نسبت وصیت و ارث در فقه اسلامی

English 6437 Views |

ارث در میان غربی ها تابع وصیت و داخل در باب وصیت است، در صورتی که می دانیم ارث در اسلام غیر از وصیت است. وصیت حق مالک است و ارث حکم فرضی الهی خارج از اختیار مورث. در غرب یک شخص می تواند تمام دارایی خود را به شخص دلخواه خود حتی به سگ خود یا گربه عزیز خود به عنوان ارث منتقل کند، اما در اسلام این چنین آزادی وجود ندارد و ثروت خواه ناخواه به نسبتهای معین میان فرزندان و پدر و مادر و همسر، تقسیم و تجزیه می شود. از قانون ارث تنها یک عده از بستگان آن هم روى حساب معینى بهره مند مى شوند در حالى که شاید عده دیگرى از فامیل، و احیانا بعضى از دوستان و آشنایان نزدیک، نیاز مبرمى، به کمکهاى مالى داشته باشند. و نیز در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نیاز آنها نیست، جامعیت قوانین اسلام اجازه نمى دهد که این خلاها پر نشود، به همین جهت در کنار قانون ارث قانون وصیت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مى دهد نسبت به یک سوم از اموال خود (براى بعد از مرگ)، خویش تصمیم بگیرند. از اینها گذشته گاه انسان مایل است کارهاى خیرى انجام دهد اما در زمان حیاتش به خاطر نیازهاى مالى خودش موفق به این امر نیست، منطق عقل ایجاب مى کند که او از اموالى که زحمت تحصیل آن را کشیده براى انجام این کارهاى خیر لااقل براى بعد از مرگش محروم نماند. مجموع این امور موجب شده است که قانون وصیت در اسلام تشریع گردد و آن را با جمله «حقا على المتقین» تاکید فرموده است. خداوند در قرآن می فرماید: «کتب علیکم إذا حضر أحدکم الموت إن ترک خیرا الوصیة للوالدین و الأقربین بالمعروف حقا على المتقین» (بقره/ 180)؛ «بر شما نوشته شده، هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد اگر چیز خوبى از خود به جاى گذارده، وصیت براى پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته کند، این حقى است بر پرهیزکاران». در این آیه به جاى کلمه "مال" کلمه "خیر" گفته شده است فرموده: اگر "چیز خوبى" از خود به یادگار گذارده وصیت کند. این تعبیر نشان مى دهد که اسلام ثروت و سرمایه اى را که از طریق مشروع به دست آمده باشد و در مسیر سود و منفعت اجتماع به کار گرفته شود خیر و برکت مى داند و بر افکار نادرست آنها که ذات ثروت را چیز بدى مى دانند خط بطلان مى کشد و از زاهد نمایان منحرفى که روح اسلام را درک نکرده و زهد را با فقر مساوى مى دانند و افکارشان سبب رکود جامعه اسلامى و پیشرفت استثمارگران مى شود بیزار است. ضمنا این تعبیر اشاره لطیفى به مشروع بودن ثروت است، زیرا اموال نامشروعى که انسان از خود به یادگار مى گذارد خیر نیست بلکه شر و نکبت است.

از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که از تعبیر "خیر" چنین به دست مى آید که اموال قابل ملاحظه اى باشد، و الا اموال مختصر احتیاج به وصیت ندارد، همان بهتر که ورثه آن را طبق قانون ارث در میان خود تقسیم کنند، و به تعبیر دیگر مال مختصر چیزى نیست که انسان بخواهد ثلث آن را به عنوان وصیت جدا کند «تفسیر نور الثقلین جلد 1 صفحه 159». مقید ساختن وصیت در آیه فوق با قید "بالمعروف" اشاره به این است که وصیت باید از هر جهت عقل پسند باشد، زیرا "معروف" به معنى شناخته شده براى عقل و خرد است. خداوند در سوره نساء آیات 11 تا 12 می فرماید: «یوصیکم الله فی أولادکم للذکر مثل حظ الأنثیین فإن کن نساء فوق اثنتین فلهن ثلثا ما ترک و إن کانت واحدة فلها النصف و لأبویه لکل واحد منهما السدس مما ترک إن کان له ولد فإن لم یکن له ولد و ورثه أبواه فلأمه الثلث فإن کان له إخوة فلأمه السدس من بعد وصیة یوصی بها أو دین آباؤکم و أبناؤکم لا تدرون أیهم أقرب لکم نفعا فریضة من الله إن الله کان علیما حکیما و لکم نصف ما ترک أزواجکم إن لم یکن لهن ولد فإن کان لهن ولد فلکم الربع مما ترکن من بعد وصیة یوصین بها أو دین و لهن الربع مما ترکتم إن لم یکن لکم ولد فإن کان لکم ولد فلهن الثمن مما ترکتم من بعد وصیة توصون بها أو دین و إن کان رجل یورث کلالة أو امرأة و له أخ أو أخت فلکل واحد منهما السدس فإن کانوا أکثر من ذلک فهم شرکاء فی الثلث من بعد وصیة یوصى بها أو دین غیر مضار وصیة من الله و الله علیم حلیم»؛ (نساء/ 12-11)؛ «خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش می کند که از میراث براى پسر به اندازه سهم دو دختر باشد و اگر فرزندان شما دو دختر و بیش از دو دختر بوده باشد دو سوم میراث از آن آنها است و اگر یکى بوده باشد نیمى از میراث از آن او است، و براى پدر و مادر او (کسى که از دنیا رفته)، هر کدام یک ششم میراث است اگر فرزندى داشته باشد و اگر فرزندى نداشته باشد و تنها پدر و مادر از او ارث برند براى مادر او یک سوم است و اگر او برادرانى داشته باشد. مادرش یک ششم می برد (و پنج ششم باقیمانده براى پدر است)، (همه اینها) بعد از انجام وصیتى است که او کرده است و بعد از اداى دین است شما نمى دانید پدران و مادران و فرزندانتان کدامیک براى شما سودمندترند این فریضه الهى است و خداوند دانا و حکیم است. و براى شما نصف میراث زنانتان است اگر آنها فرزندى نداشته باشند و اگر فرزندى براى آنها باشد یک چهارم از آن شماست پس از انجام وصیتى که کرده اند و اداى دین (آنها)، و براى زنان شما یک چهارم میراث شما است اگر فرزندى نداشته باشید و اگر براى شما فرزندى باشد یک هشتم از آن آنها است، بعد از انجام وصیتى که کرده اید و اداى دین، و اگر مردى بوده باشد که کلاله (خواهر یا برادر)، از او ارث مى برد یا زنى که برادر یا خواهرى دارد سهم هر کدام یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند) و اگر بیش از یک نفر باشند آنها شریک در یک سوم هستند پس از انجام وصیتى که شده و اداى دین، بشرط آنکه از طریق وصیت و اقرار به دین به آنها ضرر نزند این سفارش خدا است و خدا دانا و حلیم است».

ارث بعد از وصیت و دین است:
«من بعد وصیة یوصی بها أو دین»، (نساء/ 12)؛ قرآن مى گوید: وارثان هنگامى مى توانند مال را در میان خود تقسیم کنند که شخص میت وصیتى نکرده باشد، و یا بدهى بر عهده او نباشد، بنابراین اگر وصیتى کرده یا دیونى دارد باید نخست به آنها عمل کرد (البته همانطور که در باب وصیت گفته شده انسان فقط مى تواند درباره یک سوم از مال خود وصیت کند و اگر بیش از آن وصیت کند صحیح نیست مگر اینکه ورثه اجازه دهند). در این جمله مى فرماید: «آباؤکم و أبناؤکم لا تدرون أیهم أقرب لکم نفعا»؛ (نساء/ 11) «شما نمى دانید پدران و فرزندانتان کدامیک بیشتر به نفع شما هستند». یعنى قانون ارث بر اساس مصالح واقعى بشر استوار شده، و تشخیص این مصالح به دست خداست، زیرا انسان آنچه را مربوط به خیر و صلاح اوست در همه جا نمى تواند تشخیص دهد، ممکن است بعضى گمان کنند پدران و مادران بیشتر به نیازمندى هاى او پاسخ مى گویند، و بنابراین باید در ارث بر فرزندان مقدم باشند، و ممکن است جمعى عکس این را فکر کنند و اگر قانون ارث بدست مردم مى بود هزار گونه هرج و مرج و نزاع و اختلاف در آن واقع می شد، اما خدا که حقایق امور را آن چنان که هست مى داند قانون ارث را بر نظام ثابتى که خیر بشر در آن است قرار داده. «فریضة من الله إن الله کان علیما حکیما»؛ «این قانونى است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است». این جمله براى تاکید مطالب گذشته است، تا جاى هیچ گونه چانه زدن براى مردم درباره قوانین مربوط به سهام ارث باقى نماند. می فرماید: «و إن کان رجل یورث کلالة أو امرأة و له أخ أو أخت فلکل واحد منهما السدس»؛ آیه مى گوید: «اگر مردى از دنیا برود و برادران و خواهران از او ارث ببرند، یا زنى از دنیا برود و برادر و یا خواهرى داشته باشد هر یک از آنها یک ششم مال را به ارث مى برند». این در صورتی است که از شخص متوفى یک برادر و یک خواهر باقى بماند اما اگر بیش از یکى باشند مجموعا یک ثلث می برند یعنى باید ثلث مال را در میان خودشان تقسیم کنند (فإن کانوا أکثر من ذلک فهم شرکاء فی الثلث). سپس اضافه مى کند: «من بعد وصیة یوصى بها أو دین»؛ این در صورتى است که وصیت قبلا انجام گیرد و دیون از آن خارج شود "غیر مضار" در حالى که وصیت و همچنین دین جنبه زیان رسانیدن به ورثه نداشته باشد به این معنى که بیش از ثلث وصیت نکند، زیرا طبق روایاتى که از پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت (ع) وارد شده وصیت بیش از ثلث "اضرار" به ورثه است و نفوذ آن مشروط به رضایت آنها می باشد، و یا اینکه براى محروم ساختن ورثه و زیان رسانیدن به آنها اعتراف به دیون و بدهى هایى کند در حالى که بدهکار نباشد.
در پایان براى تاکید مى فرماید: «وصیة من الله و الله علیم حلیم»؛ این توصیه اى است الهى که باید محترم شمرده شود، زیرا خداوند به منافع و مصالح شما آگاه است که این احکام را مقرر داشته و نیز از نیات وصیت کنندگان آگاه مى باشد، در عین حال "حلیم" است و کسانى را که بر خلاف فرمان او رفتار مى کنند فورا مجازات نمى نماید. از آیه فوق به خوبى استفاده مى شود که انسان حق ندارد از طریق وصیت یا اعتراف به بدهى که بر ذمه او نیست صحنه سازى بر ضد وارثان کند و حقوق آنها را تضییع نماید، او تنها موظف است دیون واقعى خود را در آخرین فرصت گوشزد نماید و حق دارد وصیتى عادلانه که در اخبار حد آن مقدار ثلث تعبیر شده بنماید. در روایات پیشوایان اسلام در این زمینه تعبیرات شدیدى دیده مى شود از جمله در حدیثى مى خوانیم: «ان الضرار فى الوصیة من الکبائر»؛ «زیان رسانیدن به ورثه و محروم ساختن آنها از حق مشروعشان بوسیله وصیت هاى نابجا از گناهان کبیره است». «مجمع البیان». اسلام در حقیقت با این دستور مى خواهد هم شخص را از قسمتى از اموال خود حتى بعد از وفات بهره مند سازد، و هم وارثان را، مبادا کینه و عقده اى در دل آنها بوجود بیاید و پیوند محبت که باید بعد از مرگ هم باقى باشد سست گردد.

Sources

مرتضی مطهری- نظری به نظام اقتصادی اسلام- صفحه 162-161

مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏3 صفحه 298 و 286-284 صفحه 614 و صفحه 619-616

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information