جهان هستی تجلی گاه خداوندی
English 2711 Views |حاکمیت نظم در جهان هستی که منشأ انتزاع قوانین بسیار متنوع و در عین حال هماهنگ است، از یک طرف، و عظمت و شکوه غیر قابل توصیفی که در این جهان مشاهده می شود از طرف دیگر، و عظمتی که فوق نظم و شکوه های هستی در وجود آدمی موج می زند، عالم مخلوقات را به عنوان تجلی گاه خالق فیاض متعال قابل پذیرش می سازد.
پدیده نظم یکی از اساسی ترین عوامل تجلی حق (جل و علا) در جهان هستی است. اگر کسی توهم احمقانه عدم نظم را به خود راه بدهد و آن را انکار نموده یا مورد تردید قرار دهد، همه علوم را آگاهانه یا نا آگاه پوچ و بی اساس قلمداد می کند؛ زیرا اگر نظمی وجود نداشته باشد، قانونی وجود نخواهد داشت.
بنابراین موضوع، شما می توانید دانه گندمی در زمین بکارید و آن زمین، از همان دانه گندم، شما هفتاد و سه رأس فیل و سیصد رأس اسب و چهارصد رأس گوسفند برویاند! اما چنین نیست، زیرا با قاطعیت تمام می توان گفت: احساس حرکت کاینات بر مبنای نظم، یک احساس ذاتی است که باعث شده است بشر از آغاز تاریخ ارتباط خویش با جهان عینی و خویشتن، برای پیدا کردن قانون هر موجود و جریانی، دست به تلاش هایی جدی بزند.
این نکته را باید در نظر بگیریم که این مخلوقات، با کمال نظم و تبلوری که از قانون دارند، هیچ سنخیت و مشابهتی با خالق فیاض ندارند. بنابراین، اگر این سوال مطرح شود: وقتی که مخلوقات هیچ سنخیت و شباهتی با خالق فیاض ندارند، چگونه می توانند تجلی گاه خداوندی برای آدمیان باشند؟ پاسخ روشن است، زیرا منظور از جلوه باغبان و در درختان و گل هایی که آنها را کاشته و با کمال دقت آنها را پرورانده است، آن نیست که هویت باغبان، هم سنخ درختان و گل هایی است که آن ها کاشته و پرورانده است، بلکه منظور جلوه عظمت های عملی، اراده، آرمان ها و هدف گیری های باغبان است که بیان کننده مقداری از صفات او تواند بود.
با عبارت کلی تر هر اندیشه و دریافتی که مهندس یک ساختمان، یا باغبان یک گلستان، در درون خود داشته و آن را در ساخته یا پرورده خود تجسم ببخشد، آن ساخته و پرورده، جلوه گاهی برای آن اندیشه و دریافت خواهد بود که بیان کننده صفاتی از آن مهندس یا باغبان می باشد. از طرف دیگر، با این که سطح ظاهری عالم هستی، عناصر و موادی است دارای امتداد و حرکت و تنوع، در هر حال، محکوم به کمیت و تحول از کون به فساد و از اجزاء به مرکبات است، ولی با این حال، عظمت و شکوه غیر قابل توصیفی در جهان هستی احساس می شود که محال است کسی با قلب پاک و دیده بی آلایش در آن بنگرد، و فروغ خیره کننده ربانی را در آن مشاهده نکند. تنها شرط این شهود و دریافت چنان که اشاره کردیم صفای درون و پاکی چسم و قلب انسان دیده ور است که جلوه عظمت خدا را به نام ملکوت، در عالم هستی ببیند.
عظمت دیگری نیز وجود دارد و آن در نهاد آدمی است که اگر واقعا مورد تفکر و دریافت قرار بگیرد، مجاورت آن حقیقت عظمتی با شعاع خورشید ربوبی، با کمال وضوح درک می شود و طعم واقعی این واقعیت را با ادراک کننده خود می چشاند که:
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد ***وآن چه خود داشت، ز بیگانه تمنا می کرد
هم چنین، معنای این آیه را می فهمد:
«و نحن أقرب إلیه من حبل الورید؛ و ما به او از رگ گردن نزدیک تریم.» (ق/ 16)
یکی از ابعاد بسیار مهم این حقیقت عظمی، شهود فروغ بی پایان خورشید ربوبی است، همان که امیرالمومنین (ع) به ذعلب یمانی فرمود آن را دیده است:
«لم أعبدوا ربا لم أره؛ من خدایی را که ندیده باشم، نمی پرستم.»
Sources
محمدتقی جعفری- علم و دین در حیات معقول- صفحه 162-164
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites