پیش بینی وقایع آینده به وسیله علم نجوم

English 9907 Views |

آن چه که درباره علم نجوم در اسلام ممنوع است، استنباط و سرنوشت انسان ها و استخراج وقایع و رویدادهای آینده است که به خواص ستارگان و کیفیت حرکات موقعیت های آن ها مستند باشد. با نظر به مجموع تحقیقاتی که فقهای اسلام در این مسئله نموده اند، روش تحقیق فقاهی مرحوم شیخ مرتضی انصاری از دیگر فقهای دقیق تر و کامل تر است. محقق و فقیه مزبور می گوید:
«تنجیم –چنان که محق ثانی؛ عبدالعالی کرکی در کتاب جامع المقاصد گفته- عبارت است از خبر دادن از احکام ستارگان با نظر به حرکات فلکی و اتصالات آن ها با یکدیگر، توضیح مطالب، به بحث در چند مسئله نیازمند است.
مسئله یکم، ظاهر این است که خبر دادن از اوضاع فلکی که مبتنی بر سیر ستارگان بوده باشد، حرام نیست، مانند خبر دادن از خسوف ناشی از قرار گرفتن زمین میان آفتاب و ماه ( خبردادن) از کسوف که ناشی از قرار گرفتن ماه میان آفتاب و زمین، بلکه در صورتی که این گونه اخبار اطلاعات علمی مستند به برهان و دلیلی باشد که مورد اعتقاد خبر دهنده باشند، یا مستند به دلایل ظن آور باشد، جایز است. حتی عده ای از فقها که نجوم شناسی را منکر شده اند، به اطلاعات مزبور که مستند به برهان و دلیل باشد، اعتراف نموده اند، مانند سیدمرتضی علم الهدی و شیخ ابوالفتح کراجکی.
از این فقها در مورد رد استدلال به صحت احکام نجومی، چنین نقل شده است که کسوف ها و اتصالات ستارگان و انفصالات آن ها بر مبنای حساب و حرکت آن ها که بر مبنای اصول صحیح و قواعد محکم خبر داده می شوند، غیر از آن است که به عنوان تأثیر ستارگان در خیر و شر و نفع و ضرر گفته می شود. اگر میان این دو مسئله تفاوتی جز این نبود که اطلاعات مربوط به کسوف ها و امثال آن دائما مطابق واقع می باشند تا آن جا که خطایی در آن ها دیده نمی شود، در صورتی که احکام نجومی همواره به خطا و خلاف واقع بون مشهور است، کافی بود حتی تطابق احکام نجومی با واقع کاملا به ندرت و استثنایی اتفاق می افتد و گاهی صحت نظر کسی که دربارة جکم نجومی با تخمین سخنی گفته است. بیش تر از آن مدعیان دانش احکام نجومی می باشد...»
شیخ انصاری بعد از این بحث، حتی علم حرکات ستارگان (علم هیأت) را هم دانشی در معرض خطا معرضی نموده و می گوید:
«خطاهای علمای علم هیأت بسیار فراوان است و به همین جهت، درباره این اطلاعات هم نمی توان به اشخاص عادل از این علما اطمینان کرد، چه رسد به فاسق های آن ها، زیرا محاسبات آنان مبتنی بر عده ای امور نظری است که بر نظریات دیگری مبتنی است؛ مگر این که اطلاع و تحقیقاتشان بر یک عده مبانی بدیهی استوار شده باشد.»
همان گونه که ملاحظه می شود، فقه تشیع در مبارزه با خرافات، در حد اعلای خود بوده و فقه راستین، علم به واقعیات عینی را به تمام معنی کلمه می پذیرد. شیخ مرتضی انصاری در ادامه بحث خود می گوید:
«مسئلة دوم، حکم به بروز پدیده های خاص در ستارگان، به سبب حرکات و اتصالات و غیر ذلک جایز است، اگر ظنی مستند باشد که محصول تجربة مستقیم خود عالم علم هیأت یا به نقل از تجربه دیگران بوده باشد با تکیه به اراده خداوندی در موقع بروز وضع مخصوص در ستارگان بدون اعتقاد به رابطه علیت، میان آن ها. بلکه ظاهر این است که می توان درباره این گونه مسائل -اگر بر تجربه قطعی مستند باشد- حکم قطعی صادر نمود، زیرا هیچ اشکالی ندارد که کسی حکم قطعی به باریدن باران در این شب بنماید و به فرود آمدن سگ از پشت بام به داخل خانه استدلال کند؛ چنان که برای ترویج کننده و احیاء کننده این علم -خواجه نصیرطوسی- اتفاق افتاد. وی در یکی از مسافرت های خود، میهمان آسیابانی شد که در بیرون شهر آسیابی داشت. وقتی که خواجه نصیر وارد خانه آسیابان شد، به جهت گرمای هوا، به پشت بام رفت. صاحب خانه گفت: بیا پایین و در خانه بخواب تا باران تو را ناراحت نکند. خواجه به اوضاع ستارگان نگریست و چیزی که علامت آمدن باران باشد، صاحب خانه گفت: من سگی دارم که هر شبی که باران در آن ببارد، وارد خانه می شود. خواجه این استدلال آسیابان را قبول نکرد و در پشت بام خوابید و آن شب باران بارید و خواجه در تعجب فرو رفت.»
دراین مطالب شیخ انصاری، دو مسئله فوق العاده با اهمیت وجود دارد که تذکر به آن دو، در حد اعلای ضرورت قرار دارد:
1- ارزش و اعتباری که این فقیه بسیار عالیقدر برای «تجربه» و «برهان» بیان می کند، بهترین دلیل بر بطلان سخن سرایی یاوه گویایی است که می گویند: اسلام هم مانند دیگر ادیان، با علم سازگار نیست!! چنان که ملاحظه می شود، شیخ انصاری در همین مبحث، ترتب احکام شرعیه را که مربوط به وضع ستارگان و موقعیت های متغیر آن ها ست، در صورت استناد آن ها به تجربه، تجویز می نماید و با نظر به روش محتاطانه ای که ایشان در فقه دارا می باشد، این موضوع حائز کمال اهمیت است.
2- تکیه بر اراده خداوندی، حتی درباره پدیده های عینی حرکات و موقعیت های ستارگان، که علم هیأت به تحقیق آن ها می پردازد.
شیخ انصاری وارد مسئله احکان نجومی نیز شده و می گوید:
«مسئله سوم، اصلاع دادن از حوادث و حکم به آن ها، استناد به اتصالات درباره خیر و شر و منفعت و ضرر...چه استقلالا و چه به عنوان عامل دخالت کننده که در اصطلاح تنجیم گفته می شود، با نظر به فتاوی و نصوص، حرام مؤکد است. محقق ابوالقاسم حلی در کتاب المعتبر از پیامبر اکرم (ص) به طور مرسل نقل می کند که: «انه من صدق منجما أو کاهنا فقد کفر بما أنزل علی محمد صلی علیه واله؛ هرکس که منجم یا کاهنی را تصدیق کند، به آن چه بر محمد (ص) نازل شده، کفر ورزیده است.»
این روایت، با رساترین و بلیغ ترین وجهی، حکم منجم را تحریر می نماید. در روایت نصربن قانوس از امام صادق (ع) چنین آمده است:
«المنجم ملعون و الکاهن ملعون و الساحر ملعون؛ منجم و کاهن و ساحر ملعونند.»
در روایتی دیگر، امیرالمؤمنین به منجمی که آن حضرت را از حرکت به مقصدی نهی می کرد، فرمود: «أترعم أنک تهدی إلی الساعه التی من سارفیها صرف عنهالسوء؟ و الساعه التی من سارفیها حاق به الضر؟ من صدقک بهذا و استغنی بقولک عن الا ستغانه بالله فی هذا الوجه و أ حوج أ لی الرغبه ألیک فی دفع المکروه عنه...؛ آیا گمان می بری تو آن ساعت را می دانی که هرکس در آن ساعت حرکت کند، بدی از او بر می گردد و آن ساعت را می دانی که هرکس در آن حرکت کند، ضرر او را احاطه می کند؟! هر کس این سخن تو را تصدیق کند، با تکیه به این سخن، احساس بی نیازی از استمداد خداوند در این راه نموده و به رغبت به تو برای دفع ناگوار محتاج شده است!!.»
در روایت عبدالملک بن اعین چنین آمده است: «قلت: لا بی عبدالله علیه السلام: انی قد ابتلیت بارید الحاجه فاذا نظرت الی الطالع و رأ یت الطالع الشر فجلست و لم أ ذهب فیها فأ ذا رأ یت الطالع الخیر ذهبت فی الحاجه.فقال لی: تقضی؟ قلت: نعم قال: أحرق کتبک؛
به امام صادق (ع) عرض کردم. من مبتلا شده ام، زیرا هنگامی که می خواهم برای رفع احتیاجی حرکت کنم، وقتی به طالع نظر کنم و ببینم شر است، می نشینم و دنبال آن کار نمی روم واگر طالع را خیر دیدم، دنبال آن حاجت می روم، (آیا این صحیح است؟) آن حضرت فرمود: آیا حکم می کنی؟ عرض کردم: آری. فرمود: کتاب هایت را بسوزان.»
شیخ انصاری در ادامه همین بحث، از سید مرتضی علم الهدی چنین نقل می کند:
«چگونه ممکن است برای یک مسلمان باطل بودن احکام نجومی مشتبه شود، با این که مسلمانان -خواه در عصر قدیم و خواه در دوران جدید- بر تکذیب منجمان اتفاق نظر و اجماع نموده و به فساد مذهب و بطلان احکام آن شهادت داده اند! ضرورت تکذیب احکام منجمان در دین پیامبر اسلام، امری معلوم است و روایاتی که در قالب انتقاد و ناتوان معرفی کردن آنان از احکام که صادر می کنند، وارد شده است، بیش از حد شمارش است. هم چنین، با وجود مخالفت شدید علمای اهل بیت پیغمبر (ائمه معصومین (ع)) و اصحاب بزرگوار و شهرت ممنوعیت احکام نجومی با این وسعت زیاد، چگونه کسی که منسوب به ملت اسلام است و بر قبله نماز می گذارد، می تواند فتوا بر خلاف دهد؟»
به صورت خیلی خلاصه، حکم به حرمت تنجیم، به این معنی که اعتقاد داشتن و صادر نمودن حکم به ارتباط نفع و ضرر و خیر و شر و دیگر مسائل مربوط به سرنوشت زندگی انسان ها، به وضع و موقعیت و حرکات ستارگان، در آیین اسلام قطعا ممنوع است و منابع مآخذی که به این ممنوعیت دلالت دارند، از نظر کمیت و کیفیت، بیش از آن هستند که اندک تردیدی در آن ها وجود داشته باشد. در نهج البلاغه آمده است:
«أیها الناس، إیاکم و تعلم النجوم، إلا ما یهتدی به فی أو بحر فانها تدعو ألی الکهانه و المنجم کالکاهن، و الکاهن کالساحر کالکافر! و الکافر فی النار! سیروا علی اسم الله»
«ای مردم، بپرهیزید از آموزش نجوم (برای حکم دادن درسرنوشت مردم)؛ مگر به عنوان وسیله ای برای یافتن سمت و مسیر در خشکی و دریا، زیرا علم نجوم انسان را به کهانت می کشاند و منجم مانند کاهن است و کاهن مانند ساحر و ساحر مانند کافر و کافر در آتش است. به نام خدا حرکت کنید.»

Sources

محمدتقی جعفری- علم و دین در حیات معقول- صفحه 155-160

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites