بد آموزی های والدین، در بحث تربیت کودک

English 1995 Views |

چه بسیار اشتباهاتی که ناخودآگاه از والدین سر می زند و به کودک درس های بدی می آموزد. والدین براساس روال طبیعی خود سرگرم زندگی می شوند و طبعا در بین آنها برخوردهائی پدید می آید. یا والدین با اشخاص و اشیاء روابط و تماس هائی دارند ولی گاهی اینگونه روابط- اندیشیده و حساب شده نیست. این برخوردها و روابط شاید برای خودشان امری عادی و طبیعی باشد ولی باید بدانند که چشمان کودک چون دوربین سرگرم عکسبرداری از حرکات و اعمالی است که در برابر او انجام می گیرد. والدین باید بدانند که با ندانم کاریهای خود درس های بدی به کودک می دهند، درسی که او در آینده براساس آن ادامه زندگی خواهد داد. ما ذیلا نمونه هائی  از این بد آموزی ها را ذکر می کنیم:

دعوای والدین در حضور کودک:

کودکان در بعضی خانه ها قربانی اندیشه ها و افکار مخدودش والدینند زیرا رابطه پدر و مادر را بر اساس روابط انسانی نمی بینند. آنها دائم یکی را در حال حمله به دیگری، کتک کاری، چاقو کشی و از این قبیل می یابند. خانه ای که در آن زن و شوهر بر سر هم می زنند و با هم جنگ و نزاع دارند روابط بر پایه حیوانی است نه  انسانی، و رابطه براساس برخورد غالب و مغلوب و طبق قانون جنگل یعنی الحق لمن قوی است نه براساس عدل. رابطه دو پرخاشگر و ستیزه جو، و یا دو حیوان است نه دو انسان. ارتباط زن و شوهر با هم می بایست براساس عشق و محبت توجیه شود نه بر مبنای خشم و کین و تهدید و انتقام. کودکان در برابر دعوای والدین اغلب غمگین، نومید و دلواپسند، و امنیت خود و آنان را در خطر می بینند. نه دوست دارند در نزد پدر باشند و نه در نزد مادر..... منشأ بسیاری از فرارها، پناهندگی ها، تن به مفاسد دادن ها از همین جاست. از سوی دیگر پدر و مادری که دائما با هم در برخورد و تصادمند چگونه می توانند به فرزندان خود بگویند که با هم مهربان باشید؟ چگونه می توانند از فرزندان خود عاطفه و محبت انتظار داشته باشند؟ و تازه اگر هم نگویند و یا از فرزند مهر و صفا نخواهند آیا تربیت شان درست خواهد بود؟ این تضادی است که والدین پرخاشگر و کین جو باید جواب گوی آن باشند و خود آن را به گونه ای حل کنند.

انتقاد والدین از هم در حضور کودک:

از اشتباهات بزرگ دیگر یکی این است که والدین در حضور کودک از هم انتقاد کنند زیرا این امر مایه عدم ثبات خانواده و درهمی و بدآموزی بزرگی برای کودک است. انتقادات اگر مداوم و عمیق باشد احساسات طفل را جریحه دار می سازد و او را فردی عیبجو و ناهموار می سازد. انتقاد دو همسر از هم راه دیگری نیز دارد و آن این است که اگر ضرورتی برای این کار باشد لااقل در خفا انجام گیرد و زن و شوهر در حضور هم جز رضایت و توافق خود را نشان نباید بدهند. گاهی نیز می توان انتقادات را در برابر کودک بدین گونه توجیه کرد که غرض بحث و بررسی برای وصول به یک توافق است. هدف این نیست که من و مادر تو با هم دعوا کنیم. اشتباهی در بین ماست که باید با این حرف ها رفع شود. در همه حال فراموش نکنیم که کلاه گذاردن بر سر کودک در چنین مواردی غالبا دشوار است و او از تیرگی روابط فیما بین سر در می آورد.

اعمال شهوت بی بند و بار در برابر کودک:

این مسأله امری است که در اسلام زیاد از آن نهی شده است، اگر چه در برابر طفل فوق العاده خردسال باشد، وقتی چنین امری از دید آنها پنهان بود طبعا بطور کامل و مطلق باید از دید نوجوانان پنهان باشد. والدین هرگز بدین حساب که او کودک است و نمی فهمد نباید در برابرش از این باب آزادی داشته باشند زیرا طفل به مناسبت کنجکاوی خود کاملا از این مسائل سر در می آورند و این امر بد آموزی هائی را به همراه خواهد داشت. در توصیه های اسلامی گفته شده است که در حین خواب بین والدین و کودک باید حجاب باشد، پرده ای که آنها را از هم جدا سازد. این امر تا اندازه ای مورد سفارش است که حتی گفته شد در برابر کودک شیرخوار نیز چنین مسأله مراعات شود. کودکان از سنین 5-6 سالگی درباره روابط والدین با هم کنجکاو می شوند و می خواهند آن را دریابند. چه بسیار که گاهی خود را به خواب می زنند تا حقیقت روابط شان کشف شود.

توقع زیاده از استطاعت کودک:

آن هم توقعی که طفل خود را در انجام آن ناتوان ببییند. این امر باعث می شود که طفل درباره خود احساس حقارت، نومیدی، ضعف و بی عرضگی کند. گاهی هم ممکن است کودک روی غرور و خودپرستی تن به آن کار شاق بدهد ولی در زیر آن بار خرد و له شود که چنین صورتی هم به هیچ وجه برای او مفید نیست، توقع زیاده از حد گاهی برای طفل بدآموز است از آن بابت که به او درس زورگوئی، تحمیل و ستمگری داده شده است. بعدها او همین روش را درباره مستضعفان اعمال خواهد کرد. میزان توقع والدین از کودک در همه زمینه ها باید متعادل باشد. از کودک خردسال نمی توان انتظار داشت که باری سنگین را جابجا کند، همراه پدر یا مادر در مجلسی شرکت کند و کاملا آرام بنشیند، در جلسه ای حضور یابد و چون آنان عبادت کند و یا شب زنده داری نماید، در هوای گرم و نامساعد روزه بدارد، در زیر اشعه سوزانش به هنگام تابستان به کارهای پدر کمک کند، یا از مدرسه برگشته و بازی نکرده به انجام تکالیف بپردازد، روز تعطیلی خود را صرف مطالعه نماید، از تفریحاتش به خاطر امری عادی بگذرد و....  کودک چنین امر و نهی هائی را نوعی ستم و زورگوئی به حساب می آورد. او ممکن است آنچه را که بدو دستور داده اند عمل کند ولی هرگز از آن خرسند نیست و طبعا به آن اعتقاد پیدا نمی کند.

تبعیض در خانواده

از درس های بسیار بدی که برخی از والدین به فرزندان خود می دهند درس تبعیض یا تفاوت گذاری بین فرزندان است. ما جلوه ای از این تبعیض را در زمینه جنس می بینیم. چه بسیار از والدین که بین پسر و دختر تفاوت می گذارند و یکی را برتر از دیگری دانسته و عزیزترش نگه می دارند در حالیکه فرزندان در زمینه جنس و حتی استعداد خود مقصر نیستند و خطائی را مرتکب نشده اند. والدین با تبعیض بین فرزندان در زمینه جنس یا استعداد به حقیقت در برابر پروردگار دهن کجی می کنند. تبعیض به هر گونه و به هر صورتی که باشد، هر چند محرمانه و در خفا صورت گیرد کودک از آن سر در آورده و از آن دلتنگ و ملول می شود. او ممکن است ظاهرا از آن چیزی به زبان نیاورد ولی شکوه آن را با دوستان و همسالان و گاهی هم با کسان و خویشان خواهد گفت. والدین با تبعیض در بین کودکان، با آفرین گوئی یکی و رها کردن دیگران، با تهیه وسایل راحت و آسایش یک فرزند و بی توجه بودن به دیگران، با برآوردن خواسته های یک تن و بی جواب گذاردن خواست دیگران بدان ها درس بدی داده اند، درس بی عدالتی، و روش غیر انسانی.

بد دهنی ها

از اشتباهات دیگر والدین که موجب بد آموزی هائی برای فرزندان است بد دهنی آنهاست. پدر یا مادری که از شدت خشم فرزندان خود را با کلمات ناروائی مخاطب قرار می دهند، والدینی که دائم زبان نفرین و بدگوئی و بدخواهی به سوی فرزندان دراز دارند، و نیز آنها که حرمت و حقوق انسانی و اسلامی فرزندان را مراعات نمی کنند و با کلمات نابهنجار و رکیک فرزندان خود را صدا می زنند به آنان درس بدی می دهند. این عمل نه تنها درباره کودک حتی اگر در حضور آنها و درباره دیگران نیز اعمال گردد برای فرزندان درس ناروائی است. زبان کلید خیر و شر است، وسیله ای مهم در ارتباطات اجتماعی است، وسیله ای ارزنده برای جلب و جذب ها در صحنه زندگی جمعی است نباید به کلمات نامناسب، فحش و ناسزا آلوده شود. جائی که امکان دارد فرزندان را با کلمات آقا، خانم، پسرجان، دخترجان، عزیزم صدا کنیم و دلشان را در تصرف خود در آوریم چرا که از کلمات ناروا و رکیک استفاده نمائیم. او در بزرگسالی براساس الگوهائی که پدر و مادر به دستش داده اند رفتار خواهد کرد. نه تنها در بزرگسالی بلکه در خردسالی هم چون نوار ضبطی آنچه را که شنیده پس خواهد داد. 

خلاف گوئی ها

گاهی پدر و مادری در میان جمع و در حضور کودک از کسی بد گوئی می کنند، غیبتش  می نمایند، تهمت می زنند، افترائی به او می بندند ولی به هنگامی که در برابرش قرار گرفته اند سخن از ذکر خیرشان است. فی المثل می گوید دیشب در جائی بوده ایم و ذکر خیر شما بود، در حالی که کودک حاضر بود و می دانست که آن جا ذکر خیر نبود. یا گاهی پدر در خانه است و نمی خواهد مهمانی را بپذیرد به هنگامی که در زدند کسی را به دم در می فرستد که بگوید او در خانه نیست. یا جنسی را در حضور کودک به قیمت معینی مثلا 100 ریال خریداری کرده  و اینک در برابر کودک و مشتری سوگند یاد می کند که این 150 ریال قیمت خرید دارد و.... این گونه خلاف گوئی ها نه تنها اطمینان فرزند را از والدین سلب می کند بلکه به آنها نیز درس دوروئی، نفاق، دوگونگی و چند گونگی می دهد که برای آینده او و جامعه اش زیان بخش است.

شکوه ها از کار و زندگی

دلسری و یا دلگرمی آینده طفل به زندگی تا حدود زیادی بستگی به کیفیت اظهار نظر والدین از زندگی دارد. رفتار والدین در برابر مسائل زندگی نباید به گونه ای باشد که کودک از آن احساس دلسردی کند. والدین نباید با شکوه از زندگی او را به آیند بدبین کنند. چه بسیار پدرانی که شب هنگام از محل کار مراجعت می کنند و از خستگی و فرسودگی آن آه و ناله سر می دهند. چه بسیار مادرانی که از کثرت کار خانه شکوه می کنند و بی تابی نشان می دهند. یا والدینی هستند که از وضع بد زندگی و از اقتصاد نابسامان خود ناله دارند. این شکوه ها و ناله ها نه تنها توسط فرزندان قابل جبران نیست، این فریادها و حسرت ها نه تنها گرهی نیست که فرزندان بتوانند بگشایند بلکه آن ها را به زندگی بدبین و دلسرد می سازد و روح شان از این ماجرا کدر می گردد. ما  نمی گوئیم زندگی به همان گونه ای که هست باید پذیرفته گردد، چون عقیده داریم آدمی در سایه تلاش و کوشش می تواند گامی جلوتر رود، ولی می گوئیم این آه و ناله ها در حضور کودک انجام نشود و آئینه امید و آرزوهایش را نشکند.

Sources

علی قائمی- خانواده و تربیت کودک– از صفحه 384 تا 389

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites