ابونواس
English 5652 Views |حسن بن هانی مشهور به "ابونواس" شاعر پرآوازه دوران عباسی، بین سال های 136 هجری قمری تا حدود سال 149 هجری قمری در اهواز و یا بصره به دنیا آمد. پدرش "هانی یا حانی" به روایتی ایرانی و به روایتی اهل شام و از لشگریان مروان، آخرین خلیفه اموی بود که در سفری به اهواز با زنی بنام گلبان یا حلبان اهوازی ازدواج می کند. ابونواس، ادیب و شاعر اواخر قرن دوم هجری است. اشعارش در نهایت لطافت و بدیهه گویی و بسیار مشهور و در لغت هم به گفته جاحظ، اعلم بود. علت شهرتش به ابونواس دو زلف او بود که بر دوش هایش حرکت می کرد. (نواس به معنی حرکت) ابونواس، در کودکی پدرش مرد و مادرش او را به عطاری برد تا کسب و کاری داشته باشد، تا روزی که ابواسامه والبة بن حباب؛ شاعر معروف او را در بصره دید و با او آشنا شد. این آشنایی تأثیر زیادی در تکوین شخصیت او داشت، زیرا در آن موقع، او تقریبا 12 ساله بود. ظاهرا که ابونواس قبل از این آشنایی، والبه را به خوبی می شناخت و شیفته اشعار او بود! این شد که بعد از این آشنایی، والبه چون استعداد شاعری او را دید، از او خواست تا برای آشنایی بیشتر با زبان عربی اصیل، نزد بدویان برود. مدت یک سال آنجا رفت و بعد که به کوفه برگشت، والبه را رها کرد و به بصره رفت. در مدت انس این دو با همدیگر اخبار و اقوال زیادی در مورد هرزگی و بی بند و باری ابونواس گفته شده، اگرچه بعضی از این حرفها، افسانه و حکایت است، اما بدون شک، ساختگی هم نیست و بعضی حقیقت دارد! خوشبختانه حدود 2 سال بیشتر نبود و ابونواس به بصره برگشت!
تحصیلات علمی
وی زمانی که بزرگتر شد، در بصره که آن زمان از بزرگترین مراکز علمی و فرهنگی بود و دانشمندان برجسته ای داشت تحصیلاتش را شروع کرد و نه تنها در شعر و ادب، بلکه در علوم قرآنی و حدیث، صرف و نحو و اخبار و ایام عرب مبرز شد. قرائت قرآن را از پیشوای قراء بصره (یعقوب بن اسحاق حضرمی) یاد گرفت و حدیث را از بزرگترین حافظان حدیث (حمادبن زید ازدی) که چهارهزار حدیث از حفظ داشت، آموخت. البته اساتید دیگری مثل حمادبن سلمه که مفتی بصره و استاد "مسلم" صاحب صحیح مسلم، بود داشت. علم نحو را از یونس بن حبیب و علم اخبار و ایام عرب را از خلف احمر و ابوزید انصاری و ابوعبیده معمربن مثنی، برجسته ترین راویان بصره، تعلیم گرفت! او به علم کلام احاطه داشت، همچنانکه در اشعارش معلوم است!
از شاگردان ابونواس نیز افراد بزرگی چون ابوهفان، محمدبن ادریس شافعی، احمدبن حنبل، و محمدبن جعفر عنذربه، را گفته اند. این شاعر برای گذراندن زندگی، روز کار می کرده و شبها در مجالس مختلف درسی در بصره شرکت می کرد! بنابر نقل (ابن قیتبه، مسعودی، ابن منظور و دیگران) او به علومی که در آن زمان از طریق ترجمه آثار یونانی و هندی و ایرانی به فرهنگ اسلامی راه پیدا کرده بود که «علوم الاوائل» می گفتند، به علم نجوم، فلسفه و منطق آشنا بود! ابونواس بعد از مرگ والبه با خلف احمر شاعر بزرگ مأنوس شد. او نیز این شاعر را بسیار دوست داشت و ظاهرا این شهرت (ابونواس) را او برایش انتخاب کرد.
ابونواس در بغداد
وی بعد از اینکه در بصره مشهور شد به بغداد که آن روز مرکز حکومت عباسی (هارون الرشید) بود، رفت. اوایل با اشراف و بزرگان ادب دوست معاشرت کرد و کم کم به دربار هارون راه پیدا کرد و ندیم و مربی فرزندان او قاسم و امین شد. او هارون را بارها و بارها مدح می کرد و گاه تا مقام الوهیت می برد و گاه هم به خاطر هجوگویی و سروده های نازیبایش، مورد خشم هارون قرار می گرفت و حتی به زندان هم افتاد تا جایی که در دربار هارون، پایگاهش را از دست داد و بعدها اشعاری برای عذرخواهی سرود. از این رو ناچارا مدتها از بغداد به مصر رفت! در مصر هم با خصیب (حاکم مصر) و مجالس عیش او، همراهی می کرد و در مدح او شعر می گفت و هم در مجالس علمی می رفت و مباحثه داشت. بعد از یکسال مجددا از مصر به بغداد برگشت و این بار اشعاری، در ذم حاکم مصر و در مدح هارون و خشنودی او گفت. او سفری به حج داشت و در مکه از مجالس درس سفیان بن عینیه و دانشمندان دیگری بهره مند شد. ابونواس در برگشت به بغداد با خاندان نوبختی، مأنوس شد و به گفته آنها قصیده ای برای مدح هارون الرشید سرود و از گذشته خود اظهار پشیمانی کرد. خلیفه او را بخشید و 20000 درهم به او داد!
شخصیت دوگانه
اخباری متعدد درباره خوش گذرانی ها و هرزگی و بی بند و باری، اشعار کفرآمیز او و همنشینی اش با شاعرانی که پای بند اصول اخلاقی نبودند، از یک سو و زهدیات و مقام برجسته علمی او در علوم قرآنی و فقه و حدیث و اشعاری درباره وحدانیت خدا و حضرت رضا (ع) از سوی دیگر، شخصیت او را دوگانه کرده است. آنها که او را شیعه می دانند، دلیلشان اشعار و روایتی است که ابن بابویه نقل کرده که: زمانی که مأمون خلیفه عباسی، حضرت رضا (ع) را ولیعهد خود کرد، همه شاعران به جز ابونواس در مدح آن حضرت شعر می گفتند او را سرزنش کردند که چرا چنین کردی؟ او ضمن ابیاتی گفت:
قیل انت اوحدالناس حرا *** اذ تفوهت بالکلام البدیه
لک من جوهرالکلام بدیع *** یثمرالدر فی یدی مجتنیه
فعلی ماترکت مدح ابن موسی *** والخصال التی تجمعن فیه
قلت لا استطیع مدح امام *** کان جبرئیل خادما لابیه
قصرت السن الفصاحة عنه *** و لهذا الفریض لایحتویه
به من گفته شد که تو تنها مرد آزاده هستی. ناگاه که لب به سخن می گشایی
کلام تو سرشار از گوهرهای ادبی است که گویا گوهر را در اختیار انسان قرار می دهد.
پس چرا با این شرایط دست از ستایش فرزند موسی (امام رضا) و بازگو کردن خصالی که در اوست کشیده ای.
در پاسخشان گفتم: من توان ستایش امامی را که جبرئیل خدمتکار پدر اوست، ندارم.
زبان های گویا و فصیح از مدح او ناتوان هستند و به همین جهت شعر و سخن من نمی تواند آنگونه که سزاوار است او را مدح و ستایش کند.
در این موقع مأمون، دهان او را پر از مروارید کرد و بعد از تحسین، به تمام اشعار دیگر ترجیحش داد و معادل تمام صله شعرای دیگر به او هدیه داد. در مجموع او را مخلص اهل بیت و مداح و محب این خاندان گفته اند و آنچه که او را شاعری چند چهره ساخته، اعتقاد او به اصل مهمی که در زمان او بین فرقه های مختلف، بسیار بحث انگیز بوده و آن اصل اینکه، بخشش خداوند بی حد و حصر است پس هرچه گناه کنی، او می بخشد، پس بهتر این است که ما قضاوت در مورد او را به عهده کتب و افراد مربوطه بگذاریم.
اشعار ابونواس
اشعار او مرتب و مدون نبوده و بعد از زمان او، جمعی از ادبا و فضلا، هر کدام موافق رویه مخصوص تدوین کردند. از نخستین افراد، نویسنده قرن 4 قمری (علی بن حمزه اصفهانی) برای گردآوری اشعار او بارها به بغداد رفت تا در سال 326 قمری به نسخه ای از دیوان او که به دست خاندان نوبختی جمع آوری شده بود، دست یافت که امروز از مهم ترین شرح های ابونواس است!
معاصران
وی با شاعران و دانشمندان بزرگی معاصر بود و معاشرت داشت. گویند که هیچ شاعری نبود که با او حسادت نمی کرد. فضل بن عبدالصمد رقاشی، هیثم ابن عدی، ابان بن عبدالحمید لاحقی، اشجع اسلمی، احمدبن روح و دیگران از شاعرانی بودند که با او اشعاری به هجو، رد و بدل کرده اند. او همچنین با ابوالعتاهیه و ابن مناذر دو شاعر معروف دیگر روابط دوستانه داشت و با ابوالشیص، حسین بن ضحاک، دعبل خزاعی، ابوخالد فارسی و مسلم بن ولید معاشرت می کرد. از دیگر معاصران او ابوعبیده معمربن مثنی، ابوعمرو شیبانی، اصمعی از راویان بزرگ بودند. فضل بن ربیع وزیر هارون الرشید نیز در آن زمان بود.
وفات
او حدود سالهای 195 تا 200 هجری قمری، در بغداد از دنیا رفت و در مقبره شونیزیه و یا در تلی معروف به تل یهود در کنار نهر عیسی مدفون است.
Sources
محمدعلی مدرس تبریزی- ریحانةالادب
دایرةالمعارف بزرگ اسلامی به نقل از چندین منبع دیگر
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites