران عالم که اراده پروردگار را در این جهان تحقق می بخشند کاملا آشکار است.

نحوه دخالت ملائکه در امور عالم
ملائکه یا به وسیله اراده خود و یا جسم و یا شرکت با نیروهای زمینی حوادث این عالم را تحت تأثیر قرار می دهند. ملائکه شامل تمام عقول و نفوس فلکی هستند لکن قلمرو افعال آنان منحصر به افلاک نیست بلکه در اداره تمام جهان و حیات روزانه انسان سهم مهمی به عهده دارند (رسالة الزیارة، ص33)، و بالاخره آنها هستند که رهبر و راهنمای انسان به سوی هدف نهائی او یعنی وصال به حق اند و به این وسیله غایت و هدف نهائی جهان را فعلیت می بخشند.

عدم اعتقاد شیخ به پیشگویی
گرچه در بعضی رسئل کوتاه منسوب به شیخ که برخی از آنها به احتمال قوی از او است از احکام نجوم دفاع شده است، در برخی دیگر از آثار مشهور وی به این فن شدیدا حمله شده و شیخ آن را مانند سحر و شعبده مطرود دانسته است. به نظر او فقط انبیاء و اولیاء از پروردگار عالم قدرت پیشگوئی را سب کرده اند و دیگران را در این موهبت بهره ای نیست.
وانگهی شیخ می افزاید که چون انبیا نمی توانند ناقض یکدیگر باشند آیه شریفه: «قل لایعلم من فی السموات والارض الغیب الا الله»؛ «بگو: در آسمان ها و زمین هیچ کس جز خدا غیب نمی داند و آنان خبر ندارند چه وقت برانگیخته می شوند»، (نمل/ 65). هر ادعائی درباره احکام نجوم را که به ادریس نبی (ع) نسبت داده شده است باطل می کند.

دلایل شیخ بر قدرت پیشگوئی احکام نجوم
ابن سینا چند دلیل فیزیکی و نجومی نیز برای رد احکام نجوم آورده است. مثلا می گوید که چون افلاک از چهار عنصر ترکیب نیافته اند نمی توانند دارای چهار طبعی که طبق آن بروج تقسیم بندی شده است باشند و یا اینکه چون افلاک بسیط اند نمی توان آنها را به چهار قسمت با چهار طبع مختلف تقسیم کرد. به علاوه او دلائل نجومی نیز آورده است مانند اینکه برخی اجرام سماوی از قبیل کهکشان وجود دارد که ما نمی توانیم اثر آن را محاسبه کنیم. همانطور که شیخ نجوم کتاب المجسطی را با علم طب و زیجهای نجومی را با معالجه امراض مقایسه کرده است، احکام نجوم را با طبابت اطبای دروغین و جعلی و حقه بازان سنجیده است. حمله شیخ به احکام نجوم مربوط به ادعای مدعیان این فن درباره پیشگوئی حوادث آینده است و الا شیخ جنبه جهان شناسی احکام نجوم را طرد نکرده بلکه رابطه بین افلاک و عالم کون و فساد را به نحوی بیان کرده است که با نظر احکام نجومی مطابقت دارد. چنانکه جهان تحت القمر پائین این جهان است و وجود خود را از عقل دهم کسب کرده و در مقابل نفوذ نیروهای سماوی کاملا منفعل و در حال پذیرش و قابلیت است. تمام تحولات عالم کون و فساد بر اثر نفوذ افلاک است که به این عالم پائین نظم می بخشند. بوعلی معتقد است که اجرام سماوی به وسیله کیفیات و قوای خاصی که دارند بر روی اجسام عالم کون و فساد اثر می گذارند. و الهیات دانشنامه علائی ص 165 در ص 118 همین کتاب شیخ از نفوذ ستارگان در انسان نام برده است. البته این آثار سماوی علاوه بر نفوذ معروف خورشید و ماه مانند جزر و مد و رسانیدن میوه درخت هاست.
بدون تأثیر افلاک ناهنجاری و بی نظمی بر عالم کون و فساد حکمفرما می شود تا آنجا که اگر عقل دهم نبود عالم تحت القمر از هستی نیز ساقط می شد چون این عقل رابطه وجودی بین این عالم و مراحل بالاتر وجود است. پس حمله شدید شیخ به پیروان احکام نجوم به اهمیتی که آنها برای تأثیر امور سماوی در امور این عالم قائل بودند نبود بلکه به ادعای آنان مبنی بر پیشگوئی حوادثی بود که این نیروهای علوی در این جهان بوجود می آورند.

Sources

سیدحسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 369-364

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites