اوصاف و تعبیرات قرآن درباره دوزخ

English 2912 Views |

مسلم است که «جهنم» کانون قهر و غضب الهی است، و مطابق ظاهر یا صریح آیات قرآن مشتمل بر عذابهای جسمانی و روحانی می باشد، و آنها که اصرار دارند آن را تنها به مجازاتهای روحی و معنوی تفسیر کنند، باید بخش عظیمی از آیات قرآن را نادیده گرفته و انکار نمایند یا بدون دلیل برمعنی مجازی حمل کنند. اما در اینکه ماهیت «دوزخ» چیست و عذابها و کیفرهای آن چگونه است؟ بهترین راه این است که از نامها و اوصافی که در آیات مختلف قرآن برای آن ذکر شده کمک بگیریم تا بتوان پرده از روی اسرار این کانون قهر و غضب برداشت، هرچند همان گونه که بارها گفته ایم شناخت و معرفت ما درباره مسائل مربوط به جهان دیگر هر قدر زیاد هم باشد محدود است، تنها شبحی از دور برای ما نمایان است، اما جزئیات و خصوصیات آن روشن نیست چرا که عالم آخرت به طور کلی جهانی است بالاتر از این عالم، درست مانند عالم جنین نسبت به زندگی بیرون شکم مادر. بنابراین احاطه کامل بر اسرار آن برای مردم دنیا غیر ممکن است، ولی این امر هرگز مانع معرفت و شناخت اجمالی نخواهد بود. به هرحال برای پردن به ماهیت دوزخ به سراغ نامها و اوصاف و اشارات قرآن در این زمینه می رویم و به آیات زیر که نمونه هائی از اسماء و اوصاف دوزخ را بیان می کند، گوش دل می سپاریم:

1- «و ان جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعه ابواب» (حجر/43 و 42)

2- «ساطلیه سقر- وما ادراک ما سقر- لا تبقی و لا تذر- لواحه للبشر»(مدثر/26 تا 29)

3- «فاتقوا النار التی وقودها الناس والحجاره اعدت للکافرین»(بقره/24)

4- «فریق فی الجنه وفریق فی السعیر»(شوری/7)

5- «فاما من طغی- واثر الحیاه الدنیا- فان الجحیم هی الماوی» (نازعات/37 تا 39)

6- «کلا لینبذن فی الحطمه – وما ادراک ما الحطمه – نار الله الموقده التی تطلع علی  الافئده» (همزه/ 4 تا 7)

«و اما من خفت موازینه فامه هاویه – وما ادراک ماهیه- نار حامیه» (قارعه/ 8 تا 11 )

8- «کلا انها لظی- نزاعه للشوی – تدعوا من ادبر وتولی» (معارج/ 15 تا 17)

ترجمه:
1- و جهنم میعادگاه همه آنها است. هفت در دارد.

2- (اما) به زودی او را وارد دوزخ می کنیم و تو نمی دانی دوزخ چیست؟ (آتشی است که) نه چیزی را باقی می گذارد، و نه چیزی را رها می سازد! پوست تن را به کلی دگرگون می کند!

3- از آتشی بترسید که هیزم آن بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها است! و برای کافران آماده شده است.

4- گروهی در بهشتند و گروهی در سعیر (آتش).

5- اما آن کسی که طغیان کرده، و زندگی دنیا را مقدم داشته مسلما «جحیم» جایگاه او است.

6- چنین نیست که او می پندارد به زودی در «حطمه» پرتاب می شود و تو چه می دانی «حطمه» چیست؟ آتش برافروخته الهی است، آتشی که از دلها سر برمی زند!

7- و اما کسی که ترازوهایش سبک است پناهگاهش «هاویه» و تو چه می دانی «هاویه» چیست؟ آتشی سوزان.

8- اما هرگز چنین نیست (که آنها می پندارند) شعله های سوزان آتشی است که دست و پا و پوست سر را می کند و می برد، و کسانی را که به فرمان خدا پشت کردند صدا می ز ند!

تفسیر و جمع بندی:
تعبیرات مختلف قرآن درباره دوزخ

در نخستین آیه به یکی از معروفترین نامهای دوزخ که 77 بار در قرآن مجید تکرار شده - یعنی جهنم – برخورد می کنیم، این آیه اشاره به پیروان ابلیس کرده، می گوید: «جهنم وعده گاه همه آنها است- و برای آن هفت در است!» "و ان جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعه ابواب". در معنی واژه «جهنم» میان ارباب لغت و مفسران گفتگو بسیار است، بعضی آن را به معنی «آتش»، و بعضی آن را به معنی «عمیق و ژرف» دانسته اند، در لسان العرب آمده «جهنام» به معنی عمق زیاد است، و لذا «بئر جهنم و جهنام» به معنی چاه عمیق آمده است. در همان کتاب از بعضی نقل شده که این واژه در اصل عبرانی است و «کهنام» بوده است، و عربی آن به صورت جهنم ذکر شده،(و به همین دلیل از الفاظ مالا ینصرف است، چرا که هم معرفه و هم عجمی است). جمعی آن را در اصل از واژه عبری «جهینون» دانسته اند و بعضی آن را عربی می دانند (و علت مالا ینصرف بودن آن تأنیث و تعریف ذکر کرده اند). بعضی نیز آن را از ریشه فارسی دانسته اند. به تونل زیر زمینی که حرارت در آن می دمند و زمین حمام را گرم می کند نیز جهنم می گویند. به هرحال ریشه آن هرچه بوده باشد(عربی، فارسی و عبرانی) این واژه در قرآن مجید نامی است برای محلی که مملو از انواع عذابهاست و کانون قهر و غضب الهی است، و دارای درکات و مراتب مختلف است. ضمنا در ایه آمده بود جهنم هفت در دارد که بعدا به خواست خدا درباره آن بحث خواهیم کرد.

در دومین آیه به یکی دیگر از نامهای دوزخ برخور می کنیم و آن «سقر» است. بعد از اشاره به داستان یکی از مشرکان لجوج و سرسخت(ولید بن مغیره) می فرماید به زودی او را وارد «سقر» می کنیم و تو نمی دانی سقر چیست (آتشی است که) چیزی را (به حال خود) باقی نمی گذارد، و نه چیزی را رها می کند، پوست تن را به کلی دگوگون می سازد "ساطلیه سقر- و ما ادراک ما سقر- لا تبقی و لا تذر- لواحه للبشر". به هرحال «سقر» یکی از نامهای دوزخ است که در اصل از ماده «سقر» (بروزن فقر) به معنی دگرگون شدن و ذوب شدن براثر تابش آفتاب گرفته شده است. بعضی آن را نام یکی از طبقات وحشتناک دوزخ می دانند چنانکه در حدیثی از امام صادق(ع) می خوانیم: دره ای است به نام سقر که جایگاه متکبران است و هرگاه نفس بکشد دوزخ را می سوزاند. در صحاح اللغه آمده است که «سقرات الشمس» به معنی شدت تابش آفتاب است، «یوم مسقر» به معنی روز داغ و سوزان است. در التحقیق آمده که اصل این ماده به معنی حرارت شدیدی است که رنگ اشیاء یا صفات آنها را دگرگون می سازد. ولی تدریجا این واژه به صورت نامی از نامهای آتش دوزخ در آمده است، آتشی شدید و سوزان که همه چیز را دگرگون می سازد. اوصافی که در همین آیات آمده نیز شاهد این مدعی است، چرا که از یکسو می گوید: پوست تن را به کلی  دگرگون می کند، و از سوی دیگر می فرماید: چیزی را به حال خود باقی نمی گذارد.

دیگر از اسامی دوزخ که در قرآن مجید به طور گسترده به کار رفته است «نار» است. این واژه 145 بار در قرآن مجید آمده که در غالب موارد به معنی آتش دوزخ است، هر چند در مواردی نیز به معنی آتش دنیا  آمده است. ازجمله خطاب به معارضان قرآن کرده، می گوید: « اگر شما سوره ای همانند قرآن نمی آورید و هرگز نخواهید توانست-  از آتشی بپرهیزید که هیزم آن مردم  (گنهکار ) و سنگها است که برای کافران آماده شده است. واژه «نار» به معنی هرگونه «آتش» است. راغب در مفردات  می گوید: «نار» به معنی شعله ای است که در برابر حس انسان ظاهر می شود، و به حرارت تنها نیز «نار» گفته می شود. بعضی معتقدند «نار» و «نور» از یک ریشه گرفته شده و هر دو باهم همراهند. به هرحال کثرت استعمال این واژه درخصوص آتش دوزخ در آیات قرآن به حدی است که به صورت نامی از نامهای دوزخ در آمده است. قرآن مجید در آیه 10 آل عمران، اشاره به گروهی از مجرمان کرده می گوید: "و اولئک هم و قود النار" «آنها هیزم آتشند» یعنی هیزم دوزخند. تعبیر به «اصحاب النار» در آیات متعدد نیز در مورد دوزخیان به کار رفته است و لذا اصحاب النار در مقابل اصحاب الجنه قرار داده است. ضمنا از اوصافی که در این آیه برای آتش دوزخ شمرده شده این است هیزم و آتشگیره آن خود انسانها به اضافه سنگها (بتها) هستند، بنابراین آتش دوزخ از این نظر هیچ شباهتی به آتش دنیا ندارد.

درچهارمین آیه به نام و توصیف دیگری درباره این کانون قهر الهی یعنی (سعیر) برخورد می کنیم. بعد از اشاره به هدف نزول قرآن که انذار مردم وبیم دادن آنها از روز قیامت است می فرماید: (در آن روز )گروهی در بهشتند و گروهی در سعیرند " فریق فی الجنه و فریق فی السعیر". واژه «سعیر» شانزده بار، و جمع آن «سعر» دو بار در قرآن مجید آمده است، این واژه در اصل از ماده «سعر» (بروزن قعر) گرفته شده که به معنی برافروختن آتش است، و به معنی شدت فروزندگی آن نیز آمده، لذا «سعیر» به معنی آتشی است که بسیار سوزان و ملتهب و شعله ور باشد، و گاه به معنی «جنون» نیز آمده است، چرا که در این حالت شخص شعله ور می گردد و هیجان به او دست می دهد، به شتر دیوانه، ناقه مسعوره می گویند. از اینکه «سعیر» در آیه فوق در مقابل «جنت» قرار گرفته، چنین استفاده می شود که آن هم یکی از نامهای دوزخ است، تعبیر به «اصحاب السعیر» در چند آیه از قرآن نیز قرینه دیگری بر این نامگذاری است. ولی نمی توان انکار کرد که در پاره ای از آیات قرآن به همان معنی وصفی به کار رفته، و اشاره به فروزندگی آتش دوزخ است.

پنجمین تعبیر که در بیست و پنج مورد در قرآن مجید آمده است همان جحیم است. در آیه مورد بحث می فرماید: «اما کسی که طغیان کند و زندگی دنیا را (بر آخرت) مقدم دارد، جحیم جایگاه او است» "فاما من طغی- واثر الحیاه الدنیا- فان الجحیم هی الماوی". واژه «جحیم» که از تعبیرات قرآن  استفاده می شود یکی از نامهای دوزخ است، از ماده «جحیم» به گفته مفردات به معنی «شدت برافروختگی آتش» گرفته شده است. در «مقاییس اللغه» نیز بر همین معنی تأکید شده، ولی «صحاح اللغه» آن را به معنی آتش عظیم تفسیر کرده که طبعا  با شدت حرارت و التهاب همراه است. ولی در یک مورد در قرآن مجید این واژه در مورد آتشهای سوزان دنیا به کار رفته، در آنجا که از قول مشرکان زمان ابراهیم(ع) نقل می کند: "قالوا بنوا له بنیانا فالقوه فی الجحیم" «گفتند بنای مرتفعی برای او (ابراهیم) بسازید و او را در جحیم (کانونی پر از آتش سوزان شعله ور) بیفکنید» (صافات/97). اما این تعبیر مانع از آن نیست که واژه مزبور از نامهای جهنم بوده باشد.

در ششمین تعبیر به واژه «حطمه» مواجه می شویم که دو بار در سوره «همزه» تکرار شده است، ضمن اشاره به وضع کسانی که عیبجوئی و غیبت می کند و حرص برای جمع آوری اموال دارند می فرماید: «چنین نیست که او می پندارد، به زودی در حطمه پرتاب می شود، تو چه می دانی حطمه چیست؟! آتش الهی برافروخته است که از دلها سرمی کشد»! "کلا لینبذن فی الحطمه – و ما ادراک ما الحطمه – نار الله الموقده التی تطلع علی  الافئده". واژه «حطمه» که به گفته «صحاح اللغه» و «مجمع البحرین» نامی ازنامهای دوزخ است. صیغه مبالغه از ماده «حطم» به معنی «درهم شکستن» است، و بعضی آن را به معنی «درهم شکستن اشیاء خشک» می دانند، لذا به سالهای قحطی «حطمه» (بر وزن لقمه) گفته می شود، زیرا همه چیز را درهم می شکند و انسانها را متلاشی می سازد و «حطیم» به محلی از کعبه که میان حجر الاسود و در خانه کعبه واقع شده گفته می شود، زیرا مردم سخت در آنجا ازدحام می کنند گوئی ازشدت فشار می خواهد استخوانها درهم بشکند. بنابراین نامگذاری  دوزخ به عنوان «لحطمه» به خاطر آن است که  آتش سوزانش همه چیز را درهم می شکند و متلاشی می سازد، تفسیری که قرآن در آیات مورد بحث برای آن آورده (می گوید: آتش افروخته الهی است، که از دلها سر می کشد) نیز شاهد بر این مدعی است. ولی از بعضی از روایات استفاده می شود که هر یک از نامهای «جهنم» از جمله حطمه اشاره به بخش خاصی از دوزخ می باشد.

در هفتمین تعبیر سخن از «هاویه» است، که فقط یکبار در قرآن مجید دیده می شود،  می فرماید: "و اما من خفت موازینه فامه هاویه – و ما ادراک ماهیه- نار حامیه" «اما آن کس که ترازوهای (عمل)  او سبک است پناهگاهش هاویه است، و توچه می دانی هاویه چیست؟ آتشی است داغ و سوزان »! (قارعه/8 تا 11 ). «هاویه» به گفته ابن منظور در «لسان العرب» یکی از نامهای «جهنم» است، بنابراین «امه هاویه» مفهومش این است که مسکن و قرارگاه او دوزخ می باشد. در «مقاییس اللغه» و «مفردات راغب» نیز اشاره به این نامگذاری شده است. این ماده در اصل از ماده «هوی» به معنی افتادن و سقوط کردن است، زیرا کافران و مجرمان در آن سقوط می کنند، ضمنا اشاره به عمق دوزخ نیز می باشد. واژه «ام» در اینجا به معنی جایگا و قرارگاه تفسیر شده و گاه به معنی مادز، یعنی همان گونه که مادر فرزند خویش را در آغوش می کشد دوزخ نیز افراد را در آغوش می گیرد. بعضی نیز «ام» را دراینجا به معنی «مغز سر» تفسیر کرده اند و می گویند «هاویه» توصیفی است برای دوزخیان زیرا با سر در آن سقوط می کنند، ولی تفسیر اول صحیحتر به نظر می رسد.

در هشتمین و آخرین تعبیر به واژه (لظی) برخورد می کنیم که آن نیز یک بار در قرآن آمده است. در سوره معارج پس از اشار به حال مجرمانی که در قیامت دوست دارند همسر و برادر و فرزندان خود را برای نجات خویش قربانی کنند می فرماید: "کلا انها لظی- نزاعه للشوی – تدعوا من ادبر وتولی" «آن گونه نیست که آنها می پندارند (بلکه) آن لظی (آتش سوزان) است- که دست و پا پوست سر را می کند! و کسانی را که به فرمان خدا پشت کرده اند فرا می خواند» (معارج/ 15 تا 17). «لظی» در اصل به معنی آتش یا شعله خالص آتش است، ولی به گفته «لسان العرب» و «مفردات راغب» این واژه نامی از نامهای «جهنم» است (لذا به خاطر علم بودن و تأنیث غبر منصرف است).

«نزاعه» به معنی چیزی است که پی درپی جدا می سازد، و «شوی» به معنی دست و پا و اطراف بدن است ( هر چند گاهی به معنی بریان کردن نیز آمده، ولی در اینجا مناسب همان  معنی اول است چرا که وقتی چیزی را در آتش می افکند اول شاخ و برگ و اطراف آن می سوزد). بعضی نیز «شوی» را به معنی پوست تن یا پوست سر معنی کرده اند. و از عجائب این آتش سوزان اینکه دوزخیان را به سوی خود فرا می خواند! آیا واقعا دوزخ از نوعی حیات و درک و شعور برخوردار است و چنین می کند؟ و یا جاذبه مرموزی در دوزخ است که مستحقان را به خود جذب می نماید؟ هر دو احتمال امکان پذیر است، ولی ظاهر آیه همان معنی اول می باشد. این نکته قابل توجه است که در روایات اسلامی «نار» از نامهای دوزخ ذکر نشده، بلکه هفت نام دیگر آمده،  و هر کدام به عنوان یکی از طبقات دوزخ معرفی شده، نه اینکه این نامهای هفتگانه هرکدام مجموعه دوزخ را شامل شود. از جمله در حدیثی از امیرمومنان علی(ع) می خوانیم که فرمود: «جهنم هفت در دارد و این درها طبقاتی هستند که هریک بالای دیگری است سپس حضرت یک دست خود را بر دیگری نهاد و فرمود: این چنین!...پائین ترین طبقه، «جهنم» است، و بالای آن «لظی» و بالاتر از آن «حطمه» و بالای آن «سقر» و بالاتر از آن «جحیم»، و بالای آن «هاویه » است (ولی در بعضی از روایات آمده که پائین ترین نقطه آن «هاویه» و بالاترین نقطه آن «جهنم » است. مانعی ندارد که اسامی هفتگانه فوق گاه بر تمام جهنم اطلاق گردد و گاه بر بخشی از دوزخ، همانگونه که در نامهای  دنیا نیز دیده می شود که گاه یک نام بر مجموعه یک استان و گاه بر خصوص شهری که بخشی از استان است اطلاق می شود.

Sources

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6- از صفحه 397 تا 407

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites