استدلال بر توحید و معاد با یاد آورى انزال باران
English English 3398 Views | از آن جا که عمده انکار و لجاجت مشرکین متوجه به معاد است، و انکار آن مایه لغویت احکام و شرایع است، و در نتیجه مساله توحید هم لغو مى شود، لذا خداوند دنبال احتجاج بر مساله معاد، رسول گرامى اش را از تاثیر دعوتش در آنان مایوس نموده، و دستور مى دهد تنها به دعوت کسانى بپردازد که در نفسشان استعداد ایمان و صلاحیت اسلام و تسلیم شدن در برابر حق باشد: «الله الذى یرسل الریاح فتثیر سحابا فیبسطه فى السماء کیف یشاء و یجعله کسفا فترى الودق یخرج من خلاله فإذا أصاب به من یشاء من عباده إذا هم یستبشرون» (روم/48). معناى آیه این است که: خدا آن کسى است که بادها را مى فرستد، و بادها ابرها را به حرکت در آورده، و منتشر مى کند، و ابرها در جهت جو بالاى سر شما گسترده گشته، هر جور که خداى سبحان بخواهد بسط مى یابد، و خدا آنها را قطعه قطعه روى هم سوار، و درهم فشرده مى کند، سپس مى بینى که مقدارى باران از شکاف ابرها بیرون مى آید، و چون به مردمى که خدا مى خواهد، برسد، آن مردم خوشحال مى شوند، و به یکدیگر بشارت مى دهند، چون ماده حیاتشان و حیات حیوانات و گیاهان به ایشان رسیده.
«و إن کانوا من قبل أن ینزل علیهم من قبله لمبلسین؛ و البته پیش از آن که باران بر ایشان نازل گردد، [آرى] پیش از آن ناامید بودند» (روم/49). در کشاف گفته که جمله ی "من قبله" از باب تکرار، و به منظور تاکید است، مانند تکرار در آیه ی "فکان عاقبتهما أنهما فی النار خالدین فیها" و معناى تاکید در دلالت، و معناى تاکید در قبلیت، این است که دلالت کند بر اینکه عهد مردم به باران طولانى شده بود، چون مدتها بود باران ندیده بودند، در نتیجه نومیدیشان از باران در دلهایشان محکم و جایگیر شده بود، و بدین جهت وقتى باران را دیدند خوشحالى آن مدت کوتاه به اندازه غم و اندوه آن مدت طولانى بود. «فانظر إلى آثار رحمت الله، کیف یحی الأرض بعد موتها إن ذلک لمحی الموتى و هو على کل شی ء قدیر؛ پس با تأمل به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مردگى اش زنده مى کند، بى تردید این [خداى قدرتمند] زنده کننده مردگان است و او بر هر کارى تواناست» (روم/50). کلمه ی "آثار" جمع اثر است، و اثر به معناى باقى مانده اى از چیزى است که بعد از رفتنش بماند، و به هر بیننده بفهماند که قبلا چنین چیزى در اینجا بوده، مانند اثر پا، و اثر ساختمان، لیکن به عنوان استعاره در هر چیزى که متفرع بر چیز دیگرى شود، استعمال مى شود. و مراد از رحمت خدا بارانى است که از ابرها فرو مى ریزد، ابرهایى که به وسیله بادها گسترش یافته، و آثار آن عبارت است از هر چیزى که بر آمدن باران مترتب شود، چون گیاه و درخت و میوه، که در عین اینکه آثار بارانند آثار حیات یافتن زمین بعد از مردنش نیز هستند. و لذا در آیه شریفه فرمود: "نظر کن به آثار رحمت خدا، که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده مى کند" که در این عبارت باران را رحمت خدا، و کیفیت زنده کردن زمین بعد از مردنش را آثار آن خوانده، پس زنده شدن زمین بعد از مردنش از آثار رحمت خدا است، و نباتات و اشجار و میوه ها از آثار زنده شدن زمین است، با اینکه خود آنها نیز از آثار رحمت هستند، و تدبیر، تدبیرى است الهى، که از خلقت باد و ابر و باران حاصل مى شود. و در جمله ی "إن ذلک لمحی الموتى" کلمه ی "ذلک" اشاره است به خداى تعالى، که داراى رحمتى است که از آثار آن احیاى زمین بعد از مردنش مى باشد، و اگر براى اشاره به خداى تعالى کلمه ی"ذلک" را که مخصوص اشاره به دور است به کار برده، به منظور تعظیم بوده، و مراد از"موتى- مردگان" انسان و یا انسان و سایر جانداران است.
خدایى که زمین موات را (با فرستادن باران) زنده مى کند مردگان را نیز زنده خواهد کرد
و مراد از جمله مذکور فهماندن این معنا است که زنده کردن مردگان مثل زنده کردن زمین موات است، چون در هر دو مرگ هست، که عبارت از این است که آثار حیات از چیزى سلب شود، و نیز حیات عبارت از این است که چیزى بعد از ساقط شدن آثار حیات از او دوباره اثر حیات به خود بگیرد، و زمین در فصل بهار داراى اثر حیات مى شود، پس در فصل بهار خداوند زمین مرده را زنده کرده، و حیات انسان و حیوان نیز مثل حیات زمین است، و چیزى غیر از آن نیست. خوب، وقتى مى بینیم که خداى تعالى مى تواند از بین چند چیز مثل هم، یکى را بعد از مردن زنده کند، دیگر چرا نگوییم که مى تواند آن چند چیز دیگر را نیز بعد از مردن زنده کند؟ با اینکه بنا به قاعده معروف: "حکم الامثال فیما یجوز و ما لا یجوز واحد- حکم چند چیز مثل هم در یکى که محقق شده با آنکه محقق نشده یکى است". وقتى مى بینیم زمین و نبات مرده را زنده کرده، بى درنگ باید قبول کنیم که حیوان و انسان را هم مى تواند زنده کند. و جمله "و هو على کل شی ء قدیر" اثبات احیاى مذکور است، به بیانى دیگر مى فرماید: چرا خدا نتواند مردگان را زنده کند؟ با اینکه قدرت او عمومى، و غیر محدود، و غیر متناهى است، و وقتى قدرت غیر متناهى شد شامل احیاى بعد از موت نیز مى شود، و گر نه لازم است قدرت مقید شود و حال آنکه ما آن را مطلق فرض کردیم.
از آنجا که در آیات گذشته، سخن از بادهاى پر برکتى در میان بود که پیشقراولان باران هاى رحمت زا هستند، در نخستین آیه مورد بحث، اشاره به بادهاى زیانبار کرده مى گوید: «و لئن أرسلنا ریحا فرأوه مصفرا لظلوا من بعده یکفرون؛ و اگر ما بادى بفرستیم (بادى داغ و سوزان یا سرد و خشک و یا توأم با سموم) و به دنبال آن، زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببینند راه کفران را پیش مى گیرند، و به این راه هم چنان ادامه مى دهند» (روم/51). در آیه شریفه مشرکین را سرزنش مى کند به اینکه به سرعت دلهایشان زیر و رو مى شود، هنگام نعمت یک جور، و هنگام نقمت جور دیگر، به محضى که آثار نعمت نزدیک مى شود، بى درنگ خوشحال مى شوند، و چون بعضى از نعمت ها را از ایشان بگیرد بدون هیچ درنگى نعمت هاى مسلم و روشن را منکر مى شوند.
Sources
سید محمدباقر موسوی همدانی- ترجمه المیزان ج14- ص: 363 سید محمدباقر موسوی همدانی- ترجمه المیزان ج16- ص: 302
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites