نقش اصول تثبیت شده گذشته در تعلیم و تربیت
English 3908 Views |گذشته و حال و آینده، با نظر به ذات آن ها نباید در بررسی واقعیت نسل های گذشته و حال دخالتی داشته باشد، زیرا هیچ یک از هواخواهان نسل گذشته و نسل حاضر، نمی توانند از روی منطق صحیح به سه قطعه زمان (گذشته و حال و آینده)، مانند سه نمود فیزیکی بنگرند که تحت عوامل طبیعی خاص خود، معلول یا علت چیزی دیگر بوده باشند.
سه مفهوم انتزاعی زمان نیست که درخت را بارور می کند، یا جنین را کامل می کند و به دنیای زندگی وارد می سازد و خواص کودکی و جوانی و میان سالی و پیری را به او می بخشد، بلکه این مواد طبیعی و فعالیت های «خود طبیعی» انسان هاست که آن ها را در قلمرو هستی دگرگون می سازد و موجودت های گوناگون را بروز می دهد. نمودهای امروزی، معلول دیروز و علل فردا هستند. ما با کدامین قیچی منطقی، این علل و معلول ها را از یکدیگر تفکیک می کنیم؟!
از طرف دیگر، نادیده گرفتن محصولات جدید انسانی که در هر دوره، خواه از مغزهای فرد فرد انسان ها یا از تفاعل ها و ارتباط های افراد و جوامع با یکدیگر به وجود می آیند، مبارزه با واقعیتی است که جز یک انسان سوفسطایی جرأت ارتکاب آن را ندارد. بنابراین، بیایید برای میوه ای که مورد نظر ماست، ریشه و تنه و ساقه درخت را منکر نشویم و برای ریشه و تنه و ساقه درختی که برای ما مطرح است، میوه آن درخت را نیز نادیده نگیریم.
تاریخ نسل های پی در پی انسان ها که دنبال هم به یک جامعه قدم می گذارند، بی شباهت به تاریخ زندگی یک فرد از انسان که در جامعه ای موجودیت پیدا کرده است، نیست. هریک از جوامع نیز مانند شاخه های مستقیم و منحنی و پر گره و صاف و شکوفان و پژمرده یک درخت می باشند. که ریشه و تنه آن درخت عبارت است از: همان اصول و قوانین تثبیت شده.
برای توضیح این مطلب، یک فرد از انسان را در نظر بگیریم. این فرد از نظر دوران مختلف زندگی (جنینی، کودکی، جوانی، میان سالی، پیری و کهن سالی)، از نقاطی عبور می کند. در هریک از دوران ها، از نظر فیزیولوژی و پسیکولوژی (عضوی و روانی) حالات و اوضاع بسیار متنوعی را پشت سر می گذارد و صدها هزار تصورات و تخیلات و اندیشه های منطقی و خواهش های طبیعی و روانی از او بروز می کند، اما یک حقیقت به نام «شخصیت» با دو رویه مغایر در همه دوران ها با او همراه است:
1- رویه متغیر.
2- رویه ثابت.
رویه متغیر شخصیت، مجاور طبیعت و دگرگونی های آن است. اما رویه ثابت، همان است که از هنگام دریافت «خود» با او هم سفر بوده است نسل جدید در هر دوره ای که باشد، به منزله رویه متغیر شخصیت انسانی است که در عین حال به خاطر پیوستگی و وابستگی به نسل گذشته، دارای رویه ای ثابت است. بقای رویه ثابت آدمیان در همه نسل ها، به تعدادی از اصول و قوانین تکیه دارد که به واقعیت طبیعی عضوی و روانی انسان ها مستند است، مانند «حب ذات» و داشتن «می خواهم» نامحدود و امثال آن. پذیرش آکسیوم ها، یعنی: اصولی که بی نیاز از اثبات یا غیر قابل اثبات اند، دارای زندگی نسبتا طولانی می باشد. درک ذهنی ما درباره قضایایی نظیر:
«این همان است و این نه آن است»، که خود منشأ آکسیوم های دیگری هستند، عمری به اندازه عمر معارف بشری دارد. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، این اصول کهن سال در تعلیم و تربیت نسل های جدید هر دوره و جامعه ای نفوذ داشته است.
ضرورت روش عقلانی و تحرک وجدانی، حداقل تاریخی مساوی تاریخ تشکل اجتماع بشری دارد. در کتاب ماتریالیسم دیالکتیک و مکتب های یونان قدیم چنین آمده است:
فردریک انگلس همکار صمیمی کارل مارکس، این جمله را به صراحت پذیرفته است که: نطفه تمام سیستم های جهان بینی بشری را تقریبا می توان در شکل های متنوع فلسفه یونان قدیم پیدا نمود.
هراکلیتوس حرکت و تحول همیشگی جهان هستی را مطرح می کند و می گوید: «من دو بار به یک رودخانه وارد نشده ام.»
ارسطو آن استاد کهن سال تاریخ، منطق را با گروهی از اصول و قوانین تنظیم نموده و بشریت را قرن هاست با آن منطق اداره می کند. او اگر چه ناگفته هایی فراوان دارد که در قرن های اخیر به ثبوت رسیده است، ولی مقدار فراوانی از قوانین منطقی که به بشریت عرضه کرده، هنوز به قوت خود باقی است. علم الاخلاق که ارسطو آن را مطرح نموده، هنوز مسائل فراوانی از تحقیقاتش در این باره کاملا زنده است و به وجود خود ادامه می دهد.
گره های عمده مسائل سیاسی، بدان که گونه که افلاطون در یونان باستان متوجه شده، به اعتراف صریح آلفرد نورث وایتهد: «امروز هم به عنوان گره و معما وجود دارد و هنوز حل و فصل نشده است.» وایتهد- آن ریاضی دان و فیلسوف عالی قدر- می گوید:
«در خصوص اختلاف نظرهای سیاسی دنیای باستانی، هنوز تاکنون چیزی حل و تصفیه نشده است. همه مسائل مورد بحث افلاطون، امروز هم مطرح است.»
Sources
محمدتقی جعفری- ارکان تعلیم و تربیت- صفحه 97-100
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites