ضرورت پرهیز از سوءظن و تجسس در آیات و روایات

English 1445 Views |

از قرآن مجید استفاده می شود که یکی از مهمترین عوامل گناه، غیبت، سوء ظن و تجسس در احوال و اسرار مردم است. کسی که با سوء ظن با دیگران برخورد می کند و همواره در خصوصیات و اسرار مردم به جستجو می پردازد قهرا به بیماری غیبت مبتلا می شود.

تجسس یعنی چه؟

ابن اثیر می نویسد: تجسس، جستجو کردن از چیزهای پنهانی است و بیشتر در کشف نهانی های شر استعمال می شود و جاسوس به کسی گفته می شود که بدی های پنهان مردم را پی گیری می کند. وقتی که انسان به کسی گمان بد ببرد و به آن ترتیب اثر دهد، به تجسس منجر خواهد شد که مرحوم شهید ثانی می فرماید: تجسس کردن از حال درونی افراد از ثمرات سوءظن است، برای این که قلب انسان با بدبین شدن تنها قانع نمی شود بلکه او را وا می دارد که در مورد افراد تحقیق  و جستجو کند که نتیجه این تحقیق این است که سرگرم عیبجویی و تجسس شود با این که دین مقدس اسلام از تجسس نیز نهی کرده است. قرآن کریم می فرماید: «تجسس نکنید». ]آن گاه شهید ثانی می فرماید:[ معنی تجسس این است که بندگان خدا را زیر پرده ستاریت پروردگار رها  نکنی و پرده از روی کار آنان برداری و آنچه را که خداوند پوشیده داشته است آشکار کنی، که این وسیله کسب اطلاع از امور مخفی آن ها و پرده برداشتن از روی اسرارشان می شود و در نتیجه آن چه بر تو پوشیده بود آشکار می گردد که اگر مخفی بود دل و دینت سالم تر می ماند. این که تو خود در این باره بیندیش و از خدای متعال توفیق  رشد و سعادت خویش را بطلب. پس اگر بخواهیم دچار این بلای عظیم نشویم باید راهی را انتخاب کنیم که خداوند به ما نشان داده است، آن جا که می فرماید: "یا أیها آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن إن بعض إثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضا" (سوره حجرات / آیه 12ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است و هرگز ]در کار دیگران[ تجسس نکنید.

اگر می خواهید غیبت نکنید باید سوءظن نداشته باشید و چنان چه بخواهید گرفتار سوءظن نشوید باید در امور مردم جستجو نکنید؛ زیرا سوءظن و تجسس در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. گاهی تجسس باعث سوءظن و گاهی سوءظن منشأ تجسس می شود. بنابراین باید از هر دو احتراز کرد. در روایات نیز از تجسس  نهی شده شده است که برای نمونه به یک حدیث بسنده می کنیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله سلم ضمن حدیثی فرمود: تحسس و تجسس نکنید و در صدد کشف عیوب مردم نباشید و نسبت به هم حسد و کینه نورزید و از یکدیگر روی برنگردانید، و ای بندگان خدا با هم برادر باشید.

چند توضیح

اکنون مناسب است که در این مورد برای رفع پاره ای از ابهامات توضیحاتی داده شود:

الف. بی تردید نمی توان مطلق گمان را بدون قید و شرط، گناه و حرام دانست زیرا خاطرات زودگذر و تصورات ذهنی در برخورد با حوادثی که در اطراف انسان می گذرد امری قهری و طبیعی و خارج از دایره اختیار انسان است. اینگونه خاطرات به هیچ وجه قابل انصاف به حسن و قبح تکلیفی و اخلاقی نیست و متعلق امر و نهی واقع نمی شود، مگر آن که در پیدایش آن اراده شخص دخیل باشد و مقدماتش را با اراده و اختیار فراهم کند و یا آن که به گمانش ترتیب اثر سوئی بدهد؛ مثلا با تجسس در اسرار دیگران مقدمات پیدایش سوءظن را ایجاد کند و یا آن که به صرف سوءظن، دیگران را متهم سازد. در این شرایط، سوءظن به دایره اختیار باز می گردد زیرا با اختیاری بودن مقدمات در صورت اول و اختیاری بودن ترتیب اثر در صورت دوم، سوءظن یک پدیده اختیاری محسوب می شود و دیگر به عنوان قهری و طبیعی به حساب نمی آید. در علوم عقلیه ثابت شده است که « الأمتناع بالأختیار لاینافی الاختیار»، یعنی بی اختیاری اگر مستند به اختیار و اراده انسان شود با اختیار منافات ندارد. مثلا  اگر کسی خود را از بلندی پرت کند و بمیرد گناهکار و مجرم است هرچند که این شخص در وسط راه پشیمان شده باشد، اما چون در ابتدا به اراده خود، خویشتن را به زیر افکنده عقلا او را فاعل مختار می شمارند و گناه کارش می دانند. هم چنین اگر کسی یک عمل غیراختیاری را با اراده و خواست خویش ادامه دهد گناهکار است هرچند در اصل مختار نبوده. مثلا اگر کسی بی اختیار نظرش به نامحرم بیفتد گناهکار نیست. اما اگر به این نگاه ادامه دهد گناهکار محسوب می شود، زیرا ادامه نگاه در اختیارش بوده است. از این رو امام صادق علیه السلام فرمود: نگاه اول به سود تو است و نگاه دوم به زیانت است نه به سود تو، و در نگاه سوم هلاک تو است. بنابراین، از مقدمات سوءظن مانند تجسس و گوش دادن به شایعات باید پرهیز کرد و نیز در صورت بروز سوءظن بایستی آن را به فراموشی سپرد و از پیگیری و ترتیب اثر دوری جست.

ب. نکته دیگری که یادآوری  آن مفید به نظر می رسد آن است که ترتیب اثر دادن به سوءظن به دو گونه است:

1.  ترتیب اثر قلبی، که علمای اخلاق از آن به «عقد القلب» تعبیر کرده اند.

2.  ترتیب اثر عملی، به صورت تهمت و غیبت یا تضییع حقوق دیگران تحقق می پذیرد.

ترتیب اثر قلبی آن است که انسان گمان خود را در ابتدا که یک تصور ساده و خاطره زودگذر بیش نیست در ذهن بسپارد، سپس آن را پرورش دهد و به صورت نوعی باور( عقد قلب) در آورد، به طوری که امر بر خودش نیز مشتبه شود و گمانش را  به جای یقین بگیرد و آثار علم و یقین بر آن بار کند. در چنین وضعی، انسان نسبت به دوستش بدگمان شده و حس اعتمادش سلب می گردد. این حالت نوعی بیماری روحی و اخلاقی است که در صورت شمول و عمومیت، اساس زندگی را متزلزل می کند و جامعه را به فساد و تباهی  می کشد.

سخنی از شهید ثانی

مرحوم شهید ثانی نیز در این باره می فرماید: همان گونه که بدگویی پشت سر انسان مومن حرام است و کسی حق ندارد در غیاب دیگری بدگویی کند و بدی های او را برای دیگران بازگو نماید، سوء ظن و حدیث نفس به آن نیز جایز نیست. ]آن گاه می فرماید:[ مقصود از سوء ظن عقد قلب است، به این معنی که انسان آن چه را که در ذهنش وارد شده است بپذیرد و به آن معتقد باشد و گناه وی را قطعی بداند با این که در واقع برای او ثابت نشده است و تنها به صرف سوءظن او را محکوم کند و آبروی او را در میان مردم ببرد. این سوءظن گناه دارد و حرام است اما خاطره های زودگذر را خدا می بخشد. سپس می فرماید: .. و به این جهت است که در شرع مقدس اسلام آمده است اگر از دهان کسی بوی شراب به مشام انسان برسد حق ندارد بگوید شراب خورده است و نمی تواند حد شابخواری بر او جاری کند. چه بسا  احتمال می رود شراب را مزه کرده و نخورده باشد، یا کس دیگری به زور در دهانش ریخته باشد و این بعید به نظر نمی رسد. به هر حال، این فکر مجوزی برای سوءظن نسبت به برادر مسلمان نمی شود و انسان نمی تواند به این گونه گناهان ترتیب اثر بدهد.
پیامبراسلام صلی الله علیه و آله سلم فرمود: هرگاه به کسی بدگمان شدی آن را تصدیق مکن یعنی به صرف گمان چیزی را باور مدار.

ترتیب اثر عملی عبارت است از این که انسان گمان خود را به عنوان یک واقعیت مسلم تلقی کرده و آثار واقع را بر آن بار کند. مثلا ظن خود را به صورت یک خبر قطعی بازگو نماید و دیگران را به صورت گمان، متهم و محکوم سازد. بدیهی است نتیجه این گونه برخورد جز تهمت و غیبت و هتک آبرو و تضییع حقوق افراد و جامعه چیز دیگری نمیتواند باشد. چه بسا آبروها و استعداد ها و لیاقت ها که در اثریک سوءظن جزئی و بی اساس بر باد رفت و مردم را از نتایج این سرمایه های اجتماعی و الهی محروم ساخت با این که  ما همه می دانیم آبرو و حیثیت مسلمانان محترم است و باید در حفظ آن کوشید و چه بسا مطالب قطعی که موجب هتک آبروی مسلمین است بدون مجوز شرعی نمی شود اظهار کرد چه برسد به مطالب ظنی و حدسی که هیچگونه سند شرعی و عقلانی ندارد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله سلم فرمود: خداوند خون و مال و آبروی مسلمان را محترم شمرده و سوءظن به مسلمانان را تحریم فرموده است.

اصل صحت

از آن جا که  بدگمانی حس اعتماد عمومی را از بین می برد و دل ها را مکدر می کند، شریعت مقدسه برای خنثی کردن آن پادزهری به نام «اصاله الصحه» مقرر داشته که در کلیه مراحل زندگی باید به کار گرفته شود. یعنی انسان باید اعمال مومنان را حمل بر صحت کرده و تا می تواند کار آنان را به خوبی توجیه و تحلیل کند مگر آن که تمام راه ها برای توجیه بسته باشد.

حضرت علی علیه السلام می فرماید: اعمال برادرت را بر بهترین وجه حمل کن، مگر آن که حجت و دلیلی برای تو پیدا شود که راه توجیه را بر تو ببندد و هرگز نسبت به سخنی که از برادر مسلمانت صادر شده است بدگمان مباش در صورتی که می توانی توجیه نیکی برای آن بیابی.

مرحوم علامه مجلسی در شرح این جمله می گوید: مقصود این است که گفتار و کرداری  که از برادر دینی تو سر می زند تا آنجا که می توانی باید آن را بر نیکوترین وجه حمل کنی گرچه احتمال صحت مرجوح و ضعیف، و احتمال فساد و بدی راجح و قوی باشد، و حق نداری تجسس کنی، مگر آن که دلیل قطعی بر ثبوت آن پیدا شود. چه بسا گمان که بی اساس است و تجسس هم در مورد آن جایز نیست. و این حدیث یکی از دلایلی است که در علم اصول فقه مبنا و معیار اصل صحت می باشد یعنی  اگر دو نفر با یکدیگر قراردادی منعقد می سازند باید کارهای یکدیگر را با اصل صحت ارزیایی کنند، چون اگر بنا را بر اصل صحت قرار ندهند و این اصل را در روابط  اجتماعی و معاملات و قراردادهای منعقده معتبر ندانند دیگر هیچ معامله و قراردادی قابل اعتماد نخواهد بود و امور جاریه متزلزل خواهد شد و اساس اجتماع به هم خواهد خورد، زیرا برای همه این تردید پیش می آید که آیا معامله ای که فلان مومن انجام داده است صحیح بوده یا خیر، آیا فلانی در آن معامله صحیح عمل کرده یا نه و امثال آن از شبهات که موجب تشکیک  در صحت معاملات و قراردادها می شود و با بودن این گونه شبهه ها و تشکیک ها پشتوانه ای برای صحت و تنفیذ معاملات و مبادلات و سایر روابط باقی نمی ماند و همه چیز زیر سوال می رود. به این جهت اسلام دستور می دهد کار برادر دینی خود را حمل بر صحت کن و همین اصل صحت نیز یکی از طرق مبارزه با سوءظن است که با کمک این اصل باید از سوءظن جلوگیری نمود و آن را ابراز نکرد. بدگمانی علاوه بر این که خود انسان را آلوده می کند جامعه را نیز به فساد و تباهی می کشاند، زیرا شخص بدگمان، سوءظن خود را به افراد دیگر نیز منتقل می کند و به تدریج چیزی را که اساس و پایه ای  جز شایعه یا برداشت نادرست نداشته است به صورت امر قطعی و مسلم در میان مردم منتشر می سازد و هنگامی که از او سوال می کنند چرا و به چه دلیل درباره برادر مسلمانت سوءظن پیدا کردی و آبروی  او را ریختی و شخصیتش را لکه دار نمودی و او را از هستی ساقط کردی، می گوید از فلانی شنیدم و هنگامی که از دومی سوال می شود او هم می گوید من نیز از فلان شخص شنیده ام و.... و پس از بررسی و تحقیق متوجه می شود که بدگمانی او هیچ اساس و پایه ای نداشته است.

ج. همچنان که خصلت بدگمانی بسیار زشت و ناپسند است در مقابل، خوش گمانی از صفات نیک و از مکارم اخلاق مومن است. اخلاق اسلامی ما را به داشتن حس ظن نسبت به دیگران ترغیب می کند و سلامت روح را با این حس تضمین می نماید و زندگی اجتماعی را بر این اساس استوار می سازد. قرآن کریم در این باره می فرماید: "لو لا اذ سمعتموه ظن المومنون و المومنات بأنفسهم خیرا و قالوا  هذا إفک مبین" (سوره نور/آیه 12).

این آیه در قضیه افک که منافقان، عایشه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله سلم را متهم کردند نازل شد. خداوند در برابر این شایعه، مسلمانان را مخاطب قرار داده و می گوید: چرا آن هنگامی که آن بهتان را شنیدند مردان و زنان مومن نسبت به یگدیگر گمان نیک نبردند و نگفتند که این شایعه یک دروغ پردازی آشکار است؟ یعنی به جای سوءظن می باید با حسن ظن و اعتماد عمومی نسبت به زنان و مردان مسلمان، شایعه سازان را محکوم می ساختند و گفته آنان را صریحا و قاطعانه تکذیب می کردند تا دیگر جایی برای  شایعه پردازی باقی نماند و آبروی مسلمانان محفوظ گردد.

در کتاب شریف مصباح الشریعه  آمده است: حسن ظن از ایمان انسان و سلامت روحش ناشی می شود و از نشانه های پاکی روح آن است که انسان هرچه را که می بیند با خوبی و فضیلت می نگرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله سلم فرمود: گمان خود را نسبت به برداران دینی خوب کنید که بدین وسیله به صفا و طهارت طبع می رسید.

Sources

محمدرضا مهدوی کنی- نقطه های آغاز در اخلاق عملی- از صفحه 192 تا 202

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information