لزوم همگانی کار و دانش
English 3823 Views | در آثار دینی ما مکرر به این نکته اشاره شده که علم است که به عمل ارزش می دهد و آن را بالا می برد، اثر و ارزش یک کاری که با نیروی علم و معرفت صورت گیرد صدها برابر کاری است که جاهلانه صورت گیرد، علم، افزایش دهنده اثر و ارزش کار است. هر کاری را که در نظر بگیریم می بینیم اگر با علم و شناسایی و معرفت توأم گردد اثر و ارزش بسیار بیشتری پیدا می کند.
روی همین اصل است که در اسلام دو چیز محترم است: کار و دانش، و دو چیز مردود است: بیکاری و نادانی. ولی این نکته را از اسلام نباید فراموش کرد که کار و دانش که محترم است از یکدیگر جدا نیستند، یعنی نه این است که برای بعضی کار محترم است و برای بعضی دیگر دانش، بعضی اهل کار باشند و بعضی اهل دانش، اینطور نیست، کار و دانش اگر از یکدیگر جدا افتند اهمیتی ندارند، این دو اصل مقدس هنگامی برای بشر به صورت دو بال در می آیند که معاون یکدیگر و کمک یکدیگر بوده باشند، یعنی کار در روشنایی علم صورت گیرد، و اگر یکی عالم باشد و گوشه نشین و دیگری کارگر باشد و جاهل، مثل این است که در یک شب تاریک یکی چراغ به دست بگیرد و در گوشه ای بنشیند و دیگری راه پیمایی کند ولی چراغ نداشته باشد، باید همان کس که راه پیمایی می کند چراغ داشته باشد و همان کس که چراغ دارد راه پیمایی می کند، یعنی همگی به نوبه خود و سهم خود در زندگی حرکت و فعالیت و راه پیمایی کنند و همگی چراغ در دست داشته باشند. تعاون و همکاری اصل مقدسی است، ولی هیچ همکاری و هماهنگی و همگامی، مقدس تر و پر ارزش تر از همکاری و همگامی کار و دانش نیست، یعنی کارگر دانشمند و مطلع و عالم باشد و عالم اهل عمل و کار و فعالیت باشد.
در دوره هایی از تاریخ در میان بعضی از ملت ها فاصله بین کار و دانش وجود داشته است. گذشته از این که این جدایی بین علم و عمل ظلمی عظیم بود یک عامل مهم رکود بشریت همین بود. یکی از خدمات بزرگی که اسلام به بشریت کرد این بود که کار را وظیفه همگانی و دانش را حق همگانی دانست. گمان نمی کنم کسی فی الجمله به منطق اسلام آشنا باشد و منطق این آیین مقدس را در مورد عمومیت وظیفه مقدس شغل داشتن و کار کردن ببیند و از طرف دیگر منطق این دین مقدس را در مورد اهمیت علم و اینکه این حق، اختصاصی نیست و حق عموم مردم است بداند، کوچک ترین شکی و تردیدی در مطلبی که گفته شد بتواند بکند. نه وظیفه کار کردن اختصاص به دسته ای دارد و نه حق علم و دانش از مختصات دسته ای دیگر است. گذشته از همه اینها اسلام، علم و عمل، دانش و کار را به همکاری و همگامی یکدیگر دعوت کرد، از طرفی فرمود علم بدون عمل مانند درخت بی ثمر است، فایده و ارزش ندارد، از طرف دیگر هنگام مقایسه عمل توأم با علم و عمل بدون علم ارزش عمل توأم با علم را صدها برابر عمل بدون علم تعیین کرد. کار هر نوع کاری باشد، همین که صحیح و لازم و وظیفه شد باید با دانش توأم شود تا ارزش و اثر زیاد پیدا کند. مگر نه این است که بین کار و نیرو تناسب مستقیم است، نیروی بیشتر کار بیشتر و عالی تر تولید می کند و مگر نه این است که برای بشر، دانش بزرگ ترین منبع نیرو و قدرت است. قدرت عظیم انسان که جماد و نبات و حیوان و صحرا و دریا و فضا را مسخر کرده از منبع عظیم علم سرچشمه می گیرد. انسان ماشین نیست که قدرتش بستگی به میزان بخار و برق و حرارت داشته باشد، حیوان هم نیست که مانند اسب و فیل همه قدرتش همان باشد که در دست و پا و پشت اوست، قدرت بیشتر انسان قدرت فکری و مغزی است، به موجب این قدرت است که چنین تمدنی عظیم به وجود آورده، قدرت های برق و بخار و قدرت های عضلانی اسب و فیل و هر حیوان دیگر را به استخدام خویش در آورده است.
اگر کار از علم و دانش جدا شود حداکثر اثر و ارزش کار این است که کارگر از زمین، جو و گندم و سبزی و پنبه تولید می کند، از معدن زغال و فلزات استخراج می کند، به وسیله دامداری شیر و کره و ماست و پنیر و پشم به وجود می آورد، و دیگر از این حد تجاوز نمی کند، ولی اگر کار و دانش به کمک یکدیگر آمدند و دست یکدیگر را فشردند، علاوه بر همه اینها از همان پنبه و از همان پشم که با واحد تن و خروار می فروخت و از همان ابریشم که به بهای مناسب به بازار می آورد، پارچه های گران قیمت که با واحد متر خرید و فروش بشود به وجود می آورد و از همان فلز کم قیمت ماشین های گران قیمت به وجود می آورد. این است معنای اینکه دانش اثر و ارزش کار را بالا می برد، و این است معنای هنر و صنعت و کار توأم با دانش.
سعدی در اول باب هفتم گلستان می گوید:
"حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است، یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد، اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و اگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنرمند در نفس خود دولت است، هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند."
Sources
مرتضی مطهری- حکمتها و اندرزها- صفحه 204-208
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites