خودسازی یکی از ارکان اساسی کمال دین

English 3819 Views |

یکی از ارکان اساسی کمال دین در ارتباط انسان با خویشتن، لزوم خودسازی می باشد در اینجا نمونه ای از آیات قرآن درباره خودسازی را متذکر می شویم:
الف- «ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ با کرامت ترین شما نزد خداوند با تقوی ترین شماست.» (حجرات/ 13) آیاتی که دستور به تقوی می دهد در قرآن مجید فراوان است. تقوا عبارت است از صیانت تکاملی ذات از آلودگیها و کثافات و تربیت نفس برای شایستگی به سعادت ابدی.
ب- «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! بر شما باد (تعلیم و تربیت و تهذیب) نفوستان. اگر شما هدایت شوید ضلالت هیچ کس به شما ضرری نخواهد رساند.» (مائده/ 105) اهمیت خودسازی در درجه ای است که اگر همه مردم هم به ضلالت بیفتند، هر انسانی باید به اصلاح خود بپردازد.
پ- «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها؛ اگر نیکوکاری کردید، به سود خودتان خواهد بود و اگر بدی کردید به ضرر خودتان خواهد بود.» (اسراء/ 7)
ت- «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی؛ و اما هر کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس خود را از هوا جلوگیری کرد، قطعا بهشت جایگاه اوست.» (نازعات/ 40-41)
ث- «یا ایها الذین امنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید خودتان و دودمانتان را از آتش باز دارید.» (تحریم/ 6)
در قرآن گروههای مختلفی از آیات وجود دارد که با بیاناتی گوناگون، خودسازی را توصیه می نمایند. از آن جمله:
1- آیاتی که می گوید: هر انسانی آن گونه که نفس خود را ساخته است، روز قیامت آن را خواهد دید:
«و وفیت کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون؛ و هر نفسی آنچه را که اندوخته است به طور کامل در می یابد و آنان مظلوم واقع نخواهند گشت.» (آل عمران/ 25)
2- آیاتی که خسارت حقیقی را از آن کسانی معرفی می کنند که نفس خود را به خسارت انداخته اند:
«قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا؛ به آنان بگو: آیا به شما از کسانی خبر بدهم که بیشترین خسارت را درباره اعمال خود دیده اند. آنان کسانی هستند که کوشش شان در زندگی دنیوی تباه شده است، در حالی که گمان می کردند آنان عمل خوب انجام می دهند.» (کهف/ 104- 103)
«ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم و اهلیهم یوم القیامه؛ قطعا زیانکاران در روز قیام کسانی هستند که خود را دودمانشان را به خسارت انداخته اند.» (شوری/ 45)
اسلام معتقد است که در این ارتباط (ارتباط انسان با خویشتن) در هر دو قلمرو شناخت خویشتن آن چنان که هست و اصلاح خویشتن آن چنان که باید از هر گونه علم و معرفت که به وسیله تجارت عینی، تعقل، منابع اصلی دین و اکتشافات در گذرگاه زمان به دست می آید، بهره برداری شود. و این باز بودن نظام معرفتی منافاتی با وجود اصول کلی حیات معقول بر مبنای اسلام ندارد. زیرا اسلام، بر نیازهای ثابت در پاسخگویی به هر دو قلمروی ثابت و متغیر استوار است.
احکام در قلمرو خودسازی آن چنان که باید و شاید!
1- انسان تا آن جا که بتواند باید خود را بشناسد و در مسیر گردیدن برای اصلاح و پیشبرد شخصیت خود تلاش کند. بنابراین قرار گرفتن در مسیر از خود بیگانگی ممنوع است.
2- آماده کردن وسایل زیست آبرومندانه لازم است تقصیر در تنظیم عوامل و وسایل زندگی آبرومندانه ممنوع است.
3- تغییر محیطی که مستلزم فساد اخلاقی و دینی است، لازم است. ادامه زندگی در چنین محیطی ممنوع است.
4- مراعات عزت و کرامت نفس، لازم است. تحمل پستی و اهانت و هر آنچه که مخل شرف است، ممنوع است.
5- تعلم (آموزش) هر آنچه که دانستن آن، برای حیات معقول ضرورت دارد به قدر توانایی لازم است. خودداری از تعلم آنچه که گفتیم ممنوع است.
6- خیرخواهی و اهتمام به مصالح و مفاسد اجتماعی در حد توانایی لازم است. بی تفاوتی و مسامحه درباره مصالح و مفاسد اجتماعی ممنوع است.
7- کوشش برای به فعلیت رساندن استعدادهای سازنده و اکتشاف آنچه که برای حیات فردی و اجتماعی ضروری است، لازم است. خودداری و مسامحه درباره به فعلیت رساندن استعدادهای مزبور در حد توانایی ممنوع است.
8- مبارزه جدی با هر چیزی که عالم فساد نفس است لازم است. رها ساختن نفس در برابر عوامل فساد نفس و بی تفاوتی درباره آنها ممنوع است.
9- کوشش برای تحصیل آزادی مسئولانه لازم است. رها ساختن نفس در برابر عواملی که امکان ارتباط آزاد مسئولانه با آنها در قلمرو ارزشها وجود دارد، ممنوع است.
10- برقرار ساختن ارتباط آزاد با امتیازات دنیا، به طوری که موجب مالکیت انسان بر آنها باشد لازم است. مملوکیت انسان برای امتیازات دنیا که موجب سقوط جبری او باشد، ممنوع است.
از ان جهت که این اعتقادات و احکام در قلمرو خودسازی عقلی و فطری و وجدانی است، با اندک دقت در باب هر یک از آنها ملاک و علت آن را می توان فهمید و احتیاجی به توضیح و استدلالهای غامض و اصطلاح گویی ندارد و با به دست آوردن ملاک و علت هر یک از آن احکام لازم (واجب)، احکام شایسته آن را نیز می توان فهمید به عنوان نمونه: شناخت و قرار گرفتن در مسیر اصلاح و پیشبرد آن، لازم است. این یک حکم بایسته ای است که از جانب عقل و نقل معتبر برای نجات از جهل به خویشتن و ابتلای به بیماری از خود بیگانگی صادر شده است. برای وصول به هدف مزبور، مقداری فعالیتهای فکری و عقلانی واجب است و برای وصول به وسایل شایسته و به هدف به طور مطلوب در حد عالی تفکرات و فعالیتهای شایسته ای مورد نیاز است که در اصطلاح فقهی مستحبات گفته می شود. در نمونه فوق، افزایش معرفت درباره خویشتن از حد لازم، پرداختن به اصطلاحات عالیتر از درجات لازم است که برای هر انسانی واجب است.

Sources

محمدتقی جعفری- فلسفه دین- صفحه 142-144 و 145-146

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information