لزوم آشنایی با ادیان عالم در دنیای معاصر
English 4009 Views |دوره جدید و آشنایی با ادیان
یکی از مسائل مهم و حتی می توان گفت فوری، که تماس بین ملل و سهولت مسافرت به بلاد دور و نزدیک در عصر حاضر به وجود آورده است لزوم آشنایی با ادیان زنده ی عالم است که هر یک میلیون ها نفر پیرو دارد و احکام و تعالیم آن مشی زندگی جمعی کثیر از افراد بشر را تعیین می کند. در ازمنه ی گذشته نیز گاه گاهی تماس بین دو دین حاصل می گشت، چنان که در مورد تلاقی دین هند و اسلام در دوره ی شاهان گورکانی در هند، و اسلام و مسیحیت در دوره ی بنی امیه در اندلس و نیز تماس ناشی از وجود اقلیت های مذهبی در غرب آسیا از صدر اسلام آشکار است. لکن این موارد، کم و و بیش استثنایی و محدود بود و در گذشته در اکثر مواقع هر تمدن دینی، به منزله ی عالمی جداگانه محسوب می شد و پیامبران هر یک در جهانی که احکامشان بر آن حکمفرما بود، مانند خورشید در منظومه ی شمسی، مطلق و یکتا شمرده می شدند و چنان که در نجوم قدیم، منظومه های دیگر در زمره ی کواکب ثابته به شمار آمده و قدما در عالم بیش از یک منظومه قائل نبودند، هر تمدنی دین و پیامبر خود را نیز به صورت یک منظومه ی معنوی در نظر گرفته و ادیان دیگر را از دور مانند کواکبی درخشان مشاهده می کرد، بدون این که این کواکب از مرکزیت و یکتایی منظومه ی معنوی آن تمدن بکاهند.
در دوره ی جدید، اول در مغرب زمین و سپس با گسترش تمدن اروپایی در بقیه ی ممالک عالم، به تدریج حدود تمدن های مشخص و معین قدیم کم و بیش از میان برداشته شد و همان طور که در نجوم، حدود افلاک بطلمیوسی از بین رفت و بر منجمین معلوم گشت که منظومه های متعددی در فضا هست و منظومه ی شمسی منحصر به فرد نیست در جهان دینی و معنوی نیز افق های جدیدی بر محققان و به تدریج بر عامه ی مردم مکشوف شد و عوالم نوی مخصوصا، در ادیان آسیایی، هویدا گشت که معنویت و اصالت آن انکارناپذیر بود و نظریه ی ظاهربینان را که حقیقت را منحصر به یک صورت می دانستند و مذهب خود را تنها دین حقیقی می شمردند و از معنی آیه ی «و لکل امة رسول» غافل بودند تباه و باطل ساخت.
حقیقت واحد زمینه تطبیق ادیان
لکن این آشنایی با ادیان مختلف در بسیاری از موارد، موجب ایجاد شک و تردید در حقیقت دینی و مسلکی اشخاص گردیده و برخی می پندارند که وجود مذاهب گوناگون، خود دلیل نسبی بودن حقایق دینی و وجود نداشتن حقیقت مطلق است، غافل از آنکه اکتشاف منظومه های دیگر از مرکزیت و حقیقت خورشید در منظومه ی شمسی نمی کاهد. علت پیدایش این طرز تفکر روشی سات که اکثر مورخان و محققان دوره ی جدید در این رشته اتخاذ کرده اند. در این روش که صرفا تاریخی است بیشتر به تحولات و تغییرات ادیان و نفوذ صوری آنان در یکدیگر توجه شده و کمتر به دین به عنوان یک واقعیت زنده و یک طریقه ی معنوی که شامل تمام حالات و افکار و افعال معتقدان به خود می شود نظر افکنده شده است، حال آن که گرچه روش تاریخی در حدود خود جایز و مشروع است، برای درک حقایقی که ماورای زمان و تاریخ است کافی نیست و چون فقط به تحول و تغییر توجه می کند از جنبه ی ثابت و لایتغیر حقیقت دینی غافل است. تکرار حقایق و تمثیلات دینی باید موید وجود حقیقت واحدی باشد که در جنبه ی باطنی و عرفانی وحی نهفته است و به صور گوناگون در احکام شرعی و نوامیس آسمانی بین ملل و اقوام عالم در ادوار تاریخ جلوه کرده است، نه این که این تکرار باعث انکار و نفی اصالت یک طریقه ی معنوی شود و آن را مبدل به یک سلسله حوادث تاریخی و عوارض زمانی کند.
تطبیق واقعی ادیان باید با نظریه ی حقیقت واحدی انجام گیرد که خود ماورای هر گونه تعین و تشخیص است، لکن در حجاب الفاظ و احکام در کتمان می باشد و در هر آیینی مطابق نبوغ و ابتکار خاص آن آیین، که با استعداد نژادی و روحی پیروان آن نیز وابستگی کامل دارد، تجلی و ظهور کرده است. چنان که در قرآن کریم می فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه» (ابراهیم/ 4). باید آشنایی کافی با اصول ادیان زنده ی جهان، که اهمیت آن ها فقط از لحاظ تاریخ و باستان شناسی نیست، بلکه هر یک حقیقت زنده و عامل موثری در حیات بشر است، حاصل گردد تا دیگر مردم به اشتباه هندی ها را بودایی نخوانند و ژاپنی ها را بت پرست ننامند، غافل از آنکه:
مسلمان، گر بدانستی که بت چیست *** بدانستی که دین در بت پرستی است
و نیز شایسته است که بین ارکان مهم ادیان، مانند نبوت و کتاب آسمانی و زبان دینی و اقانیم و اسما و صفات الهی و بسیاری از حقایق دیگر انطباق واقعی حاصل گردد، تا بدین وسیله اصول هر دین و ارزش عقاید و عبادات آن روشن شود و حقیقت هر آیین چنان که در نظر پیروان آن جلوه می نماید ظهور کند. فقط به این طریق می توان شک را به یقین تبدیل کرد و در عالمی که ظواهر آن هر روز به نحو تمام تری منکر معنویت و حقایق دینی می گردد، از وجود ادیان آشکاری برای اثبات یک حقیقت کلی و جهانی که پایه و اساس جمیع مشارب و طرق معنوی است به دست آورد.
ادیان زنده عالم
ادیان زنده ی عالم را می توان به چهار گروه تقسیم کرد:
ادیان سامی.
آیین های هندی.
مسالک و مشارب چینی.
مذاهب محلی و ملی، که به یک قوم و ناحیه اختصاص دارد. هر یک از این انواع نیز به نوبه ی خود شامل آیین ها و مذاهب و فرق گوناگون است. مثلا ادیان سامی عبارت است از کیش یهود و مسیحیت و اسلام. ادیان هندی عبارت است از مذهب هندو یا برهمایی، بودایی، جاین و سیک. ضمنا مذاهب قدیم ایران مانند آیین زردشتی و مهر پرستی و مانویت نیز از زمینه ای، که با ادیان هندی اشتراک دارد برخاسته است. از مسالک چینی که همگی به تمدن نژاد زرد و مناطق اطراف چین بستگی دارد یکی مشرب تائویی است و دیگری کیش کنفوسیوس و از این دو مذهب نحل و مشارب دیگری نیز به وجود آمده و بعدا با مذهب بودایی آمیخته شده است. مذاهب محلی نیز بعضی ملی است مانند مذهب شینتو در ژاپن و برخی نژادی است از قبیل مذاهب سرخ پوستان آمریکا و قبایل سیاه پوست آفریقای مرکزی و جنوبی و بعضی مذاهب، مانند مذهب بومیان عصر حجر در استرالیا که به صورت عتیقه از ادوار خیلی قدیم باقی مانده است.
وجود آموزه های معنوی در تمام ادیان
ادیان مهم عالم که از لحاظ نفوذ معنوی و اهمیت عمومی حائز توجه است همان ادیان سامی و هندی است، مخصوصا مسیحیت و اسلام و کیش هندو و بودایی. سایر ادیان کم و بیش محدود به محیط خاص نژادی و فکری و جغرافیایی است. البته این موضوع اعتبار و اهمیت آنان را تقلیل نمی دهد و نمی توان به کلی از آن ها چشم پوشی کرد. مثلا توجه خاصی که در مذهب سرخ پوستان به طبیعت معطوف گردیده و تمام پدیده های آن به صورت جلوه های حقیقت مطلق نمودار می گردد و طیبعت دست نخورده و بکر به منزله ی معبد سرخ پوستان مورد احترام قرار می گیرد، برای بشری که امروزه با حرص بی پایان خود، طبیعت را مورد تعرض و حمله قرار داده و با تهاجم و چپاول بی حد و حصر ثروت های طبیعی، هستی خود را نیز در معرض خطر گذارده، بسیار پر ارج و سودمند است. یا روح جوانمردی و دلیری سامورای ها یا پهلوانان ژاپنی که از مذهب شینتو سرچشمه می گیرد برای عالمی که جوانمردی در آن از میان رفته و مردم آن در جنگ، دیگر میان یک سرباز جوان و یک پیرزن علیل فرقی نمی گذارند و هرکاری برای منفعت و ثمره ی آن انجام می گیرد و اخلاص عملی که درباره ی آن مولانا فرماید: «از علی آموز اخلاص عمل» به فراموشی سپرده شده است، پس لازم و مفید است.
مسلک های چینی نیز که به نژاد زرد اختصاص دارد، دارای تعالیمی است کلی و عالم گیر و معنویتی بس لطیف که تا به امروز حیات خود را حفظ کرده است. صلح طلبی کنفوسیوس و تعالیم اخلاقی او که مبنی بر حفظ اعتدال بین قوای معنوی و نفسانی و جسمانی است موجد آسایش خاطر و آرامش روحی می گردد و صلح و صفایی در انسان پدید می آورد که دنیای امروز با آنکه این همه دم از صلح می زند نمی تواند بدان دست یابد. مسلک عرفانی تائویی نیز علاوه بر این که در قرون ماضی محرک نهضت های مهم هنری و ادبی بوده است، بعد از گسترش مذهب بودایی در چین، به صورت طریقه ی خاص چان در آمد و سپس در ژاپن به صورت زن ظهور کرد و مکتبی به وجود آورد که تا امروز باقی است و اکنون مریدان بسیاری از چهار گوشه ی جهان به خود جلب می کند.
Sources
سیدحسین نصر- معارف اسلامی در جهان معاصر- صفحه 215-222
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites