تبیین اصل کلیت در نظام هستی
English 2990 Views |اصل کلیت
اشتباه دیگر انسان که از مقایسه خدا با خودش پیدا می شود این است که انسان تصمیم می گیرد در زمان معین و مکان معین و البته تحت شرایط حاکم معین خانه ای بسازد و می سازد یک مقدار آجر و گل و سیمان و آهن را که هیچ رابطه ذاتی با یکدیگر ندارند با یک سلسله پیوندهای مصنوعی به یکدیگر مربوط می سازد و نتیجه آنها ساختمان معینی است به نام خانه مسکونی. خداوند چطور؟ آیا کار خداوند از این قبیل است؟ آیا صنع متقن الهی از نوع پیوند مصنوعی و عاریتی ایجاد کردن میان چند امر بیگانه است؟
ایجاد این گونه پیوندهای مصنوعی و عاریتی کار مخلوقی از قبیل انسان است که جزئی از این نظام است و در محدوده ای معین، از قوا و نیروها و خاصیتهای موجود و مخلوق اشیاء بهره گیری می کند، کار مخلوقی است که فاعلیتش و خالقیتش در حد فاعلیت حرکت است نه در حد فاعلیت ایجادی، یعنی در این حد است که حرکتی -آن هم قسری نه طبعی- در یک شیء موجود به وجود می آورد. اما خداوند فاعل ایجادی است او ایجاد کننده اشیاء با همه قوا و نیروها و خاصیتها و خصلتهای آنهاست. مثلا انسان از آتش موجود و برق موجود بهره گیری می کند و ترتیب این کار جزئی خود را طوری می دهد که در یک لحظه و یک مورد که برایش مفید است از آن استفاده کند و در لحظه دیگر و شرایط دیگر که مضر به حال اوست اثر آتش یا برق ظاهر نشود. ولی خداوند، خالق و به وجود آورنده برق و آتش است با همه خاصیتهای آنها، لازمه وجود برق و آتش این است که گرم کنند یا حرکت ایجاد کنند یا بسوزانند. خدا برق یا آتش را برای شخص خاص و مورد خاص نیافریده که مثلا کلبه فقیر را گرم کند اما جامه او را اگر در آتش افتاد نسوزاند. خدا آتش را خلق کرده که خاصیتش احتراق است، پس آتش را در کلیتش در نظام عالم باید در نظر گرفت که وجودش لازم و مفید و موافق حکمت است نه در جزئیتش، که در فلان مورد جزئی برای فلان غرض فردی و شخصی آیا مفید و خیر و حکمت است یا نه؟
به عبارت دیگر، علاوه بر اینکه در حکمت الهی غایت را باید غایت فعل گرفت نه غایت فاعل، و حکیم بودن خدا به معنی ایجاد بهترین نظام برای رسانیدن موجودات به غایات آنهاست نه به معنی فراهم کردن بهترین وسیله برای خروج خودش از نقص به کمال و از قوه به فعل و برای وصول به اهداف کمالیه خود -آری، علاوه بر این- باید بدانیم که غایات افعال الهی غایات کلیه است نه غایات جزئیه، غایت خلق آتش، احتراق است به طور کلی، نه فلان احتراق جزئی که احیانا به حال یک فرد مفید است و یا احتراق جزئی دیگر که احیانا به حال فرد دیگر زیانبار است.
Sources
مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی- صفحه 128-126
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites