دلایل دارا بودن کمال در زیبایی های محسوس

English 3399 Views |

زیبایی نمودی است نگارین و شفاف که بر روی کمال کشیده شده است و کمال عبارت است از قرار گرفتن یک موضوع در مجرای بایستگی ها و شایستگی های مربوط به خود، البته در غیر مواردی که موجود زیبا دو بعدی باشد، مانند انسان که ممکن است با داشتن صورت زیبا، وقیح ترین و زشت ترین درون را دارا بوده باشد. برای این که بدانیم زیبای های محسوس هم نشانی از کمال دارند سه دلیل را مطرح می کنیم:
دلیل یکم: با در نظر گرفتن هر مجموعه محسوسی که در جهان عینی می تواند در مجرای قانون خود، کامل یا ناقص تلقی شود، آن چه که با توجه به قوانین حاکمه بر واحدهای آن مجموعه کامل نمودار شود، وقتی که یک عده اجزاء کل مجموعی مانند شکل و وضع و رنگ مخصوص و کمیت های مناسب آن اجزاء با نظر به موجودیت و قوانین حاکمه بر هر یک از آن اجزاء تعادل داشته باشند بدون این که موجودیت قانونی یکی از آن ها موجودیت قانونی دیگری را نقض کند، چنین مجموعه ای می تواند حس زیبایی آدمی را تحریک کند. از این بیان می توان چنین نتیجه گرفت که هر زیبایی نشان دهنده نوعی از کمال مربوط به موضوع زیباست، یا به عبارت دیگر: هر جمال نمایشی از جلال است.
دلیل دوم: قطب درون ذاتی در دریافت زیبایی های عینی، یکی از دو قطب اساسی است. بر مبنای این حقیقت است که می گوییم، بدون تردید: عامل درک زیبایی یا احساس خاص دریافت زیبایی در درون ما، یکی از اوصاف کمال ذاتی ماست. کسی که فاقد حس زیبایابی است، مانند کسی که فاقد عاطفه مادری یا پدری است که قطعا نقص بزرگ روانی محسوب می شود، بلکه با نظر به اهمیت حس زیبایابی اگر کسی ادعا کند که فقدان حس زیبایی از نظر نقص مغزی یا روانی کم تر از فقدان نیروی اندیشه منطقی نیست، چنین کسی هیچ گونه گزافه گویی نکرده است. این عامل (حس زیبایابی)، که نوعی از اوصاف کمالی ماست، برای درک کمال است که در جستجوی زیبایی ها بوده و از دریافت زیبایی ها لذت می برد. دلیل این که این عامل یکی از اوصاف یا ابعاد کمال آدمی است، این است که گمان نمی رود آن انسان هایی که از رشد مغزی برخوردارند و با کمال جدیت عمر خود را در کشف قوانین هستی (در دو قلمرو انسان و جهان) سپری می کنند، حتی یک لحظه آرزو کنند که به جای آن دسته گل زیبا باشند که از تماشا به آن لذت می برند، و یک هنرمند نابغه هرگز به خاطرش خطور نمی کند که خودش به جای اثری هنری باشد، یعنی موجودیت خود را با یک دسته گل زیبا یا یک اثر هنری مبادله کند، زیرا هر دو شخص به طور آگاه یا ناآگاه می دانند که موجودیت آن ها دارای ابعاد عالی متنوعی است که یکی از آن ها درک زیبایی را که در درون اوست، با یک منظره زیبا و یک اثر هنری حتی در حد اعلای زیبایابی مبادله کند. چرا؟ برای این که آن عامل یا احساس در درون آدمی، بعدی از کمالات اوست، و نمودهای زیبایی و هنری از آن جهت او را به خود جلب می کنند که پاسخگوی آن عامل و احساس می باشند. اگر کسی ادعا کند که همه ارزش هنری و فلسفه وجودی عامل درک زیبایی، در تماشای یک منظره زیبا و یک اثر هنری تمام می شود و دیگر هیچ، چنین شخصی به جهت ناتوانی از تفسیر سایه کمال به حذف خود کمال پرداخته است!
دلیل سوم: آن کدامین زیباست که اگر در زیر پرده ظاهری خود که نمایش زیبایی دارد، ضد قانون بایسته یا شایسته خود را مخفی کرده باشد و کسی که به آن نمود زیبا می نگرد، بداند که در زیر آن نمود زیبا چه زشتی نهفته است و به زشتی تنفرآور مبدل نشود؟ صورتگران چیره دست کلئوپاترا و نرون زیبا، بهتر از همه می دانستند که اگر می خواستند چهره حقیقی آن دو را ترسیم کنند، می بایست با نهادهای مغزی آنان که در زشت ترین نمودهای حیات تجسم یافته بود ترسیم کنند که بدون تردید، تماشاگر آن نقاشی های زیبا سراغ مارهای خوش خط و خالی را می گرفتند که هیچ جانداری از نیش زهر آلود صدمه ندیده بود.
آیا زیباترین زیبایان با ادعای این که: «من هستم که با کمال اختیار، زیبایی را در خودم به وجود آورده ام» به زشتی تنفرآور مبدل نمی شود؟ اگر فرض شود که در میان یک منظره طبیعی بسیار زیبا، شخصی که محبوب ماست، مانند پدر و مادر و همسر و فرزند مهربان با طرز فجیعی کشته شود، آیا آن منظره باز برای ما نمایش زیبایی خواهد داشت؟ اگر لکه هایی قرمز از خون محبوب ما که با جنایتی دلخراش کشته شده است، بر روی یک اثری هنری به طوری پاشیده شود که برای ذهن تماشاگر بی سابقه بر زیبایی آن اثر بیفزاید، آیا آن اثر برای ما هم زیبا خواهد بود؟ آیا زیبایی معشوقه ها آن تاثیر را که درون عشاق خود به وجود می آورند، برای عموم مردم نیز به همان زیبایی مطرح است؟ به همین جهت، در تعریف زیبایی می گوییم: «البته در غیر مواردی که موجود زیبا دو بعدی باشد، مانند انسان که ممکن است با داشتن صورت زیبا، دارای وقیح ترین و زشت ترین درون بوده باشد که در عرف ادبیات عمومی می گویند: مار خوش خط وخال.

Sources

علامه محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه 259-262

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites