ضامن اجرای مقررات حقوقی
English 2498 Views |هدف حقوق آن است که نه انجام آن واجب باشد و نه ترک آن. البته اگرچه تحقق هدف حقوق واجب نیست، لیکن انجام دادن آن بایسته تر و بهتر از انجام ندادن آن است. انجام «مبنای حقوق» در برابر اهداف، عبارت است از آنچه که رعایت آن ضرور و لازم باشد، یعنی انجام دادن آن از وجوب، و انجام ندادن آن از حرمت برخوردار باشد. اینک تفاوت میان هدف و مبنای حقوق را در نمونه ای بررسی می کنیم. بایدها و نباید های اخلاقی، همه، جزء اهداف حقوقند، نه مبانی آن. مثلا محبت و احسان و ایثار در زمره اهداف حقوقند، زیرا بایستگی آنها از لزوم و ضرورت برخوردار نیست، گرچه به جای آوردنشان شایسته و نیکو است. اما در برابر، عدالت در زمره مبانی حقوق است؛ یعنی عمل کردن به آن، واجب و لازم است، نه اینکه صرفا شایسته و نیکو باشد. همچنین ترک عدالت نه تنها زشت و ناروا، بلکه حرام است. به این سان، می توان گفت که امور اخلاقی از اهداف حقوق به شمار می روند، نه مبانی آن.
اکنون با بیان نقش هدف حقوق، به فایده این تفاوت گذاری پی می بریم. نقش هدف حقوق، کمک به اجرای مبانی حقوق است. در حقیقت، اگر هدف حقوق در میان نباشد، مبانی حقوق دارای ضمانت اجرا نیستند. برخورداری حقوق مدون الهی از هدف، یکی از مهم ترین برتری های آن بر حقوق مضبوط بشری است. اینک بزرگترین مشکل قانون گذاران بشری این است که حتی بهترین قوانین خود را در ساحت عمل بی فایده و مهمل می بینند، زیرا هیچ ضامن اجرایی برای قوانین آنها وجود ندارد. همین بایدهای اخلاقی که در زمره اهداف حقوقند، ضامن اجرای مبانی حقوق اسلامی اند؛ و این همان است که نظام های حقوقی بشری از آن بی بهره اند.
در اسلام بعضی از امور که در حقیقت جزء مواد حقوقی اند، به شکل مسائل اخلاقی مطرح شده اند. مثلا وفا به وعده یک امر حقوقی است، اما رنگ و ظاهر اخلاقی پذیرفته است. در برابر، بعضی از سنت های اخلاقی هستند که در قالب مسائل حقوقی مطرح شده اند، مانند صله رحم و صله همسایه. در این موارد، باید به دسته بندی اصلی عنایت ورزید و مسائل حقوقی و اخلاقی را به حسب رده اصلی و نه شکل ظاهری آنها، باز شناخت.
نقش فطرت در تدوین و تفسیر و اجرای قانون
اگر فطرت الهی به عنوان منبع حقوق مورد نظر قرار نگیرد، نه تدوین حقوق بشر راه به جایی می برد و نه تفسیر و اجرای آن. راز این حقیقت آن است که هیچ جیز جز فطرت الهی، مانع سود ورزی ها و منفعت پرستی های شخصی نیست. به راستی چه عاملی می تواند انسان را وا دارد که به جای کسب سود شخصی، منافع مشترک همه انسان ها را در نظر بگیرد؟ گروهی گمان می کنند که قدرت دولت می تواند چنین نقش بزرگی را ایفا کند. اما تجربه نشان داده است که اگر قدرت در کف دولت مردان و قانون گذاران بشری باشد، آنان می کوشند که گریز گاهی بیابند تا خویش را از عمل به قانون برهانند.. یکی از جلوه های چنین گریز دهشتناکی، قرار دادن حق «وتو» برای قدرتمندان است.
اعتقاد به خداوند و فطرت الهی برای انسان همانند گلاب است برای گل. اگر گلاب را از گل بگیرند، شادابی و خوشبویی آن رخت بر می بندد و جز برگی پژمرده و بی بو چیزی بر جا نمی ماند. انسان نیز بدون پای بندی و اعتقاد به فطرت الهی، تنها مشتی خاک بی بو و رنگ است که هرگز نمی توان شمشم خوش حیات را در آن یافت. آنگاه در ساحت قانون گذاری هیچ ضامن اجرایی یافت نمی شود، زیرا ضمانت اجرای قوانین باید از درون خود انسان بجوشد. طبیعت دارای جاذبه های فراوان است و غریزه انسان همواره در پی این جاذبه هاست. اگر هیچ بیمی از محاکمه در میان نباشد، آنگاه چه عاملی می تواند باز دارنده انسان از رذایل و زشتکاری ها باشد؟ تنها راه دستیابی به این عامل باز دارنده، اعقتاد به روز جزا و پاداش است. اگر کسی زندگانی جاوید و حیات پس از مرگ را باور نداشته باشد، برایش چه تفاوت دارد که از او نام نیک به یادگار بماند یا نام زشت؟ آن کسی که باور کرده است پس از مرگ، حیاتی در میان نیست، با چه انگیزه ای باید در پی خوبی ها و نیکی ها برود و از تجاوز و ستم پرهیز کند؟ تنها با اعتقاد به معاد می توان چنین سرود:
نام نیکو گر بماند ز آدمی به کز او ماند سرای زرنگار
این، همان بیان قرآن کریم است که: «واجعل لی لسان صدق فی الاخرین؛ خدایا؛ برای من در میان آیندگان آوازه نیکو گذار!»
اصولا سرچشمه گمراهی ها و تیره بختی ها فراموش کردن قیامت است، خواه این فراموشی ساختگی باشد و خواه حقیقی. قرآن می فرماید: «ان الذین یصلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب؛ آنها که راه خدا را گم می کنند، عذابی سخت پیش رو دارند، زیرا روز قیامت را فراموش کرده اند.»
می بینید که دلیل گمراهی انسان، فراموشی یاد قیامت بر شمرده شده است. این تعلیل هنگامی به روشنی دریافت می شود که بیان گذشته درباره نقش فطرت و باور داشت قیامت، در عمل به قوانین و ضمانت اجرای مقررات حقوقی مرود تأمل قرار گیرد.
Sources
عبدالله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 131-133
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites