قوه مجریه در زمان پیامبر اکرم (ص)

English 2003 Views |

شکی نیست پیامبر اکرم، خود عهده دار عالی ترین مقام سیاسی، اجتماعی و قضائی  بود و مهمترین مسئولیت های سیاسی و اجتماعی را او بر عهده داشت و همه جا هم تصمیم نهائی با او بود و نیز شکی نیست در آن زمان جامعه اسلامی آن چنان وسیع و گسترده نبود که در اداره آن، احتیاج به تشکیلات اجرائی وسیعی باشد و لذا در زمان پیامبر گرامی چیزی که بتوان آن را دولت و هئیت وزیران خواند وجود نداشت، بلکه در آن زمان بعضی از مسئولیت های اداری و سیاسی میان افراد شایسته که قادر به انجام آن بودند، تقسیم می شد. اگر کسی به تاریخ حکومت پیامبر مراجعه کند، به طور روشن می بینیدکه پیامبر گرامی حکومت خود را این گونه آغاز نموده که برخی از مسئولیت ها را میان افراد لایق و شایسته تقسیم کرد و با یک رشته مقررات دینی با سادگی تمام در میان مردم فرمانروائی کرد، ولی در دورانهای بعد، از زمانی که جهانگشائی اسلام شروع شد، دولت اسلامی با ترکیب ابتدائی با چهار رکن: «والی، عامل خراج، قاضی و اطاعت از مرکز خلافت» رو به رشد نهاد، دولت و سازمان های مربوط به آن تا جائی پیش رفت که از لحاظ سازمان و تشکیلات و جریانهای امور اداری و سیاست داخلی و خارجی به پایه کمال رسید. آری، با مراجعه به تاریخ حکومت نبوی، معلوم می شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خود مرکز فرمانروائی بود و عالی ترین مقام در عالم اسلام شمرده می شد و  تصمیم های نهائی بعد از مشاوره با یاران، با خود او بود، فرمان های جنگ یا صلح را او صادر می کرد، و نصب و عزل والی ها، قاضی ها، عامل های خراج و امیران سپاه را او برعهده داشت. پیامبر اکرم هر موقع از مدینه – مرکز حکومت اسلامی خارج می شد  شخصی را موقتا جایگزین خود می ساخت. بنا به نوشته تاریخ، پیامبر هر موقع از مدینه غائب می گردید( ابن ام مکتوم) را به جای خود می نشاند و همچنین هنگامی که عازم  غزوه تبوک گردید، علی ( ع) را جانشین خود ساخت و «عتاب ابن اسید» را برای فرمانداری مکه برگزید و به او مأموریت داد تا در همان سال فتح مکه، به امور حج نیز رسیدگی نماید.

وظائف استانداران و فرمانداران
پیامبر برای بخش ها و شهرستانها والی انتخاب می کرد و برنامه کار و اصول سیاست داخلی آنها را نیز تعیین می نمود. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم « معاذ بن جبل» را به استانداری یمن گسیل داشت و درطی عهدنامه ای به او چنین توصیه کرد: «ای معاذ به آنها قرآن بیاموز و با اخلاق نیکو، تربیتشان کن و هر کسی را به جای خود بنشان و احکام خدا را بدون هیچ ترسی در میان آنها اجراء کن و نسبت به مال خدا و امر او از هیچکس مهراس، زیرا حکم خدا و مال او متعلق به تو نیست و در تمام موارد امانت را حفظ نما،  عفو و گذشت را جز در مواردی که پای حق در میان باشد، از دست مده و نسبت به کارهایی که می ترسی موجب عیبجوئی تو شود، از کارگردانان خود عذرخواهی نما، تا مگر عذر تو را بپذیرند، عادت و رسوم جاهلیت را- جز آنهائی که اسلام به آنها صحه گذاشته – به میران و احکام الهی با صدای بلند برای مردم بخوان و به نماز بیش از هرچیز اهمیت بده زیرا نماز بعد از اقرار به دین از هر عملی مهمتر است، مردم را به یاد خدا و روز قیامت متوجه کن و  آنها را نصیحت نما، زیرا موعظه از هر عملی نزد خدا محبوب تر است، برای نشر تعالیم اسلام آموزگارانی به هر سو بفرست، خدائی را پرستش کن که سرانجام به نزد او برمی گردی و در برابر انجام وظائفی که خدا بر عهده تو گذارده، از هیچ ملامت کننده ای نترس. من تو را به پرهیزگاری و راستگوئی و به وفا به عهد و اداء امانت و ترک خیانت و نرمی در سخن، و سبقت در سلام، و حفظ حقوق همسایه، و ترحم به ایتام، و حسن رفتار، کوتاه ساختن آرزو، و توجه به آخرت و ترس از حساب، و حفظ ایمان، و غور در آیات قرآن، و فرو بردن خشم و تواضع و فروتنی سفارش می کنم. ای معاذ مبادا مسلمانی را دشنام دهی، و از گناهکاری اطاعت نمایی و  پیشوای عادلی را عصیان کنی و راستگوئی را تکذیب، و درغگوئی را تصدیق نمائی، در هرحال به یاد خدا باش، اگر در خلوت مرتکب گناهی شدی، فورا در خلوت نیز توبه کن و اگر آشکارا مرتکب گناه شدی، آشکارا  از آن توبه کن. معاذ اگر نه این بود که دیدار ما به قیامت می افتد وصیت خود را کوتاه می کردم ولی چنان می بینم که دیگر همدیگر را ملاقات نخواهیم کرد. معاذ بدانکه محبوبترین شما نزد من کسی است که به همان حالی که از من جدا می شود فردا به همان حال مرا ملاقات  کند.»
پیامبر اکرم عمروبن حزم  را والی قبیله «بنی حارث» کرد و به او دستور داد که مردم آن قبیله را در امر دین آگاه گرداند و احکام و تعالیم اسلام را به آنها یاد دهد، و زکات آنها را جمع آوری نماید و در طی نامه ای نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم» این ابلاغی است از طرف خداوند و پیامبر او محمد صلی الله علیه وآله وسلم برای عمر وبن حزم و آن را هنگامی که او را به یمن گسیل داشت، نوشت: بر او لازم است در تمام کارها تقوی را مراعات نماید، زیرا خداوند با مردم متقی و نیکوکار است. محمد صلی الله علیه وآله وسلم او را امر کرده که از جاده حق منحرف نشود و مردم را امیدوار نموده و به حق رهبری نماید، به مردم قرآن بیاموزد، و آنها را از مس نمودن خط قرآن در جائی که وضو ندارند، نهی نماید. مردم را به مزایای قرآن آگاه سازد و در برابر حق، خضوع کند، و مردم را به چیزهائی که موجب زیان آنها است، مطلع سازد و در برابر ظلم مقاومت نماید، زیرا خداوند ظلم را بد دانسته و از آن نهی کرده آنجا  که فرموده است: «الا لعنه الله علی القوم الظالمین» ( ستمکاران از رحمت خدا دورند) و مردم را به بهشت و تحصیل آن تشویق نموده و آنها را به یکدیگر برادر و مهربان سازد و احکام دین و مناسک حج را که از همه مهمتر  است و همچنین واجبات و مستجبات دین را به آنها بیاموزد).

از این دو عهدنامه، و همچنین عهدنامه های دیگری که پیامبر گرامی به والیان خود نوشته است، برای ما معلوم می شود که پیامبر، بعضی از مسئولیت ها را به عهده اشخاص لایق قرار می داد تا آنها به اداره امور شهرها قیام نمایند، و برنامه کار و نظام حکومت و روش سیاسی را طی نامه ای به آنان ابلاغ می نمود، و لذا هر والی در محل خدمت خود نمونه کوچکی از حکومت اسلامی را تشکیل می داد.

تاریخ می گوید پیامبر عده ای را به عنوان پیک و برید برگزیده و آنان به سرعت نامه های آن حضرت را به اطراف و اکناف می بردند، و پاسخ آنها را در مدینه به حضور پیامبر می رساندند. کارکنان پست باید دارای اسم نیکو و خوش اندام باشند و خود آن حضرت نیز انتظار داشت پیکی را که به سوی او اعزام می کنند، خوش اندام بوده و اسم نیکو داشته باشد و می فرمود: هرگاه پیکی به سوی من اعزام کردید، خوش رو و نیکونام باشد. وی به یکی از عاملان پیک چنین گفت: «وقتی داخل آنان شدی در رساندن نامه عجله نکن، اگر شب باشد بگذار صبح  بشود، نخست نظافت کن و سپس دو رکعت نماز را بخوان از خداوند رستگاری و موفقیت خود را بخواه و خود را جهت رساندن نامه آماده نما، بدین ترتیب نامه مرا به دست راست بگیر و با همان دست به دست راست صاحب نامه برسان. 

یکی از کارهای مهم آن حضرت تشکیل «دیوان الرسائل» یا «دبیرخانه» بود. همیشه گروهی نامه ها و فرمان های پیامبر را می نوشتند و به وسیله پیک می فرستادند و نامه های رسیده را نیز به نظر پیامبر می رساندند و اگر احتیاج به ترجمه داشت، ترجمه می کردند، حتی در این دیوان اسناد و مدارک دولتی را نیز نگاهداری می کردند و همچنین اداره امور سیاسی با سایر کشورها نیز بر عهده این دیوان بود. پیامبر افرادی را جهت امنیت داخلی و حفظ جان و مال مردم می گمارد. از آن افراد «سعد وقاص» می باشد. در مواقع غیرعادی نیز افرادی را جهت پاسداری خود برمی گماشت، چنانکه می گویند: «سعد بن معاذ» نگهبان پیامبر بود. تا آنجا که نقل  شده است در زمان پیامبر اکرم بعضی از مسلمانان جهت خرید مواد غذائی به خارج شهر به استقبال فروشندگان می رفتند، تا همه آن مواد را خریده و در انحصار خود در آورند، و بعدا به هر قیمتی که بخواهند به فروش برسانند. پیامبر افرادی را مامور ساخت تا از این عمل جلوگیری نمایند تا فروشندگان متاع خود را در بازار شهر به فروش برسانند.
«ابن عبدالبر» می گوید: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم «سعیدبن عاص» را رئیس بازار مکه کرد. بدین ترتیب پیامبر در اداره امور از افراد لایق و کاردان کمک می گرفت و بعضی  از وظائف و مسئولیت های سیاسی و اجتماعی را که الان وزراتخانه ها و سازمانها و ادارات دولتی، مسئول انجام آن ها هستند برعهده آنان می گذاشت و هر کار و مسئولیت مهمی را که به اشخاص کاردان می سپرد، دستورات لازم را در این مورد نیز صادر می کرد.

Sources

آیت الله جعفر سبحانی- مبانی حکومت اسلامی- از صفحه 303 تا 308

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information